< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مبنای دين شناسی نظريه فرهنگستان علوم اسلامی

بررسی رابطه ميان ولايت و دين

بعضی از نظرياتی که در مورد معارف دينی مطرح می شود، گاه از اهميت علمی برخوردار نيستند اما چون انگيزه ای برای طرح مسائل ديگر ايجاد می کنند، از آن جهت اهميت پيدا می کند. نظريه ای که در حال بررسی آن هستيم، از نظر علمی مستند به دليل عقلی و نقلی نيست اما بهانه ای شد تا به بررسی نسبت ميان ولايت و دين بپردازيم. در اين باره گفته شد بر خلاف نظر اين ديدگاه که نسبت ميان ولايت و دين را عينيت می داند، سه رابطه ميان ولايت و دين وجود دارد:

1. ولايت منشا و سرچشمه دين است. دين فعل تشريعی خدای متعال است.

2. ولايت و اعتقاد به توحيد الهی، خود رکن اساسی و مهم دين به شمار می رود.

سوال و جواب

چگونه ولايت هم منشا دين و هم جزء آن به شمار می آيد؟ پاسخ اين است که جهات و حيثيات آن فرق می کند. ولايتی که منشا دين است، ولايتی است که قبل از اينکه فعل تشريعی الهی صورت گيرد، مورد نظر است، اما ولايتی که مهمترين جزء دين است، ولايتی است که بعد از اينکه فعل تشريع الهی تحقق پيدا کرد، مورد نظر است.

3. نسبت ولايت و دين، نسبت روح و قالب، و باطن و ظاهر است. اين نسبت در همه اجزاء دين اعم از مسائل اعتقادی، اخلاقی و يا احکام عبادی و اجتماعی وجود دارد.

 

آيا نگاه مشهور به دين نگاه گزاره ای است؟

در نظريه مورد بحث، نسبتی که به مشهور داده شده اين است که آنان دين را عبارت از گزاره های دينی و متنی می دانند، در حالی که اين نسبت صحيح نيست. ما در تعابير علما هرگز چنين تعبيری نداريم، بلکه آنان در تعريف دين، بحث از آموزه های دينی به ميان آورده اند، و ميان آموزه ها و گزاره ها تفاوت است. بله آموزه ها در يک مرحله در قالب گزاره ها قرار می گيرند اما قبل از نزول دين نيز آموزه های دينی وجود داشته است.

آن چه بر قلب پيامبر اکرم (ص) نازل شده دو گونه است: دسته ای از آن ها به گونه ای بوده که لفظ و معنا با هم بر ايشان نازل شده و نقش ايشان در آنها تنها نقش قابلی بوده است. گونه ديگر آن است که حقايقی بر پيامبر نازل شده و ايشان به آنها قالب و لفظ داده اند. قرآن کريم از قسم اول است و پيامبر اکرم (ص) ‌تنها دريافت کننده معنا و لفظ بوده اند اما در مورد سنت و روايات، غير از احاديث قدسی، محتوا را از طريق وحی دريافت کرده اند و قالب لفظ را خود ايشان ساخته اند. (فرق احاديث قدسی و قرآن کريم در اين است که هر دو از نظر لفظ و معنا از طرف خدای متعال نازل شده است، اما در قرآن کريم جنبه اعجاز بيانی نيز اعمال شده است اما در احاديث قدسی نه) .

در ميان عالمان چهار تعريف برای دين آمده است:

1. تعريف اعم؛ در اين تعريف دين عبارت است از مجموعه ای از اعتقادات درباره حقيقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن. علامه طباطبايی در «الميزان» همين تعريف را برای دين بيان کرده و فرموده است: «دين به طريقه زندگی و راهی که انسان برای رسيدن به سعادت خود در زندگی بر می گزيد اطلاق می شود».[1]

طبق اين تعريف هر فردی بر روی کره زمين حتی ماترياليست ها و اومانيست ها نيز دارای دين خواهند بود، زيرا آن ها نيز بالاخره بايدها و نبايدهايی را بر اساس يک جهان بينی برگزيده اند.

2. تعريف عام؛ در اين تعريف علاوه بر مساله جهان بينی و ايدئولوژی، عنصر ايمان به خداوند نيز وجود دارد. در اين تعريف ديگر اومانسيت و ماترياليست داخل نيستند. آيت الله مصباح اين تعريف را اينگونه بيان فرموده است: «دين در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفريننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با اين عقايد است».[2]

3. تعريف خاص؛ در اين تعريف علاوه بر ايمان به خداوند، بايد به آموزه های وحيانی نيز معتقد بود. ابن ميثم بحرانی می گويد: «دين در اصطلاح شرعی بر شريعت هايی اطلاق می شود که از جانب خداوند به واسطه پيامبران برای بشر آورده شده است».[3] آيت الله سبحانی نيز در اين باره می فرمايد: «دين، يعنی نظام فکری و عملی که از جانب خداوند برای نجات و سعادت بشر عرضه می شود و گروهی به نام پيام آور دين، در ابلاغ و نشر آن می کوشند».[4] علامه جعفری نيز می فرمايد: «دين از دو رکن اساسی تشکيل می گردد: رکن اول، اعتقاد به وجود خداوند يکتا و جامع صفات کماليه است... و رکن دوم برنامه حرکت به سوی هدف است که احکام و تکاليف ناميده وی می شود».[5]

بهترين تعريف دين را اينگونه می توان دانست: دين عبارت است از مجموعه بايدها و نبايدهای الهی در حوزه اعتقادات و اخلاقيات و رفتارهای انسان.

4. تعريف اخص؛ اين تعريف تنها شامل دين مبين اسلام می شود. سيد مرتضی در اين باره می فرمايد: «دين در اصطلاح شرع عبارت است از آنچه پيامبر اکرم (ص) به سوی آن دعوت کرده است».[6]

بعد از بيان اين تعاريف می گوييم: همان طور که از اين تعارف روشن می شود در هيچ کدام از آنها دين به گزاره ها تعريف نشده است، بلکه به آموزه ها شناخته شده است. آموزه ها دو جنبه دارد: جنبه ظاهری که همان گزاره ها می باشد و جنبه درونی که محتوای دين است و همان ولايت الهی است .

نکته ششم از خلاصه بحث

در جلسه گذشته خلاصه بحث بيان شد که به مورد ششم رسيديم.

6. در تعريف رايج، دين به گزاره های اعتقادی، اخلاقی، ‌عبادی حقوقی تعريف شده است که دارای دو بعد باطن و ظاهر و روح و قالب می باشد. گزاره ها ظاهر و قالب دين و ولايت باطن و روح آن است. بنابراين، در تعريف مشهور از دين، بعد ولايی دين نه نفی شده است و نه ناديده گرفته شده است.

مرحوم علامه در تفسير آيه ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ . عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ﴾[7] می فرمايد: ضمير «نزل به»، به قرآن کريم بر می گردد و مراد از آن اين است که حضرت روح الامين (ع) هم الفاظ و هم محتوا را از جانب خداوند بر قلب پيامبر(ص) وحی نموده است. پس دو نظريه در باب قرآن باطل شد:

    1. نظريه ای که می گويند ظاهر و باطن قرآن همه ناشی از نفس پيامبر است ؛

    2. نظريه ای که می گويد پيامبر اکرم (ص) معنای قرآن را دريافت می کند اما الفاظ آن را از پيش خود ساخته است.

ديدگاه صحيح آن است که پيامبر اکرم (ص)، الفاظ و محتوای قرآن را توسط وحی دريافت کرده است و نقش ايشان در وحی قرآنی، نقش قابلی است. البته قابل بودن نيز مساله کمی نيست و هر کسی نمی تواند قابل قرآن کريم باشد ﴿إِنَّا سَنُلْقی‌ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً﴾.[8] زيرا قرآن تنها همين ظاهر نيست بلکه بطونی دارد و تجلی خدای متعال است. اين قابليتی است که امثال جبرئيل نيز در آن می مانند ﴿لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‌﴾.[9]

آقای سروش در جايی گفته است: شما که می گوييد پيامبر قابل قرآن است، شأن او را پايين آورده ايد اما من وی را بالا می برم زيرا می گويم همه کاره پيامبر است. بطلان اين سخن روشن است زيرا اگر می خواستيم مقام ايشان به اين صورت بالا ببريم می گفتيم اصلا همه قرآن را خود وی ساخته است. اين مانند جريان بابيه و حسينعلی باب است. وی ابتدا گفت ما باب امام عصر (عج) هستيم، بعد گفت ما خود امام زمان هستيم، بعد بالاتر رفته گفت به ما وحی می شود، بعد هنوز گويای اشتهای وی سير نشده گفت اصلا ما خود خدا هستيم. وقتی او را زندان انداخته بودند گفت: «لااله الا انا المسجون»: خدای نيست جز من خدای مسجون.

نکته ای در مورد کاربرد ولايت در روايات

آقای ميرباقری گفته اند: «روايات فراوانی بر همسانی دين با ولايت تاکيد دارند».[10] اين سخن نادرست است، زيرا ما چنين رواياتی نداريم. آنچه در روايت در مساله ولايت آمده است دو چيز است:

1. ولايت اساسی ترين رکن دين اسلام است. در اينجا سخن از برابری ولايت و دين نيست بلکه منظور آن است که دين اسلام مجموعه ای است که اساسی ترين رکن آن ولايت است. روايتی که در باب دعائم الاسلام از کتاب کافی بيان شد از همين قبيل است.

2. ايمان راستين در روايات همان حب فی الله و بغض برای رضای خداوند معرفی شده است. مراد از اين روايات تدين و ايمان است که همان معنای اخلاص است. اخلاص آن است که در درون فرد غير از رضای خداوند هيچ چيز ديگری نباشد. امام راحل در عصر حاضر چنين بود. او وقتی وظيفه خود را می يافت، ديگر برايش مهم نبود ديگران چه می گويند. در قضيه بنی صدر فرمود: اگر تمام مردم با او باشند من در مقابل او می ايستم. به خاطر همين اخلاص است که ايشان اين مقدار عظمت پيدا کردند. شهيد رجايی نيز از نمونه هايی ديگری است که دارای اخلاص بالايی بود. وی در اين زمينه خيلی جلو رفته بود. امام راحل که خود استاد اخلاق و عرفان بود درباره وی می فرمود: شهيد رجايی يک معلم اخلاق بود. مرحوم آيت الله کنی که وزير کشور شهيد رجايی بود می گويد: شهيد رجايی به من می گفت: آقای کنی، به قدر يک جو اخلاص اگر داشته باشيم دنيا و آخرت درست می شود. همين اخلاص بود که باعث شد آن شهيد بزرگوار اين قدر بالا برود. در مقابل بنی صدر که 11 ميليون رای آورده بود خيلی به آرای خود می نازيد و متکبرانه رفتار می کرد و لذا خدای متعال او را خوار نمود. بنی صدری که وقتی می خواست رئيس جمهور شود می گفت: رجايی به درد استانداری هم نمی خورد. اما امام راحل می فرمود: شهيد رجايی عقلش از علمش بيشتر بود.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود .


[2] آموزش عقاید، ج1، ص28.
[3] شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، ج1، ص108.
[4] مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص135 - 136.
[5] فلسفه دین، علامه جعفری، ص118 - 119.
[10] گفتارهای در علم دینی، ص309.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo