< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه فرهنگستان علوم اسلامی

بررسی مبنای دين شناختی نظريه فرهنگستان علوم اسلامی

موضوع بحث بررسی ادعايی بود که فرهنگستان علوم اسلامی درباره دين و حقيقت آن داشتند. آنان در اين باره گفته اند: حقيقت دين، گزاره های اعتقادی، اخلاقی و احکام نيست، بلکه اينها همه مرتبه نازله دين به شمار می آيند. حقيقت دين، عبارت از ولايت الهی است.

برای بررسی اين ادعا به کاربردهای دين در قرآن کريم پرداختيم و معلوم شد که واژه دين در قرآن کاربردهای مختلفی دارد، اما در هيچ کدام از آن ها کلمه دين در معنای ولايت بکار نرفته است. در برخی از اين کاربردها، دين به معنای اصطلاحی آن يعنی بايدها و نبايدهای تشريعی بکار رفته است. از جمله آن جا که می فرمايد: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى‌ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيه[1] . در اين آيه دين به معنای فعل تشريعی الهی و خدای متعال شارع آن دانسته شده است. در جای ديگر دين را مجعول الهی دانسته است: ﴿وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾[2] . در آيه 3 سوره مائده نيز کلمه دين به معنای دين اسلام بکار رفته است که شامل همه دستوراتی می باشد که از ابتدای بعثت پيامبر اکرم (ص) تا غدير خم و تعيين امامت امام علی (ع) بيان شده است. آيه «نفر» نيز بيان می دارد که افرادی بايد هجرت کرده تا در دين به فهم عميق دست يابند. روشن است که مراد از دين، آموزه های آن اعم از اصول و فروع است ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّين‌﴾[3] در اين آيه قرآن کريم بيان می دارد که در هر حال لازم است عده ای همواره به فهم دين اهتمام داشته باشند.

نسبت ميان ولايت و دين در قرآن

با بررسی کاربردهای دين در قرآن روشن می شود که در هيچ يک از آنها دين به معنای ولايت نيامده است. اما ببينيم چه نسبتی ميان ولايت و دين در قرآن کريم وجود دارد؟

از آيات قرآن در اين باره چند نکته بدست می آيد:

1. قرآن کريم خدای متعال را ولی بالذات و دارای ولايت مطلقه معرفی نموده است: ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی[4] : آيا آنها غير از خدا را ولىّ خود برگزيدند؟! در حالى كه «ولىّ» فقط خداوند است‌. اين آيه، ولايت مطلقه الهی در حوزه تکوين و تشريع را بيان می دارد. در آيه ديگر مساله ولايت تشريعی الهی بيان شده است: ﴿إِنَّ وَلِيِّی اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحين[5] : ولى و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده؛ و او همه صالحان را سرپرستى مى‌كند. مراد از کتاب در اين آيه، قوانين، احکام و شريعت الهی است.

قرآن کريم در اين آيات بيان می دارد که چون خدای متعال دارای مقام ولايت است، نازل کننده شريعت می باشد. نسبت ولايت و دين در اين جا نسبت فاعل به فعل است، به اين معنا که شريعت فعل الهی است که از سوی او نازل شده است. و از آن جا که هر فعلی جلوه فاعل است دين نيز تبلور و تجلی ولايت تشريعی الهی و مجلای اوست. خدای متعال در دين، تجلی و تبلور پيدا کرده است. «ان الله سبحانه و تعالی تجلی فی کتابه». عالم تکوين نيز همين گونه است. بنابراين می توان گفت هر چيزی که فعل الهی است اعم از تکوين و تشريع، جلوه الهی است که در حد خود آيت و نشانه اوست.

به بيان ديگر می توان گفت نسبت دين به ولايت نسبت ظاهر به باطن و کالبد به روح است. پس حقيقت دين ولايت نيست بلکه دين ظهور و جلوه آن است.

نکته ديگر اينکه بحث ولايت الهی خود يکی از اجزاء دين و بلکه اساسی ترين جزء آموزه های آن به شمار می آيد .

تا اينجا اين مطلب به دست آمده که درست است که در قرآن کريم دين به معنای ولايت نيامده است، اما در نسبت سنجی ميان آن و ولايت سه امر بدست می آيد:

    1. ولايت منشا و سرچشمه دين است؛

    2. از آن جا که هر فاعل و مبدئی در فعلش تجلی دارد، دين نيز که فعل الهی است تجلی و مجلی خدای متعال است. نسبت ميان آن ها نسبت ظاهر و باطن است؛

    3. اعتقاد به ولايت الهی يکی از اجزاء دين و بلکه مهمترين جزء آن به شمار می آيد.

نقد و ارزيابی

1. پيروان نظريه فرهنگستان ميان دين و ولايت تفکيک قائل شده و گفتند دين مرتبه نازله ولايت است. در يک مرتبه ولايت و در مرتبه ديگر گزاره های دينی قرار دارد. اما اين سخن صحيح نيست، زيرا طبق آنچه گفته شد که نسبت ولايت و دين، نسبت مبدا و فعل، ظاهر و باطن و جلوه و متجلی است، ولايت در همه مراحل آن حضور دارد. توضيح اينکه دين که فعل تشريعی الهی است سه مرتبه دارد:

1. مرتبه جعل و تشريع الهی که قبل از نازل شده آن به پيامبر ‌است؛

2. مرتبه نازل شدن آن به قلب پيامبر ﴿نَزَّلَهُ عَلى‌ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّه؛[6]

3. ابلاغ به مردم ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك﴾.[7]

فاعليت و تجلی الهی در همه اين مراحل نقش دارد. اين گونه نيست که خداوند تنها در مرحله جعل و قانون گزاری نقش داشته باشد و در مراحل ديگر حضور نداشته باشد. او نور شريعت است که در همه مراحل آن حضور دارد. در مورد معنای ظاهر و روح نيز همين گونه است و اين گونه نيست که تنها ولايت الهی در مرحله باطن بوده و در ظاهر نباشد. اين همان نگاه توحيد است که درباره آن فرمود: «ما رايت شيئا الا و رأيت اللَّه قبله و بعده‌». ولايت الهی همانند نخ تسبيح است که در همه مراحل حضور دارد و ديگر قابل تفکيک نيست.

2. طرفداران نظريه فرهنگستان درباره دين و معنای آن گفته اند: آنچه ما در اين زمينه می گوييم سخن جديدی است و تمام موافقان و مخالفان علم دينی، دين را به معنای اشتباهی فهميده اند و آن متنی دانستن آن است.

اما بر اساس آنچه گفته شد معلوم گرديد که آنچه اينان گفته اند اولا: حرف جديدی نيست بلکه بزرگان ديگر نيز همين را گفته اند. به عنوان نمونه وقتی مرحوم علامه طباطبايی دين را مجموعه ای از اعتقادات، اخلاق و احکام می داند، روشن است که نور الهی را روح و اساس آن می داند؛ ثانيا: قرآن کريم در آيات مختلف دين را به معنای مجموعه بايدها و نبايدهای الهی بکار برده است و در هيچ جا آن را بر ولايت اطلاق نکرده است.

حاصل آن که اگر نگاه ما به آيات قرآن اين باشد که به حسب اطلاقات لفظی، دين بر ولايت اطلاق شده باشد، چنين چيزی نيست.

در توضيح ديگر در اين باره می گوييم: دين عبارت است از بايدها و نبايدهای الهی که متعلق آن فعل اختياری انسان و مانند انسان است. اين افعال اختياری دو گونه است: جوارحی و جوانحی. مسائلی همچون اعتقادات، حب و رضا و مانند آن همه از افعال جوانحی انسان است، که دين شامل حال آن ها نيز می شود. پذيرش ولايت الهی نيز امری درونی است. آن رواياتی که بيان می دارد «هل الدين الا الحب» می گويد يکی از واجبات دين، حب نسبت به ائمه اطهار(ع) و اولياء الله است و بغض نسبت به اعداء الله است. جلوه و روح ولايت الهی در ائمه اطهار (ع) تبلور پيدا می کند؛ ولايت آنها در طول ولايت الهی قرار دارد.

افعال جوانحی نقش مهمی ايفا کرده و اساس کار را تشکيل می دهند. اگر آين ها نباشند، افعال جوارجی فرد راه به جايی نخواهند برد. افعال جوارحی نيز چهار محور دارند: 1. افعالی در رابطه با خداوند 2. افعالی در رابطه با خود (اخلاق فردی) 3. افعالی در رابطه با مردم (اخلاق اجتماعی) 4. افعالی در رابطه با جهان. دين در همه اين حوزه ها برنامه دارد اما تمامی اينها نافی از اعتقاد به روح دين نيست. روح دين همان ولايت و نور الهی استکه در همه مراحل آن حضور دارد. کسانی نيز که دين را به معنای بايدها و نبايدهای الهی گرفته اند باز معنای روح و باطن داشتن دين را نفی نکرده اند.

نکاتی در مورد معنای دين در روايات باقی مانده است که انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo