< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتهاد در علم کلام

بررسی آيه نفر و دلالت آن بر اجتهاد در علم کلام

سخن در بررسی آيه نفر يا آيه تفقه و دلالت آن بر مساله اجتهاد در علم بود. برای اين منظور سه مطلب بايد مورد بررسی قرار گيرد:

1. ارتباط يا عدم ارتباط آيه نفر با آيات قبل و بعد

آيا آيه شريفه با آيات قبل و بعد که مساله جهاد را بيان می کند مرتبط است يا معنای مستقلی را بيان می کند؟ يک ديدگاه اين است که اين آيه با آيات قبل و بعد مرتبط است و مضمون آن نيز مساله جهاد است. آيه می فرمايد جايز نيست همه برای جهاد هجرت کنند، بلکه بايد برخی برای جهاد کوچ کنند و برخی بمانند.

در جمله بعد می فرمايد ﴿ليتفقهوا فی الدين﴾. اکنون سوال اين است که لام غايت در اين جمله برای چيست؟ آيا غايت برای همان گروه جهاد کننده است، يعنی مهاجران به جهاد، تفقه در دين کنند، يا مربوط به باقی ماندگان است؟ برخی آن را مربوط به گروه جهاد کننده دانسته و گفته اند مجاهدين، در جهاد حقانيت دين را مشاهده می کنند و وقتی برگشتند لازم است آن را برای ديگران بازگو کنند تا به اين طريق آنان را انذار دهند ﴿لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم﴾. قول ديگر اين است که لام غايت برای ماندگان است، يعنی آنان که به جهاد نمی روند بايد به تفقه در دين بپردازند و وقتی مجاهدان برگشتند، اين تعاليم را به آنان نيز بياموزند. در اين صورت تقدير آيه چنين است: بقيت منهم طائفه ليتفقهوا فی الدين.

کسانی که جهاد نرفته اند خود دو گروه اند: برخی اهل مدينه هستند و ديگر لازم نيست هجرت کنند و برخی در مدينه نيستند و اينان بايد هجرت کنند. اين نفر و هجرت هر چند در آيه ذکر نشده است و نفر در آيه مربوط به نفر به سوی جهاد است، اما لازمه دستور به تفقه در دين به بازماندگان، هجريت آنان را نيز در بر می گيرد.

تا اينجا دو ديدگاه بيان شد. ديدگاه سوم اين است که آيه مستقل بوده و ربطی به قبل و بعد از خود ندارد. طبق اين ديدگاه، نفر و هجرت در آيه مربوط به تفقه در دين است نه امر جهاد. صاحب مجمع البيان در ج 5-6 ، ص 83، و فخر رازی در مفاتيح الغيب، ج16، ص 225-226 و محمد عبده در المنار و علامه طباطبايی در الميزان اين قول را نقل کرده اند.

بررسی

قول اول هر چند اشتباه نيست اما قولی بعيد است، زيرا حمل ظاهر کلمه فقه و تفقه بر فهم حقانيت دين، خلاف ظاهر است، و چون چنين است نيازمند دليل خاص است در حالی که چنين دليلی وجود ندارد.

قول سوم نيز که می گويد آيه ربطی به آيات قبل و بعد از خود ندارد نيز خلاف سياق و ظاهر است و لذا نيازمند دليل خاص است و چنين دليلی نيز وجود ندارد. بله می توان گفت نفر در آيه اعم از نفر الی الجهاد و نفر الی العلم است. مرحوم علامه به صورت موجز اين مطلب را بيان کرده می فرمايد سياق آيات بيان می دارد که معنای آيه چنين است: جايز نيست همه به سوی جهاد هجرت کنند، بلکه بايد گروهی به امر جهاد رفته و گروهی باقی بمانند و آن گروه باقی مانده به امر تفقه در دين بپردازند .

ممکن است گفته شود سخن آيه مربوط به انذار است و انذار غير از تعليم است. اما اين سخن پذيرفته شده نيست زيرا هر چند انذار غير از علم است اما لازمه تعليم دين و آيين الهی انذار است.

ديدگاه مرحوم علامه بهتر است زيرا طبق آن هم سياق آيات حفظ شده است و هم تفقه در دين مربوط به کسانی دانسته شده است که به جهاد نرفته اند. در نظر ايشان جهاد دو گونه است: جهاد مسلحانه و جهاد فکری. کسانی که به جهاد فکری می پردازند از جهاد مسلحانه در شرايط عادی معاف هستند.

 

2. معنای تفقه در آيه

مطلب ديگر در مورد آيه اين است که تفقه در آن به چه معنا است؟ آيا به معنای مطلق تعلم است يا تعلم همراه با زحمت و کار اجتهادی مورد نظر است؟ صاحب المنار تاکيد دارد که مراد از تفقه، مطلق فراگيری نيست بلکه علم اجتهادی مورد نظر است. آيت الله جوادی آملی نيز می فرمايد اين کلمه هم از جهت ماده و هم از جهت هيات، بيان گر فهم عميق همراه با تلاش است. ايشان می فرمايد: فقه به معنای علم نيست بلکه به معنای علم خاص و عميق است. تفقه نيز از باب تفعل و به معنای فعل همراه با تکلف است. بنابراين مراد از تفقه در آيه، علم اجتهادی است. مرحوم علامه در مورد اينکه آيا تعلم فنی در آيه مورد نظر است يا تعلم تقليدی، چيزی نگفته اند.

بررسی اين مساله آن است که اصرار بر اينکه تفقه در آيه اختصاص به علم اجتهادی دارد صحيح نيست، بلکه بايد گفت تفقه، هم شامل علم اجتهادی و هم غير اجتهادی می شود. وجه آن اين است که آيه اختصاصی به زمان ما ندارد و به زمان پيامبر اکرم (ص) نيز مربوط می شود . در آن زمان گروه های مختلف مسلمانان نزد پيامبر آمده و معارف را فرا می گرفتند و ديگر اجتهاد به معنای مصطلح مطرح نبوده است. اگر علم در آيه را به معنای علم اجتهادی بدانيم در اين صورت ديگر مربوط به زمان نزول نخواهد شد و اين معنا نادرست است. صاحب مجمع البيان نيز فقه در آيه را به کسب علم معنا کرده اند.

 

3. معنای دين در آيه

مطلب ديگر در مورد آيه اين است که مراد از دين در آن چيست؟ آيا مراد از آن تنها احکام دينی است؟ يا شامل عقايد دينی و اخلاق نيز می شود؟ پاسخ آن است که کلمه دين بر همه آنچه دين بر آن اطلاق می شود يعنی سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام می شود و هيچ دليلی بر اختصاص آن بر احکام نداريم. در کاربرد قرآنی، دين به معنای مجموعه بايدها و نبايدهای تشريعی الهی آمده است که شامل سه حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام است.

آيت الله جوادی بعد از بيان همه اين مباحث می فرمايد: آيه شامل تفقه در همه علوم می شود زيرا معيار و ملاک علم دينی اين نيست که تنها اعتقادات و اخلاق و احکام را شامل شود بلکه ساير علوم چون از جهت موضوع و روش، دينی هستند مشمول آيه می باشند. توضيح اينکه موضوع علوم، يا فعل الهی و يا قول الهی، که در هر صورت دينی خواهد بود. از جهت روش نيز روش علوم يا عقل است يا نقل و يا هر دو. اين روش ها نيز همه دينی است، زيرا هم عقل و هم نقل حجت الهی است. (روش عقل چند گونه است: عقل تجربی، تجريدی، نيمه تجريدی و ناب). بنابراين آيه شامل تفقه در همه علوم می شود.[1]

در بررسی اين کلام دو نکته قابل تامل است. اول اينکه اين قول با تعبير ﴿لينذروا﴾ سازگاری ندارد، زيرا انذار آنجا صدق می کند که معرفت ها جنبه اخروی داشته باشد، اما ديگر مسائل مربوط به شيمی، رياضی و مانند آن جنبه انذاری ندارد. ممکن است در جواب گفته شود دين اسلام دينی است که تنها به مساله آخرت توجه ندارد بلکه مساله معاش انسان نيز برای آن اهميت دارد. کسی که علوم دنيوی و معاش را رعايت نکند گرفتار خسارت های دنيوی می شود و اين ضررهای دنيوی نيز مورد نظر دين است. اگر کسی علوم تجربی را فی الجمله رعايت نکند گرفتار خسارت می شود.

نکته ديگر اين است که اساسا کلمه دين بر فيزيک و شيمی مانند آن اطلاق نمی شود. اينها نهايت علم دينی هستند نه دين ، و آنچه در آيه بيان شده تفقه در دين است نه تفقه در علم دينی.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.

 


[1] تفسیر تسنیم، آیه الله جوادی، ج35، ص514-515.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo