< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

روش علم کلام در معرفت حصولی

حاصل سخن در بحث روش شناسی علم کلام اين شد که اين مساله در دو بخش مورد بحث قرار می گيرد: معرفت حصولی و معرفت حضوری. در معرفت های حصولی علم کلام، روش شناخت، عقل و نقل است، به اين صورت که برخی از حوزه ها تنها توسط عقل و برخی تنها توسط نقل قابل شناخت است. در ساير حوزه ها هم عقل و هم نقل می تواند وارد شده و مساله را بفهمد، مانند مساله توحيد و خيلی از مباحث مربوط به صفات الهی، مساله علم امام و ضرورت آن، گستره علم امام و مسائلی از اين دست که هم عقل می تواند آن ها را درک کند و هم استناد به نقل کاری منطقی است .

 

بحث در مقام بايدها و نبايدها و مقام هست و نيست ها

ما از دو زاويه می توانيم به روش علم کلام بنگريم: گاه در مقام بايدها و نبايدها هستيم و نقشه راه را مشخص می کنيم، در اين صورت همان سه بخشی که بيان شد که مسائل علم يا عقلی محض يا نقلی محض و يا عقلی و نقلی است، می آيد. اما اگر نگاه ما به علم کلام نگاهی گزارشی و توصيفی باشد و اينکه در اين علم چه شيوه ها و روش هايی رخ داده است، در اين صورت علم کلام به کلام عقلی، کلام نقلی و کلام تلفيقی تقسيم می شود. برخی از متکلمين تنها روش عقلی را در اين علم به کار برده اند و کلام را عقلی دانسته اند. روش برخی ديگر تنها نقلی بوده و کلام را نقلی دانسته اند. برخی ديگر روش ترکيب عقل و نقل را داشته اند .

در نگاه گزارشی، شيوه نقل گرايی افراطی را نيز می بينيم که اصلا تاويل عقلی را مجاز نمی دانسته و سر از تجسيم و تشبيه در آورده اند. در کنار آن نقل گرايی اعتدالی بوده است که هر چند اصالت به نقل داده شده است اما از استدلال عقلی نيز بهره گرفته اند. شيوه شيخ صدوق همين شيوه بوده است. اخباريون نيز دو گروه افراطی و اعتدالی داشته اند و نبايد اين دو گروه را با هم خلط کرد و همه را يکی ديد. شهيد مطهری می فرمايد:

«واقع مطلب اين است كه‌ سرمنشأ اين امر، ائمه شيعه هستند كه مردم را بيشتر دعوت به تعقل وتفكر كرده‌اند. مى‌گويد: مثلًا فلسفه در دوره اسلامى در ميان شيعه شكفته است و در ميان اهل تسنن نشكفت. در مصر فلسفه وجود نداشت تا وقتى كه مصر شيعه شد؛ شيعه كه شد، فلسفه آمد. بعد تشيع كه از مصر رفت فلسفه هم ضعيف شد، و نبود تا در قرن اخير كه يك سيد شيعى (سيدجمال را نام مى‌برد) به مصر آمد و دومرتبه بازار فكر رونق گرفت. و بعد تعبير شيرينى دارد، مى‌گويد: «وَ الْحَقُّ انَّ الْفَلْسَفَةَ بِالتَّشَيُّعِ الْصَقُ مِنْها بِالتَّسَنُّنِ. و به‌طور كلى عقل شيعى استدلالى‌تر است.» ريشه‌اش- كه شايد او توجه نداشته- اين است كه در سنت شيعى بيش از سنت سنى به اين مسئله اهميت داده شده است. سنيها كه از ابتدا دو دسته شده‌اند: معتزله و اشاعره، با هم اختلاف داشته‌اند. معتزله بيشتر طرفدار عقل بوده‌اند و اشاعره طرفدار تعبّد. شيعه با معتزله همگام بود. اختلاف نظر با معتزله داشت ولى در اصول با يكديگر همگام بودند، و وجه مشترك ايندو اين بود كه هر دو براى عقل و استدلال ارزش و احترام قائل بودند. در روايات شيعى تعبيرات عجيبى درباره عقل است كه اين تعبيرات را در كتب سنى پيدا نمى‌كنيم. در كتب شيعى مثل كافى، بحار و ديگر كتابهايى كه دوره حديث هستند، كتابها از «العقل و الجهل» شروع شده و اول «كتاب العقل و الجهل» را مى‌آورند، بعد كتاب التوحيد، كتاب النبوة، كتاب الحجة و ... اولين كتابى كه افتتاح مى‌شود كتاب العقل و الجهل است، و البته جهل در برابر عقل قرار مى‌گيرد كه توضيحش را عرض مى‌كنم. ما مى‌بينيم كه روايات شيعه احترام و ارزش عجيبى براى عقل و حجّيت عقل قائل است.»[1]

غالب عالمان کلامی سبک نقلی و عقلی را برگزيده اند منتهی برخی غالب مباحث خويش را ابتدا از منظر آيات و روايات بحث کرده و سپس مباحث عقلی را مطرح کرده اند مانند مرحوم سيد عبدالله شبر در کتاب «حق اليقين فی معرفه اصول الدين» و مرحوم فيض در کتاب «علم اليقين فی اصول الدين». برخی ديگر عقل را مقدم داشته و سپس از نقل بهره گرفته اند مانند بزرگانی همچون: شيخ مفيد، سيد مرتضی، شيخ طوسی، ابوالصلاح حلی، مرحوم کراجکی، سديد الدين حمصی، ابن ميثم بحرانی، خواجه نصير الدين طوسی، علامه حلی و فاضل مقداد.

اينکه اين بزرگان بيشتر به مباحث عقلی پرداخته اند به اين معنا نيست که آنان به نقل بی اعتنا بوده اند بلکه اين مساله اقتضای زمان آنان و مخاطبينی را داشته که با آنان مواجه بوده اند. نکته ديگر توجه به کلام برون اسلامی و ساير اديان است که در اين صورت نيز برای اينکه باب گفتگو با آنان باز شود بايد از شيوه عقلی بهره گرفت.

ديدگاه صحيح در اينجا آن است که اصالت هم از آن نقل و هم عقل است و اينکه کدام شيوه مقدم شود بستگی به نوع موضوع و نيز مخاطبينی دارد که اين بحث برای آنان مطرح می شود. شهيد مطهری در مباحث خويش به خوبی به اين نکته توجه داشته اند. ايشان در برخی مباحث، روش عقلی را مقدم داشته اند مانند بحث شرور که در ابتدای کتاب «عدل الهی» بيان داشته اند. و در برخی مباحث روش نقلی را مقدم داشته اند، مانند اينکه در بحث «عمل خير از غير مسلمان» بيشتر بحث را بر روايات بنا کرده و سپس در انتها مباحث عقلی را بيان می کنند .

ايشان در بحث وحی شناسی با اينکه خود فيلسوف هستند و فلاسفه در اين زمينه خيلی بحث کرده اند اما در اين بحث ابتدا به سراغ آيات و رويات می رود زيرا معتقد است که حقيقت وحی را نمی توان با عقل صرف فهميد، و فهم زوايای آن تنها از عهده کسانی بر می آيد که آن را دريافت کرده اند. ايشان از آيات و روايات چهار ويژگی را بدست می آورد و بر اساس آنها حرف فلاسفه را ارزيابی می کند و می گويد: سخن فلاسفه در مورد وحی تنها يک فرضيه است که از ساير فرضيه ها بهتر است.

مرحوم علامه طباطبايی در بحث توحيد الهی می فرمايد: آنچه قرآن کريم در اين باره بيان فرموده ديدگاه صحيح است. قرآن کريم هر جا می فرمايد: «هو الله الواحد»، کلمه «قهار» را نيز می آورد. ايشان می فرمايد: فلاسفه نتوانستند به تنهايی حقيقت توحيد را بفهمند و اين قرآن و اهل بيت(ع) بودند که پيش آهنگ اين بحث شدند و وحدت حقيقيه حقه را بيان کردند.

 

نکته ای در بحث تکثرگرايی و پلورليزم.

شهيد مطهری نتيجه نهايی که از بحث عمل خير از غير مسلمان می گيرند اين است که طبق آيات و روايات و طبق عقل در نهايت اکثر انسان ها اهل نجات خواهند بود. ايشان عبارت ابن سينا را نقل می کند که می گويد: مردم سه دسته اند کاملين در علم و علم، ساقطين در علم و عمل و متوسطين. گروه اول و دوم کم هستند و اکثر افراد از متوسطين هستند. کسانی که اهل خسران ابدی هستند ساقطين در علم و عمل هستند اما اکثريت بعد از طی شدن مراحلی در نهايت امر می يابند. اينجا است که شبهه خير کثير و شر قليل پاسخ داده می شود.

مساله نجات نيز که در پلوراليزم دينی مطرح است با اين بحث جواب داده می شود. پلوراليزم سه گونه است: اعتقادی، اجتماعی و نجات. در پلوراليزم اعتقادی ما معتقد به انحصار گرايی هستيم و تنها يک عقيده را صحيح می دانيم. در پلوراليزم اجتماعی معتقد به شمول گرايی هستيم زيرا اسلام دين همزيستی با ديگران است. کسانی که اهل فتنه و توطئه نيستند می توانند طبق قواعدی در جوامع اسلامی زندگی کنند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند. در پلوراليزم نجات نيز معتقد به شمول گرايی طبق تفسير خودمان هستيم.

شهيد مطهری اين مباحث را زمانی بيان کردند که اين مباحث مطرح نبود. ايشان فراتر از زمان خود زندگی می کرد و علت اين آمر آن بود که ايشان شالوده های کلامی را می دانستند.

 

روش علم کلام در معرفت حضوری

روشی علم کلام در معرفت حضوری، روش سلوکی و شهودی است. اين روش همان طور که بزرگانی همچون صدرالمتالهين بيان کرده اند مقدماتی دارد:

1. يک مبنای انسان شناختی و آن اينکه انسان دارای روح ونفس مجرد است. اگر کسی معتقد به اين گوهر نباشد و تنها معتقد به صدف و جسم برای انسان باشد ديگر اين روش را نمی توان بيان کرد.

2. در اين عالم موجودات مجرد از ماده وجود دارند و آنان نسبت به حقايق اين عالم علم دارند؛

3. دو موجود مجرد از هم بيگانه نيستند بلکه کمال مسانخت را با هم دارند. موجودات مجرد همانند دو آينه هستند که در روبروی يکديگر قرار دارند.

 


[1] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج22، ص695-696، ط : صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo