< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

کارکردهای نقل در اعتقادات دينی

سخن در بررسی کارکرهای نقل در حوزه اعتقادات دينی بود. سه کاربرد در اين باره بيان شد:

1. کاربرد نقل در دعوت و ترغيب به تفکر و استدلال عقلی؛

2. کاربرد نقل در حوزه مسائل فراعقلی مانند تفاصيل عالم برزخ و قيامت؛

3. کاربرد نقل در حوزه مسائل دو وجهی مانند توحيد که هم توسط عقل و هم نقل به صورت مستقل قابل اثبات است. در اين بخش اگر فرض کنيم مثلا در مساله توحيد هيچ گونه استدلال عقلی نباشد، اما بيان آن در نقل، برای اثبات آن کافی است، زيرا مساله توحيد از مسائلی نيست که اثبات اصل نبوت و وحی متوقف بر آن باشد. با اين حال در قرآن کريم درباره توحيد، استدلال عقلی نموده است که از آن جمله آيه 22 سوره انبياء است: ﴿لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾[1] .

استدلال بکار رفته در آيه از باب قياس استثنايی است. قياس استثنايی در دو فرض منتج است:

1. عين مقدم را استثنا کنيم که عين تالی را نتيجه می دهد مانند «لو کانت الشمس طالعه فالنهار موجود، و لکن الشمس طالعه فالنهار موجود». در اينجا عين مقدم، عين تالی را ثابت می کند .

2. نقيض تالی را استثنا کنيم که نقض مقدم را نتيجه می دهد مانند «لو کانت الشمس طالعه فالنهار موجود، و لکن النهار ليس بموجود، فالشمس لاطلعت».

استدلال در آيه از قسم دوم است به اين صورت که می فرمايد: اگر در جهان غير از الله تعالی اله ديگری باشد لازمه آن تباه شدن آسمان و زمين است. لکن تالی باطل است يعنی آسمان و زمين تباه نشده و درست کار می کنند، پس نقيض مقدم ثابت می شود يعنی غير الله الهی وجود ندارد.

نکته قابل توجه در اينجا بررسی معنای فساد در آيه است. غالبا فساد در آيه را به معنای بی نظمی و هرج و مرج دانسته اند به اين معنا که لازمه دو يا چند خدايی، بی نظمی در عالم است. معنای ديگر فساد، عدم است يعنی اگر دو يا چند خدا در عالم باشد، لازمه آن اين است که اصلا عالمی بوجود نيايد. اين دو معنا در کتب قديم نيز گاه آمده است از جمله تفتازانی در «شرح مقاصد»[2] اين مطلب را آورده است. در ميان معاصرين نيز شهيد مطهری اين برهان را که اصطلاحا آن را برهان تمانع می گويند، به خوبی تبيين کرده است.[3] اگر فساد در آيه را به معنای هرج و مرج و بی نظمی بگيريم استدلال آيه مربوط به توحيد در ربوبيت و اگر به معنای عدم بگيريم مربوط به توحيد در خالقيت می شود.

در مورد فرض اول گفته شده چرا اگر چند خدا وجود داشته باشد ميان آنها اختلاف به وجود می آيد؟ امام راحل می فرمود اگر همه انبيا در خانه ای جمع شوند و بخواهند در مورد مسائل تصميم بگيرند با هم اختلافی ندارند، زيرا يا رابطه آنها تساوی است يا يکی از ديگری برتر است. در صورت اول توافق می کردند و در صورت دوم، نبی پايين تر تسليم نبی بالاتر می شود.

با دقت در دو معنای فساد، روشن می شود که معنای اول نيز که فساد در آن به معنای بی نظمی است، به معنای دوم يعنی انعدام عالم بر می گردد. زيرا در صورتی که دو خدا تصور شود اگر يکی برتر از ديگری باشد که همان موجود برتر خدا است و ديگری مخلوق اوست. و اگر هر دو مساوی باشند سه صورت در خلقت اشياء متصور است که هر سه باطل و محال است:

    1. يکی تنها اعمال قدرت کند و ديگری نکند؛ اين صورت ترجيح بلا مرجح است که محال است؛

    2. هر دو اعمال قدرت کنند، در اين صورت لازم می آيد هر فرد در عين يک فرد بودن دو فرد باشد و اين نيز محال است؛

    3. هيچ کدام اعمال قدرت نکنند؛ در اين صورت ديگر چيزی بوجود نمی آيد.

ممکن است سوال شد می توان فرض کرد که آنها با هم توافق کنند به اين صورت که يا يکی کار را به ديگری بسپارد و يا قسمتی را يکی از خداها و قسمت ديگر را خدای ديگر خلق نمايد. اما اين فرض نه در مساله تدبير عالم و نه ايجاد آن ممکن نيست، زيرا لازمه اين توافق آن است که يکی از آن خدايان لااقل در مورد خاصی بيکار و معطل باشد در حالی که چنين امری برای خدايی که هيچ گونه نقصی در او راه ندارد و موجودی کامل در کمالات است محال است. چنين خدايی دائم الفيض است و اگر جايی امکان فيض باشد و افاضه نکند، نقص او به شمار می رود. بنابراين توافق در اينجا نه در مساله تدبير و نه ايجاد، در مورد خدا متصور نيست.

 

استدلال قرآن در مورد معاد بر اساس برهان حکمت و برهان عدالت

نمونه ديگر استدلال های قرآن کريم، استدلال بر معاد بر اساس برهان حکمت است. قرآن اين استدلال را اينگونه بيان می کند: ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ﴾[4] : آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‌شويد؟ قرآن کريم در اين آيه می فرمايد: اگر رجوع و معادی در کار نباشد خلقت انسان عبث خواهد بود و اين امر بر خداوند محال است.

نمونه ديگر، استدلال قرآن بر اساس برهان عدالت بر ضررت معاد است. می فرمايد: ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ. أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّارِ﴾[5] : و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم، اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حق‌پوشى كرده‌]اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده‌اند. يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، چون مفسدانِ در زمين مى‌گردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مى‌دهيم؟

 

کارکرد چهارم نقل: ژرفا بخشی به تعقل

کارکرد چهارم نقل در حوزه اعتقادات دينی ژرفا بخشيدن آموزه های نقلی به تعقل و بالا بردن و عميق تر کردن آن است. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .

 


[3] اصول فلسفه و روش رئالیسم، شهید مطهری، ج5، ص114-116.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo