< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

بررسي نظريه تقليد در اصول اعتقادات

گفته شد در مقابل ديدگاه متکلمان اسلامي درباره وجوب معرفت و نظر و عدم جواز تقليد در اعتقادات، نظريه تقليد بيان شده است. البته مراد از عدم جواز تقليد جايي است که از راه تقليد علم حاصل نشود اما اگر علم حاصل شود، عده اي اين گونه تقليد در اصول اعتقادات را پذيرفته اند. دليل آنان نيز اين است که آن مقداري که دليل داريم اين است که در اعتقادات بايد علم داشته باشيم و در اينجا علم حاصل شده است. اين گونه تقليد که بر مبناي علم است، امري عقلايي است که بشر در زندگي خود آن را پذيرفته است.

از جمله عالماني که طرفدار جواز تقليد علمي در اعتقادات است مرحوم امام راحل است . ايشان فرموده است مسلمان بايد به اعتقادات علم و يقين داشته باشد. ايشان ديگر نفرموده اند که آن يقين از کجا حاصل شود. و لذا اين يقين ممکن است از قول چند نفر متخصص براي فرد حاصل شود.

نکته اي که در مباحث اعتقادي در بحث اجتهاد و تقليد مطرح است اين است که در مباحث فقهي ممکن است که بناي عمل بر چيزي که مشکوک يا مجهول است بنا شود مانند اينکه گفته شده در شک بين سه و چهار در رکعات نماز اين گونه عمل کن. اما مساله عقيده اين گونه ممکن نيست زيرا عقيده و باور عقد القلب است که با شک امکان پذير نيست.

مرحوم شيخ انصاري ديدگاه برخي از علماي پيشين مانند شيخ بهايي را نام برده است که گفته اند تقليد در اعتقادات در فرضي که علم از آن حاصل نشود جايز نيست اما اگر علم حاصل شود اين گونه تقليد صحيح است. علاوه بر اينکه اگر شرط شود که تنها يقيني در اعتقادات معتبر است که از راه دليل به دست آيد در اين صورت کار براي خيلي از مردم مشکل مي شود زيرا قادر بر اين امر نيستند.[1]

در تبصره اي به اين فرمايش مرحوم شيخ گفته شد: پيش فرض ايشان کلام مرحوم علامه است که گفته است: بر مکلفين لازم است که اعتقادات خود را بر اساسا دليل و برهان بدست آورند. مرحوم شيخ اين کلام را در غايت اشکال مي داند.

در اينجا مي گوييم اگر مراد مرحوم علامه حلي اين باشد که بر عموم مکلفين واجب عيني است تا مسائل اعتقادي را مورد بررسي قرار دهند تا به يقين برسند، اشکال مرحوم شيخ وارد بود اما اگر مراد ايشان کسب اجتهاد بسيط براي مردم و پايه ريزي اساس و شالوده اعتقادات بر دليل و فکر باشد، اشکال ايشان وارد نيست زيرا بدست آوردن چنين علمي براي عموم به صورت بسيط ممکن است. اينکه جهان با اين همه عظمت داراي خالقي عالم و قادر است، و اينکه او براي هدايت بشر افرادي را فرستاده است و اعمال انسان در دنيا مورد حساب قرار مي گيرد از جمله اصول اعتقادي است که قريب به اتفاق انسان ها مي توانند آن را از راه دليل کسب کنند.

نکته: اساسا تقليد در جايي صحيح است که راه علم براي فرد باز نباشد و او نتواند بر اساس دليل به مقصود پس برد.

 

دليل نظريه تقليد و نقد آن

در بررسي نظريه تقليد در اعتقادات دو مساله بايد بررسي شود:

    1. دليل مخالفين اجتهاد در اعتقادات چيست؟ کسب معرفت از راه دليل و اجتهاد مگر چه اشکالي دارد ؟

    2. دليل کساني که تقليد را رد مي کنند خصوصا جايي که مفيد علم نيست چيست؟

دليل قائلين تقليد در اعتقادات اين است که گفته اند وقتي ما اهل نظر و اجتهاد را مشاهده مي کنيم مي بينيم که مدتي نظري را برگزيده اند و سپس نظرشان عوض شده است. اينان در مظان تغيير راي هستند و لذا از کجا اطمينان پيدا شود که دوباره ديدگاهشان عوض نشود و از کجا اطمينان پيدا شود که به نظر صواب دست يافته اند. صاحب کتاب «الفائق في اصول الدين»، رکن الدين ملاحمي معتزلي و صاحب کتاب «ابکار الافکار»، سيف الدين آمدي اين دليل را از سوي مخالفين وجوب نظر نقل کرده اند .

پاسخ:

1. جواب نقضي اين دليل آن است که تقليدي نيز که مي خواهد صورت گيرد بايد مستند به اجتهادي باشد و همين اشکال در مورد آن نيز وارد خواهد بود .

2. اگر اختلاف نظر و تغيير راي باعث بسته شدن باب علم شود، لاجرم انسان بايد به جهل پايبند شود که مساله امري غير قابل پذيرش است .

3. اگر ملاک تخطئه اجتهاد و تفکر و در اعتقادات، وجود اشتباه و خطا باشد، همين ملاک در ساير زندگي انسان اعم از امور ديني و غير ديني نيز وجود دارد در حالي که بسياري از قسمت هاي زندگي انسان بر مبناي سخن مجتهدين و کارشناسان بنا شده است.

سوال و جواب

آيا آنچه برخي از اهل عرفان در نقد روش عقلي و خطا پذير بودن آن گفته اند نيز مساله عدم جواد اجتهاد را بيان مي کند؟ خير اهل عرفان چنين ديدگاهي ندارد زيرا اگر روش عقلي کنار گذاشته شود راه شهود نيز پا در هوا خواهد بود. بله اگر مراد از آن نارسايي درک درجاتي از معرفت براي عقل است مانند مراحل حق اليقين و عين اليقين، سخني پذيرفته شده است.

مرحوم لاهيجي در «گوهر مراد» به زيبايي اين مطلب را بيان فرموده است. ايشان ابتدا مباحثي در روش شناسي بيان مي کند و سپس مي فرمايد: عارف ابتدا بايد يا حکيم باشد يا متکلم و بدون آن دعوي تصوف شيادي است، زيرا راه برون که راه عقلي است قبل از راه درون که راه شهود است مي باشد و تا ثابت نشود مقصدي هست و راهي هست چگونه مي توان سير و سلوک انجام داد .

اساسا عارفان راستين هيچ گاه فلسفه و حکمت را رد نکرده اند بلکه آن را در مراحلي کافي نمي دانند .

 


[1] فرائد الاصول، شیخ انصاری، ج1، ص572-573.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo