< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه فرهنگستان علوم اسلامی

مبنای دين شناسی فرهنگستان علوم اسلامی

در مباحث گذشته مبنای علم شناختی نظريه فرهنگستان علوم اسلام مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اکنون سخن در مبنای دين شناختی اين نظريه است که حاصل آن از اين قرار است:

1. گزاره های اعتقادی، اخلاقی، تکليفی و حقوقی که در دين وجود دارد، مرتبه نازله دين به شمار می آيد و حقيقت آن نيست. حقيقت و اساس دين عبارت از ولايت الهی است که از طريق توحيد و هدايت الهی جريان پيدا می کند. اين جريان وقتی نازل می شود تبديل به گزاره های دينی می شود. به تعبير ديگر، ولايت الهی سرچشمه ای است که از طريق مجرای توحيد جريان پيدا کرده و تبديل به گزاره های اعتقادی و اخلاقی و مانند آن می شود.

2. اگر نگاه ما به دين نگاه گزاره ای باشد، مساله علم دينی امری بی معنا خواهد بود، زيرا علم عبارت است از يک سلسله گزاره های تجربی و عقلی، و اگر بنا باشد اين گزاره ها وصف دينی پيدا کند، با گزاره های دينی که آنها نيز از نوع گزاره ها هستند ارتباطی پيدا نمی کند، زيرا اين دو علم با هم مباين بوده و دو امر مباين وصف هم قرار نمی گيرند. اما اگر دين را عبارت از ولايت الهی بدانيم، در آن صورت چتر ولايت گسترده بوده و همه جا از جمله گزاره های علمی را فرا می گيرد. بر اين اساس، عالمی که در فضای ولايت الهی دست به تجربه و تعقل می زند، محصولش الهی خواهد بود و عالمی که از اين فضا دور است، کار علمی او در زير چتر ولايت و دين قرار نگرفته و در نتيجه غير دينی خواهد بود.

3. تمام ديدگاه های ديگر اعم از کسانی که موافق علم دينی هستند و کسانی مخالف آن هستند، نگاهشان به دين و علم اشتباه است. در باب علم، ملاک صدق و کذب که آنان پذيرفته اند صحيح نيست، بلکه حق و باطل درست است و در دين نيز نگاه گزاره های نادرست است و همان طور که گفته شد با اين نگاه نمی توان سخن از علم دينی به ميان آورد.

 

نقد و ارزيابی

در ارزيابی اين نظريه ابتدا بايد ببينيم که دين در لغت به چه معنا است و آيا معنای ولايت در آن آمده است يا نه؟ در مباحث گذشته اين مساله بيان شد که حاصل آن چنين است:

واژه دين در لغت

در کتب لغت برای واژه دين، کاربرهای مختلفی بيان شده که مهمترين آنها سه معنا و کاربرد است:

    1. جزاء و مکافات؛

    2. عادت و رسم ؛

    3. اطاعت و انقياد.

ابن فارس - که در علم لغت شناسی مجتهد بوده و رويه او بيان ريشه های اصلی کلمات است- می گويد: معنای اصلی دين، انقياد و ذل و تسليم است، و ساير معانی ديگر به اين معنا بر می گردد، مثلا بدان خاطر دين به معنای اطاعت نيز آمده است که در آن نوعی انقياد و تسليم شدن است.[1]

راغب اصفهانی - که وی نيز لغت شناسی توانمند بوده و مرحوم علامه طباطبايی در الميزان به کتاب ايشان خيلی ارجاع داده اند – می گويد: کلمه دين دارای دو معنای اصلی است و آن اطاعت و جزاء است. وی سپس گفته است همين کلمه به نحو استعاره بر شريعت نيز اطلاق شده است، زيرا در متن شريعت، اطاعت وجود دارد و پيامد آن جزاء و مکافات است.[2]

جوهری، عادت و شأن، جزاء و مکافات و طاعت را به عنوان معانی يا کاربردهای دين بر شمرده است.[3]

ابوهلال عسکری، معنای اصلی واژه دين را طاعت دانسته، ولی فرض اين که معنای اصلی آن، عادت باشد را نيز جايز شمرده است. بر اين اساس، واژه دين به اين جهت بر طاعت اطلاق شده است که شکل عادت را به خود می گيرد.[4]

بعد از بررسی لغوی واژه دين روشن شد که در هيچ کدام از کتب لغت عربی، دين با ولايت مقايسه نشده است.

واژه دين در قرآن

در قرآن کريم برای دين کاربرهای مختلفی بيان شده که شاخص ترين آن ها از اين قرار است:

1. به معنای جزاء: آيات آن در اين سوره ها آمده است: فاتحه الکتاب ؛ شعرا، 82 ؛ حجر، 35 ؛ ذاريات، 12 ؛ واقعه، 25 ؛ معارج، 26 ؛ مدثر، 46 ؛ متففين، 11 ؛ انفطار، 17 و 18؛

2. به معنای عبادت و پرستش: سوره کافرون؛ آياتی که در آنها تعبير «مخلصين له الدين» و مانند آن بکار رفته است (البته اين آيات به معنای اطاعت نيز می تواند باشد). اعراف، 29 ؛ يونس، 22 ؛ عنکبوت، 65 ؛ لقمان، 32 ؛ غافر، 14 و 65 ؛ بينه، 5 ؛ زمر، 3 و 14 ؛ يوسف، 40؛

3. به معنای تسليم بودن در برابر دستورات الهی: آل عمران، 19 «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »[5] مراد از اسلام در اين آيه، اسلام اصطلاحی نيست، بلکه به معنای تسليم است که از حضرت آدم (ع)‌ تا حضرت خاتم (ص) را شامل می شود، اما فرم و قالب تسليم بودن در شريعت های آنان متناسب با هر عصری مشخص شده است.

قرآن کريم در آيه ديگری می فرمايد: ﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً﴾[6] : دين و آيين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كند، و نيكوكار باشد، و پيرو آيين خالص و پاكِ ابراهيم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستىِ خود، انتخاب كرد.

شهيد مطهری در ذيل اين آيه اين خاطره را نقل می کند: «مى‌گويند مرحوم آية اللّه سيد حسين كوه كمرى (رضوان اللّه عليه) كه از شاگردان صاحب «جواهر» و مجتهدى مشهور و معروف بود و حوزه درسى معتبر داشت، هر روز طبق معمول در ساعت معيّن به يكى از مسجدهاى نجف مى‌آمد و تدريس مى‌كرد.

چنان كه مى‌دانيم حوزه تدريس خارج فقه و اصول، زمينه رياست و مرجعيّت است. رياست و مرجعيّت براى يك طلبه به معنى اين است كه يكمرتبه از صفر به لا نهايت برسد؛ زيرا يك نفر طلبه تا مرجع نشده است هيچ است و به رأى و عقيده او كوچك‌ترين اعتنائى نمى‌شود و از نظر زندگى غالباً در تنگدستى بسر مى‌برد؛ ولى همين كه مرجع شد يكمرتبه رأى او مطاع مى‌گردد و كسى در مقابل رأى او رأى ندارد؛ از نظر مالى نيز بدون حساب و كتاب، اختيار مطلق پيدا مى‌كند. عليهذا طلبه‌اى كه شانس مرجعيّت دارد مرحله حساسى را طى مى‌كند؛ مرحوم سيد حسين كوه كمرى در چنين مرحله‌اى بود.

يك روز آن مرحوم از جايى- مثلًا از ديدن كسى- بر مى‌گشت و نيم ساعت بيشتر به وقت درس باقى نمانده بود، فكر كرد در اين وقت كم اگر بخواهد به خانه برود به كارى نمى‌رسد، بهتر است برود به محل موعود و به انتظار شاگردان بنشيند. رفت و هنوز كسى نيامده بود، ولى ديد در يك گوشه مسجد شيخ ژوليده‌اى با چند شاگرد نشسته و تدريس مى‌كند. مرحوم سيد حسين سخنان او را گوش كرد، با كمال تعجب احساس كرد كه اين شيخ ژوليده بسيار محقّقانه بحث مى‌كند. روز ديگر راغب شد عمداً زودتر بيايد و به سخنان شيخ گوش كند؛ آمد و گوش كرد و بر اعتقاد روز پيشش افزوده گشت. اين عمل چند روز تكرار شد؛ براى مرحوم سيد حسين يقين حاصل شد كه اين شيخ از خودش فاضل‌تر است و او از درس اين شيخ استفاده مى‌كند و اگر شاگردان خودش بجاى درس او به درس اين شيخ حاضر شوند بهره بيشترى خواهند برد.

اينجا بود كه خود را ميان تسليم و عناد، ميان ايمان و كفر، ميان آخرت و دنيا مخيّر ديد.

روز ديگر كه شاگردان آمدند و جمع شدند گفت: رفقا امروز مى‌خواهم مطلب تازه‌اى به شما بگويم، اين شيخ كه در آن كنار با چند شاگرد نشسته از من براى تدريس شايسته‌تر است و خود من هم از او استفاده مى‌كنم؛ همه با هم مى‌رويم به درس او. از آن روز در حلقه شاگردان شيخ ژوليده كه چشمهايش اندكى تراخم داشت و آثار فقر در او ديده مى‌شد درآمد.

اين شيخ ژوليده پوش همان است كه بعدها به نام حاج شيخ مرتضى انصارى‌ معروف شد؛ اهل شوشتر است و «استاد المتأخرين» لقب يافت.

شيخ در آنوقت تازه از سفر چند ساله خود به مشهد و اصفهان و كاشان برگشته بود و از اين سفر توشه فراوانى برگرفته بود، مخصوصاً از محضر مرحوم حاج ملّا احمد نراقى در كاشان.

چنين حالتى در هر كس موجود باشد مصداق اسلم وجهه للّه است».[7]

4. به معنای قوانين و دستورات بشری يا الهی: درباره دين به معنای قوانين بشری، قرآن به جريان حضرت يوسف (ع) اشاره می کند آن گاه که می خواست بنيامين را نزد خود نگاه دارد: ﴿كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فی‌ دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّه[8] : اين گونه راه چاره را به يوسف ياد داديم! او هرگز نمى‌توانست برادرش را مطابق آيين پادشاه(مصر) بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد!

درباره دين به معنای قوانين الهی نيز قرآن کريم می فرمايد: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى‌ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيه[9] : آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد!

و نيز درباره شريعت اسلامی می فرمايد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتی‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا﴾[10] و می فرمايد: ﴿وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾[11] .

نکته:

در آيه شريفه ﴿لا إِكْراهَ فِی الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی﴾[12] دين به معنای تدين است که امری درونی است؛ ابتدای آيه نيز نفی است نه نهی. بر اين اساس معنای آيه اين است که دينداری که نوعی التزام درونی است امری اکراه بردار نيست.


[1] مقاییس اللغه، ابن فارس، ص372.
[2] المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص175.
[3] جرهری، الصحاح، ج2، ص1556.
[4] ابوهلال، عسکری، الفروق اللغویه، ص510.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo