< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

استدلال متکلمان بر وجوب اجتهاد در کلام

درباره اجتهاد در علم کلام مباحثي بيان شد و ادله قرآني و روايي آن مورد بررسي قرار گرفت. در ادامه اين بحث بيان شد که چون اجتهاد از سنخ عمل و فعل است لذا تحت يکي از عناوين خمسه احکام قرار مي گردد.

در علم کلام اجتهاد در دو سطح مطرح مي شود: سطح ساده و بسيط، و سطح فني و پيچيده. سطح اول واجب عيني بوده و براي عموم مکلفين لازم است که در مساله اصول اعتقادات از معرفت و نظر خويش استفاده کرده و به فهم دست يابند. سطح دوم اجتهاد در علم کلام واجب کفايي است. دليل وجوب آن اين است که همان طور که در مباحث فقهي دفاع از آموزه هاي ديني امري واجب است، حفاظت از باورها و مباني ديني نيز به طريق اولي امري واجب است. رواياتي نيز در اين باره آمده است[1] .

سوال: آيا عالمان اسلامي مساله اجتهاد در علم کلام را متذکر شده اند يا نه؟ پاسخ مثبت است. آنان تحت عنوان «وجوب نظر و معرفت» به اين بحث پرداخته اند. آنان درباره اينکه اولين واجب چيست اختلاف نظر دارند. برخي اولين واجب را معرفت الله و برخي وجوب نظر و معرفت در معرفت الله دانسته اند.

متکلمان براي مساله وجوب معرفت الله دو دليل اقامه کرده اند:

1. استدلال بر اساس وجوب مقدمه واجب مطلق. نحوه اين استدلال به اين صورت است:

الف) معرفت الله واجب است

ب) براي به دست آوردن معرفت الله راهي جز معرفت و نظر نيست

ج) پس معرفت و نظر در خداشناسي واجب است.

برخي بر اين استدلال اشکال کرده و گفته اند اين استدلال دوري است، زيرا معرفت و نظر مقدمه منحصره واجب مطلق (معرفت الله ) است. حال اگر وجوب معرفت امري بديهي نباشد نمي توان از اين استدلال به وجوب معرفت الله رسيد. زيرا اگر معرفت واجب نباشد از همان ابتدا فرد مي گويد من نمي خواهم اصلا در اين زمينه فکر کنم. از آن سو اگر وجوب نظر نيز امري بديهي و مسلم باشد ديگر استدلال براي آن چه معنايي دارد.

در جواب اين اشکال برخي گفته اند: درست است که مساله معرفت و نظر واجب است و وجوب آن نظري است، اما اين مساله از قضاياي فطري است (يعني قضايا قياساتها معها). اما اين سخن صحيح نيست زيرا از سويي گفته شده اين مساله بديهي نيست و از سوي ديگر از فطريات دانسته شده که يکي از اقسام بديهيات است.

تفتازاني در جواب ديگر گفته است: هر چند وجوب نظر امري بديهي نيست اما با ادني التفاط به آن مي رسيم. به تعبير ديگر اين مساله قريب به بداهت است. اين جواب نيز تام نيست زيرا آن ادني توجه نيز امري اختياري است و فرد مي تواند آن کار را انجام ندهد.

نکته: هر گاه مساله ما درباره ذات و صفات و افعال الهي باشد در اين صورت آن بحث، بحثي کلامي خواهد بود. اما هر جا سخن از فعل ما باشد، بحث ما بحثي فقهي است. مثلا در مساله نبوت اگر بحث اين باشدکه آيا مقتضاي حکمت الهي اين است که نبي بفرستد يا نه، بحثي کلامي خواهد بود اما اگر بحث از علت باشد بحثي فقهي است. در ما نحن فيه نيز علت اينکه اين بحث فقهي در طليعه مباحث کلامي قرار گرفته بدان خاطر است که هر چند متن بحث فقهي است اما متعلق آن کلامي است.

عبدالجبار معتزلي (توفي 415 ) هم عصر شيخ مفيد (متوفي 413) . + رساله دکتري خودرا ...

عبدالجبار معتزلي (متوفي 415 ق ) در کتاب «شرح الاصول الخمسه»، اشکال دوري بودن اين استدلال را به گونه ديگر پاسخ داده و گفته است: هر انسان عاقلي که ميان عقلا زندگي مي کند لاجرم از اختلافات مردم آگاه است و بالبداهه ذهنش متوجه اين نکته مي شود که کداميک از اين انديشه ها درست و کدام نادرست است. او مي انديشد که اگر دست به بررسي و فکر نزد خوف ضرر فراواني به سوي متوجه او خواهد بود، و لذا براي اينکه خيال خودش را راحت کند به بررسي مي پردازد[2] . نظير همين حرف را مرحوم خواجه در «تلخيص المحصل» آورده است[3] .

اين پاسخ خوب است اما خودش يک استدلال مستقل براي مساله وجوب نظر بوده و جواب اشکال بر استدلال سابق نيست. اساسا يکي از استدلال هايي که براي وجوب نظر اقامه شده همين مساله وجوب دفع ضرر محتمل است. از جمله کساني که اين استدلال را زيبا ترسيم کرده است ابوصلاح حلبي است. وي شاگرد شيخ الطائفه و صاحب کتاب « تقريب المعارف في علم الکلام» است. وي در اين باره مي گويد: اولين افعالي که مقصود انسان قرار مي گيرد و هيچ عاقلي از وجوب آن خالي نيست، نظر کردن است. انديشه اولين فکري است که بر انسان عاقل واجب است. دليل اين مطلب نيز آن است که هر عاقلي که ميان عقلا زندگي مي کند اختلاف نظر آنان را مي بيند و مي بيند که هر کدام به مذهب خودش دعوت کرده و از روي گرداني از آن مذهب برحذر مي دارد. در اينجا براي فرد خوف ايجاد مي شود که کدام حق است. عقلا در اينجا تلاش مي کنند تا اين خوف را برطرف کنند. در اينجا چهار فرض محتمل است:

1. به همه آن مذاهب مقيد شده و طبق آنها عمل کند. اين فرض که ممکن نيست زيرا ميان اين مذاهب تناقض فراوان وجود دارد؛

2. ترک همه مذاهب. اين فرض نيز ريشه خوف را از بين نمي برد.

3 . برخي را از روي تقليد برگزيند. اين فرض نيز صحيح نيست زيرا در اين صورت فرد علم ندارد که رشته اي که برگزيده درست است يا نه و لذا خوفش کما کان باقي است.

4. برخي را از روي تحقيق انتخاب کند. اين راه درست است و خوف را بر مي دارد.[4]

ديدگاه مرحوم علامه طباطبايي

مرحوم علامه با توجه به نوآوري که در مباحث اعتقادي دارد ديدگاه جالبي در اينجا بيان فرموده است. ايشان اولين کسي که در جهان اسلام مباحث معرفت شناسي را در طليعه مباحث فلسفي قرار داد. کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم ايشان بسيار کتاب خوب و بديعي است. ايشان در اين باره مي فرمايد:

«آنچه مسلّم است اين است كه از روزى كه تاريخ نقلى نشان مى‌دهد و يا با كنجكاويهاى علمى از روزگارهاى ماقبل التاريخ به دست مى‌آيد، بشر از اولين روزهاى پيدايش خود هرگز در اين موضوع آرام نگرفته و پيوسته به جستجو و كنجكاوى از آن پرداخته و هميشه مبارزه اثبات و نفى در اين باب به پا بوده است.

اگر اثبات اين موضوع را فطرى بشر ندانيم (با اينكه فطرى است) اصل بحث از آفريدگار جهان فطرى است، زيرا بشر جهان را در حال اجتماع ديده يك واحد مشاهده مى‌نمايد و مى‌خواهد بفهمد كه آيا علتى كه با غريزه فطرى خود در مورد هر پديده‌اى از پديده‌هاى جهانى اثبات مى‌كند در مورد مجموعه جهان نيز ثابت مى‌باشد؟»[5]

«فطرت» يکي از کليد واژگاني است که در آثار مرحوم علامه غوغا مي کند. جا دارد که در اين باره رساله اي با عنوان «نقش و کارکرد فطرت در معارف ديني از نگاه علامه طباطبايي» نوشته شود. فطرتي که در اينجا مورد نظر مرحوم علامه است فطرت گرايشي است. انسان در ذات خودش کنجکاو است و تمايل دارد که جهان را بفهمد. (اين استدلال بر خلاف استدلال عبدالجبار به جنبه اجتماعي کاري ندارد و مي تواند از جهت فردي نيز مساله را ثابت کند).

اما دو گروه در مقابل اين موضع مشهور متکلمان اسلامي ايستاده اند: يکي مدافعان تقليد در اعتقادات و ديگري کساني که مي گويند اصلا به استدلال نيست زيرا اين معارف اوليه در فطرت انسان نهاده شده است.

انشاء الله در جلسه آينده اين بحث دنبال مي شود .


[1] ر.ک مقدمه کتاب احتجاج، طبرسی.
[2] شرح اصول خمسه، عبدالجبار معتزلی، ص39.
[3] تلخیص المحصل، خواجه نصیر الدین طوسی، ص593.
[4] تقریب المعارف، ابوالصلاح حلبی، ص33 و 34.
[5] مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص904-906.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo