< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

بررسی روش تهذيب نفس از منظر قرآن کريم

حاصل بحثی که درباره آيات سوره تکاثر و دلالت آنها بر روش سير و سلوک باطنی مطرح شد اين شد که اولا: اگر علم اليقين را به معنای مصطلح (يقين حاصل از استدلال عقلی) بگيريم، در اين صورت آيه شاهد بر مدعای مذکور نخواهد بود، اما اگر علم اليقين را به قرينه «لترون» به معنای علم شهودی بدانيم در اين صورت آيه شريفه شاهدی بر مدعای ما که تاثير تقوا بر معرفت است خواهد بود.

ثانيا: برای استدلال به آيه پيش فرض ما بايد اين باشد که آيه شريفه هم در مقام بيان معرفت شهودی و هم طريق رسيدن به آن است. دليل آن نيز اين است که مقتضای لطف و رحمت الهی نشان دادن راه است و اگر راه دستيابی به معرفت شهودی در آيه بيان نشده باشد بحثی بی ثمر خواهد بود. حال راه های دستيابی به معرفت شهودی يا حس و يا عقل و يا تهذيب نفس است. روشن است که دو راه اول ما را به اين معرفت نمی رساند پس باقی می ماند راه تهذيب نفس. با توجه به اين مقدمات می توان به آيه استناد کرد .

اگر بگوييم علم اليقين در آيه به معنای معرفت عقلی است در اين صورت کلمه «لترون» به معنای معرفت استدلالی خواهد بود. اما اگر علم اليقين را به معنای معرفت شهودی بدانيم کلمه «لترون» به معنای همان رويت و شهود است. با توجه به روايتی که در جلسه گذشته بيان شد، احتمال دوم رجحان می يابد، زيرا در آن روايت آمده بود که امام صادق (ع) علم اليقين را به معنای «المعاينه» معنا کردند. طبق اين وجه معنای آيه اين است که اگر شما هم اکنون علم شهودی می داشتيد می توانستييد حقايق غيبی از جمله دوزخ را مشاهده و معاينه کنيد.

 

آيه ششم: آيات 18 – 21 سوره مطففين

آيه ديگری که مرحوم علامه در «الميزان» و «شيعه در اسلام» به آن بر روش سير و سلوک باطنی بر معرفت استدلال کرده، اين آيات است: ﴿كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‌ عِلِّيِّينَ. وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ .كِتابٌ مَرْقُومٌ . يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[1] . ايشان در کتاب «شيعه در اسلام» در اين باره می فرمايد: «از آيات فهميده مى شود كه سرنوشت (ابرار) در كتابى است به نام عليين (بسيار بلند) كه مقربان خدا آن را مشاهده مى كنند و ضمنا از لفظ (يشهده) پيداست كه مراد، كتاب مخطوط نيست بلكه عالم قرب و ارتقاست»[2] .

مراد از مقربان در آيه افراد زبده ای هستند که از جهت علم و عمل در کمال قرار دارند و وزنه تقوايی آنها سنگين است. آنچه آنان شهود می کنند حقايق بلندی است، اما راه دستيابی آنها به اين حقايق چگونه است؟ از کلمه مقرب فهميده می شود که راه آن کسب تقوا است. اين مساله از قضايای تحليليه است نه ترکيبی، و يا به تعبير ديگر از قضايای من صميمه است نه بالضميمه. مثلا فهم اينکه کوه دارای دره است قضيه ای تحليلی است، زيرا از تحليل خود کوه، وجود دره فهميده می شود. و يا وقتی گفته می شود «الوجود موجود»، قضيه ای تحليلی است زيرا فهم آن نيازمند ضميمه شدن امر ديگری ندارد، اما اينکه آسمان موجود است از قضايای بالضميمه است. در بحث ما انسان مقرب نمی شود مگر اينکه اهل تقوا باشد و همين امر است که سبب رويت و شهود حقايق متعالی می شود.

استدلال به آيه تا اينجا روشن است، اما کلمه «مقرب» افراد خاصی را شامل می شود که مصداق آن مخلصين و انبيای الهی است. مرحوم علامه می فرمايد: «المقربون قوم من أهل الجنة هم أعلى درجة من عامة الأبرار»[3] . لذا همان اشکالی که در آيه ملکوت بود و علم موهبتی حضرت ابراهيم (ع) را بيان می کرد در اينجا نيز بر اين استدلال وارد خواهد بود.

 

آيه هفتم: آيه 29 سوره انفال

قرآن کريم در اين آيه می فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم‌﴾[4] : اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى‌] تشخيص [حقّ از باطل‌] قرار مى‌دهد؛ و گناهانتان را از شما مى‌زدايد؛ و شما را مى‌آمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است.

اين آيه شريفه چند نتيجه تقوا را بيان می دارد: 1. تقوا و پرهيزکاری سبب اعطای فرقان به فرد است؛ 2. بر اثر تقوا گناهان و عيوب فرد پوشيده می شود؛ 3. نتيجه تقوا بخشش گناهان است.

اولين آيه ای که آيت الله سبحانی در کتاب «مفاهيم القرآن» به عنوان شاهدی بر روش تهذيب نفس در معرفت آورده اند همين آيه است. ايشان می فرمايد: معنای آيه اين است که خداوند متعال در اثر تقوا در قلب ها نوری قرار می دهد که بواسطه آن فرد می توان حق را از باطل و صحيح را از خطا باز شناسد. اين مساله نيز بر اساس تفکر عقلی نيست بلکه با مکاشفه قلبی حاصل می شود.[5]

مرحوم علامه در «الميزان» و «شيعه در اسلام» به اين آيه استشهاد نکرده اند. آيت الله جوادی آملی در «تسنيم» در اين باره می فرمايد: «آيه ﴿اِن تَتَّقوا اللهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا﴾ برهان كاملی بر ارتباط ياد شده است، زيرا به صورت شرط و جزا ذكر شده است. از آيه ﴿واَوفوا بِعَهدی اوفِ بِعَهدِكُم﴾[6] نيز برمی‌آيد كه اگر بندگان صالح سالك به عهد الهی كه رعايت تقواست وفا كنند خداوند به عهد خود كه تعليم فرقان بين حق و باطل، صدق و كذب، خير و شرّ، حَسَن و قبيح، باقی و فانی و محكم و متشابه است وفا خواهد فرمود: ﴿و مَن اَوفی بِعَهدِهِ مِنَ الله﴾». «امّا تعليل يا تأييد ارتباط مزبور با بيان عقلی و نقلی به اين است كه روح انسان مجرّد است و موجود مجرّد نه متزمّن است و نه متمكّن و نه موجّه به جهتی از جهات متعدد جهان. چنين موجودی می‌تواند با ملكوت عالم كه متن علم و كمال است رابطه برقرار كند. تعلّق طبيعی، رَيْن چهره اوست و بدترين غبار ساحت دل، گناه است و انسان سالك با تقوا هم از آن رَيْن و هم از اين غبار مصون است، از اين‌رو علوم الهی با افاضه غيبی در صحنه قلب آيينه‌گون او منعكس می‌شود»[7] .

اين مقدار از استدلال به آيه که بيان می دارد تقوا سببيت اعدادی برای فرقان دارد، روشن و مورد پذيرش است زيرا صريح آيه است. اما فرقان به چه معنا است؟ در اين باره اقوالی بيان شده است: خروج از تنگاهای اخروی و دنيوی، نجات و رهايی، فتح و پيروزی، عزت دنيوی و پاداش اخروی، هدايت و نوری در دلهای پارسايان که حق را از باطل می نشاند[8] . علامه طباطبايی در اينجا زيبا تر وارد شده و گفته است: کلمه فرقان در لغت به معنای تميز دادن چيزی از چيز ديگر است (فرق بين چيزی و چيزی). در آيه شريفه به قرينه سياق و به قرينه تفريع آن بر تقوا، فرقان عبارت است از فرق ميان حق و باطل در سه زمينه و قلمرو:

1-در حوزه اعتقادات با تقوا می توان اعتقاد درست را از نادرست و هدايت را از ضلالت تشخيص داد؛

2-در حوزه رفتار و عمل می توان ميان اطاعت و معصيت و رضا و غضب الهی را تشخيص دارد؛

3-در حوزه رای و نظر، مطالب صواب را از خطا تميز داد. اينها ميوه های درخت تقوا هستند. ايشان سپس می فرمايد اين آيه از اين نظر همانند با آيه ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً . وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾[9] است.[10]

در اينجا سه سوال و بحث باقی می ماند:

اولا: آيا منظور از تقوا در آيه، تقوای بالجمله است يا تقوای فی الجمله؟

ثانيا: مراد از فرقان در آيه آيا فرقان مطلق است و فرد در همه سه حوزه ای که مرحوم علامه بيان کرده در اثر تقوا مصون می ماند يا اينگونه نيست؟

ثالثا: آيا فرقان به معنای معرفت استدلالی نيز هست و يا تنها شامل معرفت شهودی می شود؟ در جلسه آينده اين بحث دنبال می شود.


[2] شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ‌.
[7] تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج12، ص643، ط: اسراء.
[8] مجمع البیان، ج3، ص536.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo