< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای گلشنی؛ از موافقين علم دينی

ادامه شواهد بيان شده در کلام آقای گلشنی

بحثی که در جلسه قبل مطرح شد اين بود که آقای گلشنی که بحث ضرورت علم دينی را مطرح کرده اند در عبارات مختلفی اين مبنا را مورد تاکيد قرار دادند که علوم تجربی از آن حيث که تجربی اند، نه شرقی و غربی بودن در آنها مطرح است و نه اسلامی و غير اسلامی بودن، بلکه اين تفاوت ها مربوط به جنبه های بيرون از متن علوم تجربی است. وی می گويد: وقتی به مرز های علوم می رسيم و آغاز جهان و پايان آن و يا شناخت عميق نسبت به عالم طبيعت را مورد نظر قرار می دهيم، جهان بينی ها و مبانی فلسفی در آنها تاثير گذار است. در جلسه گذشته برخی از عبارت ايشان در اين زمينه بيان شد اکنون به چند عبارت ديگر پرداخته و سپس به جمع بندی نظر ايشان می پردازيم:

6. ايشان در جايی گفته است: «اگر علوم صرفا به توصيف پديده ها اکتفا می کردند، مساله اسلامی بودن يا نبودن آنها مطرح نمی شد. اما صرف توصيف پديده ها، کتابهای علمی را به کاتالوگ هايی از يافته های تجربی تبديل می کند که در بسياری از موارد ربطی به يکديگر ندارند. ولی در اين جا اين سوال مهم مطرح می شود که آيا منظور از علوم فقط پيش بينی پديده ها است و ما به نظريه ها در حد کفايت تجربی نظر داريم، يا آن که در مقام توضيح جهان و يافتن ارتباط همه اجزاء طبيعت با هم هستيم؟

نظری به ديدگاه های بسياری از دانشمندان برجسته گذشته و معاصر نشان می دهد که دانشمندان بزرگ غالبا به توصيف پديده ها قانع نبوده اند . از اينشتين که از قهرمانان اول قرن بيستم است تا ويتن[1] که از قهرمانان فيزيک آخر قرن بيستم است اين خواسته مشترک را می شنويم که هدف آنها از مطالعه طبيعت، فهم جهان طبيعت است. به زيان اينشتين : «من می خواهم بدانم که خدا چگونه جهان را آفريد. من به اين يا آن پديده، يا طيف اين يا آن عنصر علاقه ای ندارم. من می خواهم افکار خدا را بدانم، بقيه جزئيات هستند». [اين مانند سخن شهيد مطهری در فرق ميان فلسفه و علم است که می فرمايد: هم علم و هم فلسفه شناخت هستی اند اما فلسفه مانند آن است که کل اندام بدن را به صورت کلی مورد بحث قرار می دهد اما علم به بررسی تک تک اعضا می پردازد.] و به قول «ويتن»: «هدف از فيزيک دان بودن اين نيست که بياموزيم چگونه چيزها را محاسبه کنيم، بلکه هدف اين است که اصولی را که بر طبق آن جهان کار می کند، بشناسيم».

بديهی است در صورتی که بخواهيم مطابق نظر اين دانشمندان عمل کنيم بايد سراغ نظريه های جهان شمول برويم و آن جا است که پای مفروضات متافيزيکی در کار می آيد و خدا باور از خدا ناباور جدا می شود».[2]

7. «در استفاده روزمره از دستاوردهای علمی، با فرض اين که بعد تخريبی آنها کنار گذاشته شود، علم دينی يا غير دينی مطرح نمی شود ، ولی وقتی سراغ بخش هايی می رويم که با مبادی – مثل پيدايش جهان، انسان ، شعور و ... – سرو کار دارند ، ديگر داده های علمی به هيچ وجه کفايت نمی کند».[3]

8. «بعضی ها معتقدند که صفت دينی يا غير دينی را بايد به عالِم اطلاق کرد نه به علم، يعنی بايد گفت ما عالم دينی داريم نه علم دينی. اگر يافته های تجربی به صورت مجرد در کتاب ها نوشته می شد، ‌اين سخن درست بود، ‌ولی مساله اين است که کتاب های ما به مفروضات متافيزيکی آغشته است و همه اين اضافات به اسم علم و به عنوان يافته های علمی به دانشجو تحويل داده می شود».[4]

حاصل ديدگاه آقای گلشنی درباره وجوه دينی بودن يا مستقل از دين بودن علم اين است که حيثيت تجربی علم (يافته های تجربی)، حيثيت توصيفی و تبيينی علم و حيثيت پيش بينی در علم مستقل از دين است و دينی بودن يا دينی نبودن در آن مطرح نيست ولی جهات زير ممکن است دينی يا غير دينی باشد:

1. فهم عميق طبيعت؛

2. توضيح جهان و يافتن ارتباط همه اجزا طبيعت با هم؛

3. مسائل بنيادی و مرزی علوم که مربوط به مبدا و منتهای جهان است (پيدايش جهان، انسان و شعور و ....)؛

4. جهت گيری و کاربرد علم .

ارزيابی

1. در مورد استناد آقای گلشنی به سخن برخی دانشمندان، سوال می کنيم آيا آنان اين سخنان را به عنوان فيزيک دان مطرح کرده اند يا از باب فلسفی وارد اين مساله شده اند؟ يک عالم فيزيک دان از آن جهت که فيزيک دان است تنها می تواند به پرسش های مربوط به علم فيزيک بپردازد و نمی تواند درباره مسائل متافيزيکی مانند آغاز و انجام جهان و مسائلی از اين دست اظهار نظر کند.

اين گونه سوالات از مسائلی است که برای همه افراد مطرح بوده و نسبت به آنها دغدغه دارند. علاوه بر اينکه اينان دين دار بوده و از موضع دين نيز می خواهد سخن بگويند. از آنجا که اين مسائل فلسفی است پاسخ آن را نيز تنها در فلسفه می توان جستجو کرد، و علوم تجربی مانند فيزيک، شيمی، روانشناسی و مانند آنها بر اساس موضوع، روش و تعريفی که دارند رسالت مشخصی داشته و نمی توانند به اين گونه سوالات پاسخ دهند.

دين نيز می تواند در اين عرصه وارد شده و پاسخ اين سوالات را بدهد زيرا همان طور که گفته شد دين در عرض هيچ رشته علمی نيست، بلکه بر همه آنها اشراف دارد. به همين خاطر است که دين می توان با همه علوم گفتمان داشته باشد . علت آن نيز اين است که دين هم ناظر به انسان و هم جهان است. بخشی از علوم نيز ناظر به انسان و بخشی ناظر به جهان است. در اين حوزه ها آنجا که جنبه ارزشی پيدا می کند، دين سخن گفته است .

شهيد صدر می فرمود: ما يک علم اقتصاد و يک مکتب اقتصادی داريم، و دين بلا شک درباره بايد ها و نبايدهای اقتصادی سخن دارد، زيرا در اينجا بايدهای و نبايدهای اخلاقی و انسانی مطرح می شود. اما آيا در مورد خط و مشی عالمان در موضوعات خاص نيز دين نظر دارد؟ گفته شد در علوم انسانی پاسخ مثبت است. انسان شناسی اسلام الهی است و با انسان شناسی علوم معاصر که اومانيستی است ناساز گار است.

2. نکته ديگر اينکه مثال ها و شواهدی که وی بيان کرده، هيچ کدام نشان نمی دهد که آموزه های متافيزيکی در سرنوشت اصل علم فيزيک تاثير دارد. بعضی از اين شواهد، بيان تاثير اصول شالوده ای علم است که برای هر علمی لازم است و بدون آنها ساختمان هيچ علمی خواه دينی و خواه غير دينی تحقق پيدا نمی کند. برخی ديگر از مثال ها بيان می دارد که با نبود اين مبانی آن علم قابل تعميم نيست. اين دو دسته مبانی جنبه عمومی دارند و نسبت به دين دار و غير آن تفاوتی نمی کنند. برخی ديگر از اين شواهد تفسير و تعبير علم بود که بعد از بدست آمدن علم، صورت می گرفت و گفته شد چون اين مساله بعد از علم است و در سرنوشت آن تاثيری ندارد.

خلاصه آنچه اينکه شواهدی که ايشان بيان کرده ربطی به بحث ما که دينی سازی علم تجربی است ندارد. خود ايشان نيز تصريح کرده اند که علم تجربی بما هو تجربی، دينی و غير دينی ندارد بلکه اين مساله مربوط به جنبه بيرونی و عرضی علم است .

3. آقای گلشنی می خواهد بيان کند که آنچه اکنون به عنوان علوم تجربی عرضه شده و در دانشگاه ها تدريس می شود، مباحثش بين علم و فلسفه خلط شده است و لذا بايد محصلين اين علوم را روشن کرد که برخی از مسائل آن علمی نبوده و بنام فيزيک يا شيمی نوشته شده است. و لذا اگر موضع الحادی در اين علم گرفته شده نبايد گفت علم فيزيک ملحد است بلکه آن مساله فلسفی نادرست بوده است.

اين نکته مورد پذيرش و صحيح است. علم دارای احترام و حرمت است و اگر اين مسائل تفکيک نشود از آنجا که فلسفه نويسندگان اين علوم اومانيستی و سکولاری بوده است، دانشجوی ما به جهت علم، سکولار می شود. اما اگر او بداند که اين مسائل مربوط به فلسفه است و ما خودمان فلسفه ای قوی تر از آنها داريم ديگر اين مشکل پيش نخواهد آمد. چند سال قبل شاگرد هانری کربن، فيلسوف فرانسوی به ايران آمده بود و وقتی از وی درباره وضع فلسفه در ايران سوال شد گفت: فلسفه در ايران خيلی خوب و عالی است و توانسته استقلال خود را حفظ کند و در جريان های فلسفه های مضاف جديد مضمحل نشود. اما الان در غرب فلسفه مطلق قوی نداريم.

فلسفه ملاصدرا و علامه طباطبايی و شهيد مطهری بسيار قوی و جذاب است. در سالگرد شهيد مطهری در يکی از دانشگاه ها بحث «معمای شناخت و معقولات ثانيه» را مطرح کردم. در آنجا گفتم که مشکلی را هيوم در معرفت شناسی مطرح کرد. کانت وارد اين ميدان شد و خواست با بحث مقولات آن را حل کند اما نتوانست. هگل نيز برای حل مشکل وارد شد اما نتوانست آن را حل کند. شهيد مطهری می فرمايد: اما فلاسفه اسلامی قرن ها قبل اين مساله را مطرح کرده و بی سر و صدا پاسخ آن را داده اند و آن بحث «معقولات ثانيه فلسفی» است. بعد از جلسه دانشجويان جلو آمده و احساس غرور می کردند. بايد دانست که فلسفه شهيد مطهری و علامه طباطبايی که عقبه ای قوی دارد در دنيا بی نظير است و کسی نمی تواند با آنها مقابله کند.

4. مساله اصلی ما در اينجا اين است که آيا ضابطه و قانونی داريم که دين بتواند در علم به ما هو هو، وارد شده و باعث شود مباحث آن متفاوت گردد به گونه ای که علاوه بر دارا بودن همه محاسن علوم تجربی، ويژگی های اضافه ای نيز داشته باشد؟ اين مساله در مورد علوم انسانی وجود دارد و مثال آن مردم سالاری دينی است. مردم سالاری دينی سر سوزنی از جنبه های مثبت مردم سالاری غربی چيزی کم ندارد. مانند اينکه قانون مدار است؛ رای مردم در گزينش مديران در آن ملاک است (الان انتخاب رياست جمهوری در آمريکا غير مستقيم است. مردم در آنجا پارلمان را انتخاب کرده و پارلمان رئيس جمهور را انتخاب می کنند. در حالی که در ايران، رئيس جمهور به انتخاب مستقيم مردم انتخاب می شود و اين يکی از ايده آل ترين حالاتی است که مردمی بودن را نشان می دهد). همچنين در مورد رهبر، در همه جای دنيا حرف آخر را يک نفر می زند. مثلا در آمريکا، رئيس جمهور حق وتو دارد، يعنی حق ويژه ای که بر پارلمان و مجلس آنها حاکم است. همين مساله به نحو خيلی بهتر در نظام ولايت فقيه است. ما معتقديم فردی بايد در راس حکومت باشد بايد فقيه، عادل، بصير و ويژگی های مثبت ديگری داشته باشد.

در اينجا بررسی ديدگاه آقای گلشنی به پايان رسيد. تا اينجا سه ديدگاه از موافقان علم دينی بيان شد و چند ديدگاه ديگر در اين زمينه باقی مانده است که انشاء الله در سال آينده بيان شده و سپس به بحث رابطه معنويت و دين می پردازيم.

امپراطوری رسانه ای غرب

در دنيای امروز امپراطوری رسانه ای که در اختيار صهيونيست است بر دنيا حاکم است. هاليوود در همه جا حتی در سينماهای خود ما نيز نفوذ کرده است. برخی از افراد به جهت الگو گيری از اين رسانه ها، جهات منفی آنها را نيز در برنامه های خود نمايش می دهند، در حالی که خود ما در زمينه هنر با توجه به ميراث عظيم فرهنگی ای که داريم می توانيم بهتر عمل کنيم. متاسفانه تقليد از فرهنگ غربی در ميان ما رايج است تا جايی که حتی برخی از قاريان ما از قاريان مصری تقليد می کنند. چرا نبايد ما استقلال داشته و روی پای خود بايستيم؟ مگر خود ما چه مشکلی داريم که بايد مربی فوتبال را از خارج بياوريم و تسليم خواسته های درست و نادرست او باشيم؟

استقلال فرهنگی مساله مهمی است. در همين جريانی که نخست وزير هند و نخست وزير افغانستان به ايران آمدند،‌ شخصيت درجه اول هند با همان لباس بومی خود با ايران آمد و اين امری مورد تحسين است. اما نخست وزير افغانستان با کروات و کت و شلوار آمد در حالی که بايد با همان لباس بومی خود حاضر می شدند تا بيان کنند که ما خود دارای فرهنگ هستيم.

 


[1] Witten.
[2] از علم سکولار تا علم دینی، دکتر گلشنی، ص177 - 178.
[3] علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص206، ط: مجمع عالی حکمت اسلامی.
[4] علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص205، ط: مجمع عالی حکمت اسلامی؛ از علم سکولار تا علم دینی، ص175.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo