< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای گلشنی؛ از موافقين علم دينی

بررسی شواهد آقای گلشنی بر تاثير گذاری مبانی در علوم طبيعی

موضوع بحث بررسی شواهد و دلايلی بود که آقای گلشنی برای اثبات نظريه خود در علم دينی مطرح کرده بودند. وی علم دينی را علمی می داند که در چارچوب جهان بينی دينی و اسلامی شکل گرفته باشد. و معتقد است مبانی متافيزيکی در علوم تجربی همانند علوم انسانی تاثير گذار است .

شاهد اول

ايشان به عنوان شاهد اول به سخن برخی صاحب نظران در اين باره استناد می کند. اما همان طور که گفته شد اين شواهد به چند دليل نمی تواند ادعای وی را ثابت کند:

1. استناد به صرف سخنان دانشمندان نمی تواند به عنوان دليلی به شمار آيد زيرا همان طور که خود وی نيز بيان داشته در اين زمينه چند ديدگاه بيان شده است و وفاقی نيست. عده ای طرفدار افراطی بوده و تاثير متافيزيک در علوم طبيعی را حداکثری دانسته اند. عده ای در مقابل اين تاثير گذاری را بالکل رد کرده اند و دسته ای ديگر ديدگاه ميانه ای را برگزيده اند . اکنون چگونه می توان به ديدگاه برخی به عنوان دليل نظر خود استناد کرد. به لحاظ منطقی در مورد اختلافاتی که ميان عالمان يک علم وجود دارد درست نيست که به ديدگاه عده ای بدون توجه به دليل آنها تمسک کرد.

2. نکته ديگر اينکه سخن اين دانشمندان دو گونه می تواند باشد: گاه مدلل و مستند است و گاه صرف اظهار نظری بدون دليل است. گونه دوم که اصلا پذيرفته شده نيست. در مورد گونه اول نيز بايد آن دليل و سند مورد بررسی قرار گيرد.

3. اگر فرض کنيم اين دانشمندان شواهدی نيز بر مدعای خود اقامه کرده اند، سوال می شود که نحوه اين تاثير گذاری چه مقدار است؟ آيا تاثير آن در موضوع است يا در روش يا در انگيزه؟ اينها نکاتی است که در اين نظريه مبهم مانده است.

بله اگر با ادله ديگری اين مدعا ثابت شود، اکنون سخن عالمان ديگر به عنوان مؤيد می تواند مورد پذيرش قرار گيرد اما نمی توان از آنها به عنوان يک دليل مستقل ياد کرد.

4. ايشان سخنی از مايکل روس نقل کردند که گفته است: تئوری تکامل، مبنای طبيعت گرايی را مفروض گرفته است. اما سخن اين نادرست است زيرا هم متکلمان مسيحی و هم اسلامی در اين باره بحث کرده اند و گفته اند اگر فرضيه تکامل انواع نيز صحيح باشد، معارضه ای با بحث اثبات صانع ندارد. آنان گفته اند لازمه اين نظريه اين نيست که بايد آموزه های دينی در مورد خلقت جهان را کنار گذاشت بلکه می توان معتقد به اين آموزه ها بود و در عين حال اين نظريه را نيز پذيرفت. کما اينکه درباره خود داروين نيز نقل شده که وی فردی موحد بود و تا آخر نيز موحد باقی ماند. نقل شده که وی در هنگام مرگ کتاب مقدس را بر روی سينه خود داشت و توسط کشيشی که در کنار وی بود آدابی را انجام می داد.

شاهد دوم

آقای گلشنی می گويد علوم تجربی بر يکسری اصول متافيزيکی مبتنی است که اگر آنها نباشد اصلا اين علوم شکل نخواهد گرفت و نمی توان به قانونی در اين علوم دست يافت. مانند اصل عليت و اصل يکنواختی طبيعت (يا همان اصل سنخيت).

شاهدی که ايشان در اينجا بيان کرده کاملا درست و پذيرفته شده است منتها لازمه اين سخن آن است که اصالت تجربه در معرفت شناسی باطل است اما ديگر ربطی به بحث ما که تاثير مبانی دينی بر علم است ندارد. اين مبانی که شالوده های علم را تشکيل می دهند، اصولی عمومی بوده که اختصاصی به دين دار و غير دين دار بلکه يک سلسله اصولی است که علوم طبيعی وامدار آنها است. آنچه ايشان بايد به ان استناد می کرد تاثير اصول اختصاصی بر علم بود. به عبارت ديگر اين مبانی کلان و لابشرط است و از لابشرط نمی توان بشرط شی را نتيجه گرفت.

شاهد سوم

شاهد ديگر تاثير جهان بينی دانشمندان در انگيزه های علمی آنان و گزينش نظريه ها است.

1. در مورد تاثير جهان بينی در انگيزه ها آقای گلشنی اين مثال را می زند که سه فيزيک دان، مشترکا نظريه ای را مورد بررسی قرار دادند و توانستند از آن نتيجه بگيرند و جايزه نوبل را دريافت کنند. يکی از آنها دانشمندی مسلمان به نام «عبد السلام» و دو نفر ديگر «واين برگ» و «گلاشو» است. موضوع بحث آنان اين بود که در فيزيک، نيروهای ضعيف هستی با نيروهای الکترومغناطيسی وحدت دارند. به اين معنا که سنخ آنها يکی بوده و تباينی در ميان آنها برقرار نيست (شبيه آنچه فلاسفه درباره حقيقت وجود گفته اند که امر واحدی است که دارای مراتب شدت و ضعف است). اما انگيزه های آنها متفاوت بود. عبدالسلام می گفت اين وحدت طبيعت را وقتی با علم ثابت کنيم معلوم می شود که تدبير عالم يکی است و يکسان بودن تدبير عالم نشان دهنده آن است که مدبر واحدی آن را اداره می کند.

انگيزه آقای گلاشو با عبدالسلام فرق می کرد. وی اين انگيزه را داشت که وقتی اين مطلب اثبات شود می تواند در عمل فايده مند باشد. واين برگ نيز می گفت اين نظريه، قضايای فيزيکی را ساده می کند و همين امر مطلوب است. (ساده کردن مسائل در علوم مورد استقبال دانشمندان است. وقتی ثابت شد که زمين به دور خورشيد می گردد، در ابتدا نتوانستند اين نظريه را بر اساس شواهد تجربی تبيين کنند اما گفتند اين نظريه نسبت به مدارهای پيچيده بطلميوسی ساده تر می تواند مسائل را پاسخ دهد و لذا طرفدارانی يافت).[1]

اين مثال نشان می دهد که چگونه مبانی متافيزيکی و جهان بينی دانشمندان در انگيزه های آنها تاثير گذار است.

2. در مورد مقام داوری و گزينش و انتخاب نظريه، وی می گويد: وقتی نظريه کوانتوم مطرح شد عده ای مانند انيشتين نظريه ای دادند که گويای تاثير جهان بينی آنها در نظريات علمی آنها بود. کوانتوم به معنای مقدارهای پراکنده و جدا از هم است. فيزيک، در دوران نيوتن درباره اشياء، که از مواد و اتم تشکيل شده اند بحث می کرد. اما با پيشرفت علم، دانشمندان گفتند اکنون به جای بررسی بيرون، به بررسی درون خود اتم بپردازيم. آنان دريافتند که درون اتم خود دنيايی است و ذراتی در آن قرار دارند که همانند منظومه شمسی به دور مرکز خود در چرخش است. آنان هسته مرکزی را پروتن و ذراتی که دور آن می چرخيدند را الکترون ناميدند. خود الکترون ها نيز از ذرات ريزتری تشکيل شده اند .

دانشمندان در دنيای بيرون اتم معتقد به قاعده «دترميسم» يا جبرانگاری علی و معلولی بودند و می گفتند جهان همانند يک ماشين بزرگ بر اساس نظم علمی و معلولی عمل می کند. اما با مطرح شدن فيزيک کوانتوم و برخورد با حرکت الکترون ها نتوانستند فرمول جابجايی و شتاب آنها را بدست آورند، زيرا اگر مکان آنان را محاسبه می گردند از تعيين شدت حرکت آنها باز می ماندند و اگر شدت آنها را محاسبه می کردند از محل قرار گيری آنها غافل می شدند. آنان اين پديده را اصل «عدم قطعيت» يا اصل «عدم تعين» ناميدند. اين مساله توسط آقای هايزنبرک مطرح شده است. در اين باره چند تفصيل بيان شده است:

1. عده ای مانند انيشتين و برخی ديگر از فيزيک دانان گفتند در درون اتم نيز قانون علی و معلولی حاکم است اما فعلا علم ما نتوانسته است آن را دريابد.

2. عده ای ديگر مانند هايزنبرگ گفتند از وضعيت حرکت الکترون ها می فهميم که اصل عليت و نظام جبری علی و معلولی در دنيای درون اتم ها جاری نيست.

اظهار نظر آقای انيشتين گويای تاثير مبانی فلسفی در نظريات علمی و طبيعی ايشان دارد، زيرا وی بر اساس اصل عليتی که پذيرفته است معتقد شد در درون اتم نيز همان قاعده بايد جاری باشد هر چند ما تاکنون نتوانسته ايم چگونگی آن را بدست آوريم.

آقای گلشنی می گويد «وقتی نظريه کوانتوم مطرح شد، عده ای گفتند که عليت (ضروت علی، سنخيت علت و معلول و ...) را بايد کنار بگذاريم . عده زيادی هم در جهان اسلام، به تبعيت از اينها گفتند که اين همان حرف اشاعره است و به ترويج اين افکار در جهان اسلام پرداختند. اما در مقابل، يکی از عللی که باعث شد اينشتين با بعضی ديگر از فيزيک دان های بزرگ، نظريه کوانتوم را نپذيرند، همين مساله عليت بود».[2]

ارزيابی

در مورد انگيزه ها می پذيريم که جهان بينی دانشمندان در انگيزه های آنان تاثير گذار است اما اين مساله نقشی در اسلامی سازی علم ندارد زيرا اين مساله يکی از عرضيات علم است اما ديگر در تعيين نوع موضوع و روش بکار گيری در آن تاثيری ندارد، و حال آنکه سخن ما در اينجا اين است که آيا جهان بينی عالمان تاثيری در نظريه های علمی آنان دارد يا ندارد؟ خود شما می گوييد که آن سه نفر فيزيک دان با اينکه انگيزه های متفاوتی داشتند اما هر سه به يک نتيجه دست يافتند و اين امر گويای آن است که اين انگيزه تاثيری در روند اصل علم نداشته است.

در مورد مثال دوم که استناد به انيشتين است، بايد گفت شما يک طرف معادله را ديده ايد. ممکن است کسی آن سوی ديگر را ببيند و به سخن کسانی که در مقابل قرار دارند استناد کند. نتيجه حرف آنان اين می شود که نه تنها مبانی متافيزيکی در نتيجه کار آنها اثری نداشته بلکه اين علم است که مبانی متافيزيک آنان را تغيير داده است. در ميان متفکران ما نيز کسانی هستند که نظريه هايزنبرگ را پذيرفته اند. البته نه به عنوان يک اصل فلسفی بلکه گفتند اصل سنخيت يک قاعده فلسفی نيست بلکه تجربی است که تا کنون هر چه ديده ايم اينگونه بوده است اما اگر روزی نمونه ای خلاف آن رخ دهد از نظر عقلی منعی ندارد. مرحوم علامه جعفری همين ديدگاه را دارند. ايشان اصل سنخيت را در مورد عالم طبيعت اصلی تجربی می دانند که توسط تجربه بدست آمده است.[3]

بنابراين چون شاهدی که ايشان در اينجا بيان کرده دو وجهی است نمی تواند به عنوان دليلی بر مدعای ايشان بکار گرفته شود. انشاء الله در جلسه آينده ادامه بحث دنبال می شود .

 


[1] از علم سکولار تا علم دینی، دکتر گلشنی، ص153.
[2] علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص207، ط: مجمع عالی حکمت اسلامی.
[3] در این باره ر.ک: جبر و اختیار، علامه جعفری، ص26- 27 و 127- 128.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo