< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

کارکردهای نقل در اعتقادات دينی

بعد از بيان کارکردهای عقل در اعتقادات دينی به بررسی نقش و کارکردهای نقل وحيانی در اعتقادات دينی می پردازيم. کارکرد نقل در دو بخش مطرح است: در عرصه فراعقلی که از توان و درک عقل خارج است مانند مباحث مربوط به عالم برزخ و قيامت، و ديگر در عرصه هايی که عقل نيز توانايی ورود دارد. کارکرد عقل در گونه اول روشن است اما در گونه دوم سوال اين است که آيا نقل وحيانی در اين عرصه ورود کرده است يا نه؟ و اگر چنين است اولا چه اهداف و ثانيا چه دستاوردی داشته است؟ در مورد سوال اول جواب مثبت است و آيات و روايات در اين زمينه را می توان در چند دسته تقسيم کرد:

1. اولين قلمرو نقل در مسائل مشترک مربوط به نقش نقل در تشويق و ترغيب به تفکر عقلی است. آيات و روايات فراوانی در اين باره آمده است، مانند «إِنَّ فی‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ . الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فی‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار»[1] . در اين بخش عموم مسلمانان به تفکر و تعقل دعوت و تشويق شده اند. از سوی ديگر در آياتی به شدت از پيروی و تقليد کورکورانه مذمت شده است. اين آيات نشان می دهد که شرع مقدس اهتمام ويژه ای به عقل داشته و آن را به عنوان يک حجت و راهنما برای هدايت بشر مفيد و لازم می داند که اگر به خوبی به کار گرفته شود و از آسيب های آن بر حذر باشد، فرد را به حقيقت و سعادت رهنمون می کند.

2. دسته دوم آيات و رواياتی است که در زمينه اعتقادات پيشا وحيانی دست به استدلال زده است. نمونه هايی از اين استدلال ها از اين قرار است:

الف) قرآن دليل وجود خالق را اينگونه بيان می فرمايد: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَی‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ. أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ»[2] : آيا از هيچ خلق شده‌اند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟ آيا آسمانها و زمين را [آنان‌] خلق كرده‌اند؟ [نه،] بلكه يقين ندارند . استدلال اين آيه شريفه اين گونه است: در اينکه انسان موجودی حادث (و مخلوق و پديده) است شکی نيست. اکنون دو سوال مطرح می شود: 1. آيا انسان که نبوده و بود شده، بدون خالق بوجود آمده است؟ روشن است که اين امر امکان ندارد. 2. آيا انسان خود آفرين است يعنی خودش در حالی که نبوده، خود را خلق کرده است؟ بطلان اين صورت نيز روشن است. بنابراين انسان حتما آفريدگاری دارد که او را بوجود آورده است. در مورد آسمان ها و زمين نيز همين استدلال جاری است. آسمان ها و زمين نيز پديده وحادث هستند، يعنی نبوده و بود شده اند. حال آيا بدون خالق بوجود آمده اند، که محال است. خودشان هم که خالق خود نيستند، زيرا نبوده اند تا بتوانند خود را خلق کنند. انسان نيز آنها را خلق نکرده است. پس آسمان ها و زمين نيز خالق دارند.

شهيد مطهری استدلال در آيه را بر مبنای برهان حدوث دانسته و فرموده است آنجا که سخن از خلق در قرآن آمده به معنای حدوث است. در کتاب «الهيات» اين آيات ذيل برهان امکان آمده است. اين وجه نيز صحيح است زيرا مخلوق بودن نشانه ممکن الوجود بودن است و چيزی که ممکن الوجود است، بودش نيازمند خالق است.

ب) قرآن در سوره ابراهيم می فرمايد: «أَ فِی اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‌»[3] : مگر در باره خدا - پديد آورنده آسمانها و زمين- ترديدى هست؟ جهان به لحاظ حادث بودن و يا ممکن بودن بودن و يا لحاظ وجود نظم در آن، ما را به خالق می رساند و کسی که در اين باره تفکر نمايد ديگر جای شک و ترديدی برای او باقی نمی ماند. قرآن در اين آيه شريفه می فرمايد: ای انسان! اگر عقل و خرد خود را به کار گيری، نبايد در خداوند که خالق آسمان ها و زمين است شک کنی. در حقيقت شک محصول عدم تفکر است.

ج) اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه می فرمايد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا تُدْرِكُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لَا تَحْوِيهِ الْمَشَاهِدُ وَ لَا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لَا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِه‌»[4] : ستايش مخصوص خداوندى است كه حواسّ وى را درك نكند و مكانها وى را در برنگيرد، ديده‌ها او را نبيند و پوششها وى را مستور نسازد، با حدوث آفرينش ازليّت خود را آشكار ساخته و با حدوث خلقت، وجود خود را نشان داده است.

حضرت در اين خطبه می فرمايد: حدوث عالم دو پيام و دستاورد دارد: يکی وجود خالق و ديگری قدم خالق. وجود خالق و محدث روشن است، زيرا حادث برای ايجاد شدن نيازمند محدث و ايجاد کننده دارد و تحقق آن بدون خالق محال است. قديم بودن خالق نيز از باب محال بودن تسلسل علل بدست می آيد، زيرا اگر محدث عالم خود نيز حادث باشد در اين صورت نيازمند علت ديگری است و سلسله علل در جايی متوقف نمی شود و اين عقلا محال است. اثبات خالق مبتنی بر اصل عليت و اثبات قدم او مبتنی بر امتناع تسلسل علل است.

د) آن حضرت در بخش ديگری از همين خطبه می فرمايد: «فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ أَوْ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ وَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ كَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ وَ لَا لِاخْتِلَافِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيمَا ادَّعَوْا وَ لَا تَحْقِيقٍ فِيمَا أَوْعَوْا وَ هَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ أَوْ جِنَايَةٌ مِنْ غَيْرِ جَانٍ»: پس واى بر آن كسى كه ناظم و مدبّر اينها را انكار كند! گروهى مى‌پندارند كه آنها همچون گياهند و زارعى ندارند و براى اشكال گوناگون آنها آفريننده‌اى نيست. اينها براى ادّعاى خود دليلى اقامه نكرده‌اند و براى آنچه در مغز خود پرورانده تحقيقى به عمل نياورده‌اند. آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده؛ و يا حتّى جنايتى بدون جنايتگر پديد آيد؟!.

حضرت می فرمايد اکنون که عقل اين توانايی را دارد که انسان را به وجود خالق رهنمون شود، پس وای بر کسی که با وجود داشتن اين چراغ و نورافکن، مدبر را انکار کند، زيرا او از اين نعمت خدادادی استفاده نکرده است.

جهات انکار خالق

انکار خالق ممکن است از جهات مختلفی صورت گرفته باشد که به اين موارد اشاره می شود:

يک) يکی اينکه فرد دچار شبهه در تصوير مساله شده باشد. شهيد مطهری در کتاب «توحيد»، قبل بيان ادله اثبات خداوند، تعريفی از خالق می دهد و بعد می فرمايد گاه تصور نادرست از خداوند موجب شک در او شده است.

دو) وجه ديگر اشتباه در مبادی استدلال است مانند کانت که راه تفکر عقل نظری را بر خود بسته می ديد. وی به نقادی عقل نظری پرداخته و اصل عليت که رکن اين استدلال بود را منحصر در زمان و مکان می دانست و می گفت: علت را بايد در همين عالم جستجو کرد و علت ماورائی قابل فهم نيست.

سه) بخش ديگری از تشکيک ها که عمده آن را تشکيل می دهد، ريشه در مباحث معرفت شناسی دارد، مانند اينکه فرد می خواهد همه چيز را با مقياس تجربی بسنجند.

چهار) گاه جهات روحی مانند تعصب عامل انکار خالق است؛

پنج) عوامل اخلاقی مانند گناه و معصيت نيز از عوامل انکار خالق است[5] .

3. دسته سوم آيات و رواياتی است که مسائل دو وجهی را بيان می کند، مانند مساله توحيد که هم توسط عقل و هم نقل قابل اثبات است. اعتقاد به توحيد بدون هرگونه استدلال عقلی صحيح است، زيرا وقتی وحی با استدلال ثابت شد، آنچه در وحی بيايد صحيح و حجت است، حتی برخی گفته اند اعتقاد به اين مسائل بر اساس نقل بهتر است زيرا ديگر جای إن قلت ندارد. قرآن کريم در مورد مساله توحيد می فرمايد: «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون‌»[6] : اگر در آنها [=زمين و آسمان‌] جز خدا، خدايانى [ديگر] وجود داشت، قطعاً [زمين و آسمان‌] تباه مى‌شد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مى‌كنند. اين آيه بر اساس برهان تمانع می فرمايد اگر غير از الله تعالی، آلهه ای ديگر در آسمان ها و زمين می بود آنها تباه و فساد می شدند. فساد در آيه به دو معنا گرفته شده است: يکی به معنای هرج و مرج و بی نظمی و ديگر به معنای نيستی. اگر فساد را به معنای بی نظمی بگيريم استدلال در آيه مربوط به توحيد در ربوبيت می شود و اگر به معنای نيستی بگيريم مربوط به توحيد در خالقيت خواهد بود.

معنای دوم بهتر است زيرا در مورد بی نظمی چه بسا گفته شود می توان دو خالق را فرض کرد که همانند هم بوده و بر سر مسائل توافق کنند و لذا ديگری بی نظمی رخ ندهد.

نکته ای در مورد انقلاب اسلامی

امام راحل فردی دارای ابعاد مختلف ملکوتی، قدسی و ملکی بود، ايشان انقلاب عظيمی را پايه ريزی کرد. رئيس ميز ايران در يکی از نهاد های آمريکايی درباره پيروزی انقلاب می گفت: ما اصلا تصور نمی کرديم که چنين انقلابی در ايران رخ دهد، زيرا ما ايران را در چهره شاه که فردی تسليم بود می ديديم. خيزش های رخ داده در ايران نيز هم کم بود و هم سرکوب می شد. اما يک باره در ايران انقلابی دينی و مذهبی رخ داد که حتی با انقلاب های چين و روسيه و فرانسه قابل مقايسه نيست. وی می گفت به نظر من انقلاب ايران بزرگ ترين انقلابی است که در جهان رخ داده است.

ناراحتی غرب و دشمنان از انقلاب ايران چيز عادی است، زيرا آنان لقمه ای چرب و نرم را از دست داده اند، و انقلاب نه تنها لقمه را از دست اينها گرفته بلکه به دنيا نيز خط می دهد.

اخيرا دانشگاه ميرلند آمريکا درباره ايران نظرسنجی انجام داده است. در دنيا معتبر ترين نظرسنجی ها از آن اين دانشگاه است. وی در اين نظر سنجی آمار جالبی در مورد اينکه چند درصد مردم، انقلاب خود را می خواهند و چند درصد با آن بد هستند ارائه داده است. در يکی از اين نظرسنجی ها آمده است که آمريکا بخصوص بعد از قضيه برجام در بين مردم ايران منفور تر شده است.

تمام حکومت های ايران در دوران خود قسمتی از کشور را به بيگانه دادند. محمد شاه نيز از روی حماقت، بحرين که يکی از استان های ما بود را به بر اثر خباثت انگليسی ها به بيگانه داد. تنها انقلاب اسلامی بود که حتی با وجود جنگ هشت ساله، اما يک وجب از خاک ايران را به بيگانه نداده است. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .

 


[4] نهج البلاغه، خطبه 185.
[5] ر.ک: شهید مطهری، علل گرایش به مادی گری.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo