< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه دکتر نصر و بررسی آن

راهکار دکتر نصر برای ايجاد علم و فناوری اسلامی

موضوع بحث اين بود که جناب آقای دکتر نصر بعد از اينکه علم و فناوری جديد را مورد نقد قرار دادند درصدد بر آمدند تا راهکاری ارائه دهند تا بر اساس تعاليم اسلامی علم و فناوری توليد شود. راهکار ايشان دارای چهار جزء و رکن است که در از اين قرار است:

    1. کشف و تدوين جهان بينی اسلامی

اولين جزء راهکار ايشان آن است که ما برای توليد علم و فناوری اسلامی ابتدا جهان بينی اسلامی را کشف و تدوين کرده و خصوصا آن را به زبان روز ارائه دهيم تا بتواند به عنوان شالوده علوم طبيعی و انسانی مورد استفاده قرار گيرد. اساس جهان بينی به نگاه و نگرش انسان به هستی و عالم و انسان بر می گردد که به مسائلی همچون آغاز و پايان جهان، فلسفه خلقت و مانند آن می پردازد.

در همين بخش فلسفه اسلامی علم به عنوان چيزی که مقدم بر علم است بايد مورد تدوين قرار گيرد. همچنين تاريخ علوم بطور عالم و تاريخ علوم سنتی اسلامی به طور خاص مورد پژوهش قرار گيرد.

دکتر نصر در اين باره می گويد: «جهان بينی اسلامی را نمی توان به آسانی از علم کلام استخراج کرد. علم کلام به تنهايی نمی تواند جهان بينی اسلامی را در اختيار ما قرار دهد زيرا نقش آن همواره دفاع از دژ اسلام در برابر يورش های خردگرايان بوده است، و نمی توان آن را از فقه به مفهوم رايج آن اخذ کرد بلکه اين جهان بينی را بايد از حقيقت نهفته در متن قرآن کريم و حديث بدست آورد. اين امر توسط مفسران سنتی مابعد الطبيعه [يعنی فلاسفه] و کيهان شناسی اسلامی، جنبه های تعليمی و فکری تصوف [علم عرفان نظری] و خود علوم اسلامی تشريع و تبيين می شود. فقط در اين سنت فکری می توان جهان بينی اصيل اسلامی را تا آنجا که به شناخت طبيعت و در واقع به کل مراتب دانش مربوط می شود کشف کرد».[1]

نگاه وی به علم کلام نگاه تدافعی است اما اين نگاه نادرست است زيرا علم کلام دو حيثيت دارد: حيثيت معرفتی و حيثيت تدافعی. غرض از علم کلام گاه به خود متکلم باز می گردد، که در اين صورت متکلم می تواند جهان بينی عرضه کند. متکلم آنگاه که در مقام مجادله با خصم است بيشتر از جدل بهره می گيرد اما جايی که در مقام کسب معرفت تفصيلی و تحقيقی است راهی جر برهان ندارد.

شهيد مطهری نيز در اين باره نظری بيان فرموده که صحيح نيست. ايشان در «کليات علوم اسلامی» می فرمايد: علم کلام، حکمت جدلی و فلسفه حرکت برهانی است، و اين خواجه نصير بود که علم کلام را از حکمت جدلی به حکمت برهانی رساند. ايشان در استدلال بر اين مطلب گفته است: علم کلام از قضايای حسن و قبح عقلی استفاده می کند و اين قضايا از مشهورات و مواد قياس جدلی است. اما همان طور که گفته شد اين سخن صحيح نيست زيرا اولا قضايای حسن و قبح عقلی برهانی هستند؛ ثانيا همه علم کلام نيز مبتنی بر قضايای حسن و قبح عقلی نيست مانند بحث ذات و صفات الهی که در آن سخنی از حسن و قبح عقلی نيست؛ ثالثا قضايای حسن و قبح از مشهورات صرف نيستند بلکه منشا واقعی دارند و لذا می توانند منشا برهان هم باشند؛ رابعا: خواجه نصير الدين طوسی نيز در باب افعال از حسن و قبح عقلی استفاده نموده اند.

آنچه در جدل مهم است الزام و تسليم خصم بر اساس مسلمات است که غالبا با جدل و گاه با برهان انجام می گيرد، لذا نمی توان گفت که متکلمان تنها از جدل بهره می گيرند.

درباره غايت و رسالت علم کلام چند وجه بيان شده است: گاه غايت اين علم از دو زاويه معرفتی و عملی به خود متکلم بر می گردد، و گاه غايت آن به عقايد دينی بر می گردد و گاه غايت آن متوجه ديگران است، آن ديگران نيز يا معاند هستند که در اين صورت هدف، الزام خصم است و يا مسترشد هستند که هدف ارشاد آنان است. بنابراين دفاع از عقايد دينی تنها يکی از رسالت های علم کلام است نه همه آن. کسب معرفت و ارشاد نيز از رسالت های علم کلام است که در آنها نوعا از برهان استفاده می شود نه از جدل .

نکته:

گاه مسائلی مشهور می شود و برخی اهل تحقيق ديگر به دنبال آن نمی روند، اما اگر با دقت مورد بررسی قرار گيرد معلوم می شود که آن مسائل نادرست است. مثلا به معتزله نسبت داده شده که در باب صفات الهی قائل به نيابت صفات از ذات هستند. اين قضيه تا جايی شهرت يافته که بزرگانی همچون ملاصدرا و مرحوم سبزواری نيز آن را بيان کرده اند. مرحوم سبزواری در اشعار خود می گويد: «و الاشعرية بازديادٍ قائلة . . . و قال بالنيابة المعتزلة».

اما اين نسبت به معتزله نادرست است زيرا آنان اين اعتقاد را نداشتند که ذات الهی خالی از صفات بوده اما کار صفات را انجام می دهد، بلکه اين نسبت بدان خاطر شکل گرفته که خصم آنان کلامشان را بد معنا کرده اند. آنچه معتزله گفته اند نفی صفات زائد بر ذات است و در اين مساله اماميه و معتزله متفق الرای هستند.

 

    2. احياء علوم اسلامی

رکن دوم ايجاد علم دينی، احياء علوم اسلامی خصوصا در حوزه پزشکی، داروسازی، کشاورزی و معماری سنتی است. احياء اين علوم چند فايده قابل توجه به همراه دارد: اول اينکه به مسلمانان و جوانان ما اعتماد به نفس و خودباوری می دهد. اگر آنان بدانند که مسلمانان در مقطعی از تاريخ بشر توليد کننده و پيش‌برنده علم بوده اند، موجب تقويت آنان می شود. دوم اينکه از نظر اقتصادی نيز مفيد است زيرا باعث می شود هزينه استفاده از دستاوردهای ديگران کاهش يابد. سوم اينکه باعث می شود اين تفکر حصر گرايانه حاکم بر علم و فناوری که تنها اين علوم در غرب يافت می شود شکسته شود.

 

    3. تلفيق علم و اخلاق

جزء ديگر اين راهکار آن است که ميان علم و اخلاق تلفيق ايجاد شود. «مهم ترين اقدام برای ايجاد علم اسلامی واقعی تلفيق مجدد علم با اخلاق نه از طريق شخص دانشمند بلکه به کمک ساختار های نظری و شالوده های فلسفی علم است. همان گونه که پيشتر اشاره شد، در دنيای جديد هيچ پيوند منطقی بين علم و اخلاقيات وجود ندارد، زيرا اخلاقيات رايج عمدتا مسيحی است و با آن نوع جهان بينی مطابقت دارد که جای خود را به جهان بينی علم جديد داده است... البته اين وظيفه به عهده اخلاق شناسان، فيلسوفان و الهيون مسلمان است، ‌اما خود دانشمندان هم بايد در آن سهيم باشند . در واقع، نمی توان يک علم اصيل اسلامی به وجود آورد که از حيث فلسفه و جهان بينی با اخلاقيات اسلامی عجين نباشد». وجه اين که دانشمندان نيز در اين جلسات حضور پيدا کنند ممکن است که اين باشد که آنان به اقناع برسند و کامل تر آن را عمل کنند .

 

راهکار اسلامی کردن فناوری

دکتر نصر می گويد: برای اينکه فناوری اسلامی شود بايد کارهايی را انجام داد: اول اينکه شاخص های اسلامی و عوامل موثر استخراج شود. يعنی همان طور که در اسلامی کردم علوم گفته شد بايد جهان بينی آن از دين استخراج شود در اينجا نيز بايد شاخص های اسلامی فناوری بدست آيد. دوم اينکه فناوری جديد مورد نقادی قرار گرفته و آنجا که با الگوی زندگی فردی و اجتماعی اسلام سازگار باشد را پذيرفته و آنجا که هماهنگ نيست را دفع کرد. سوم اينکه به همان فناوری های سنتی برگرديم و حتی الامکان آنها را نيز مورد استفاده قرار دهيم. چهارم اينکه از ميان فناوری های جديد آنهايی که پيامدهای منفی کمتری دارد مورد استفاده قرار گيرد، مانند اينکه فناوری هايی به کار گرفته شود که به جای انرژی های فسيلی از انرژی های خورشيدی استفاده شود.

نکته

در بحث غايات و نتايج علم گفته شد: غاياتی که مربوط به خود علم است دو گونه است: غايات معرفتی و غايات معيشتی. غايت معرفت علمی کشف واقع است و غير از برخی فرض های نادر، هيچ اشکالی در مورد آنها نيست. اما از جهت غايت معيشتی ممکن است آن علم مشکل آفرين باشد، مثلا گاه بررسی و پژوهش در مورد اتم و شکافت آن است و فرد می تواند از طريق اين علم سلاح اتمی بسازد، اما به او گفته می شود حق ندارد معرفت خود را به فن تبديل کند. بنابراين ممکن است علم يا فناوری در مقام تئوری توصيه شود اما در مقام عملی مورد نهی قرار گيرد.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود


[1] علم دینی، دیدگاه ها و ملاحظات، مقاله جهان بینی اسلام و علم جدید، دکتر نصر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo