< فهرست دروس

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

سه رويکرد برای دستيابی به علم دينی

موضوع بحث بررسی سه رويکردی است که نويسنده کتاب «هويت علم دينی» در بخش سوم کتاب خويش درباره راه دستيابی به علم دينی بيان کرده است. اين سه رويکرد عبارتند از: رويکرد استنباطی، تهذيبی و تکميلی و رويکرد تاسيسی . ايشان خود رويکرد سوم را پذيرفته اند.

 

1. رويکرد استنباطی

مبنای اين رويکرد همان نظريه دين شناسی دايره المعارفی است يعنی اعتقاد به اين که دين (اسلام) مشتمل بر همه آن چيزی است که بشر در حوزه های مختلف معرفتی به آنها نيازمند است. اين نظريه با دو تقرير بيان شده است: يکی اينکه دين مشتمل بر همه کليات و جزئيات علوم مختلف است و ديگر اينکه در دين اصول و کليات علوم بيان شده و با روش اجتهادی می توان به جزئيات و تفاصيل آنها دست يافت.

اين رويکرد معتقد است برای دستيابی به علم دينی دو گام بايد برداشته شود:

استخراج و استکشاف اصول و کليات؛ در اين گام عالم دين شناس به منابع دينی رجوع کرده و تلاش می کند تا اصول و کلياتی که مربوط به علوم مختلف است را بدست آورد.

در گام دوم به تفريع فروع بر اساس‌ آن اصول و کليات می پردازد و اين امر به همان روش اجتهادی است که در مسائل فقهی انجام می گيرد.

به تعبير ديگر روش استنباطی يک مبنا و دو مؤلفه دارد: مبنای آن اين است که دين مشتمل بر اصول و کليات همه علوم است. و مؤلفه اول آن کشف اصول و کليات از منابع دينی، و مؤلفه دوم تفريع فروع از اصول توسط روش اجتهادی است.[1]

نقد اين رويکرد

نويسنده کتاب سه نقد بر اين رويکرد بيان می کند: يک نقد مبنايی و دو نقد بنايی .

1. در نقد اول می گويد در مباحث گذشته بيان شد که رسالت دين بيان همه اين علوم نيست و ذکر اين مسايل در دين ضرورتی ندارد . واقعيت نيز نشان می دهد که اصول لازم در علوم مختلف در دين يافت نمی شود.

2. اگر معتقد باشيم که همه کليات و اصول و فروع منتسب به دين است لازمه آن اعتقاد و جزم به آنها است زيرا اين کشفيات در اين صورت فراتر از يک کشف علمی بوده بلکه صبغه دينی و قدسی می يابد و لذا بايد به آنها باور و اعتقاد داشت و اين اعتقاد منجر به جزم است. اين در حالی که جزميت با علم تجربی سازگاری ندارد زيرا تاريخ اين علوم نشان داده که عالمان اين علم نسبت به جزميت احتياط کرده و دانشمندان کشفيات خود را به صورت جزمی مطرح نمی کردند بلکه همواره آنها را قابل نقد و تغيير می دانستند.

3. بکار گيری روش استنباطی در علم منتهی به يک رويکرد واپس گرايی در آن است در حالی که روش علم پيش روندگی از مجهولات به سمت کشف معلومات است. سير بحث علمی از جهل آغاز می شود و سپس به فرضيه که احتمال است می رسد. بعد از آن اين احتمال با تلاش و کوشش تبديل به علم می شود. بنابراين اين حرکت همواره رو به جلو است. حال اگر بخواهيم روش استنباطی را الگوی مباحث علمی قرار دهيم يعنی اصول و کليات علوم را از دين استنباط کنيم و سپس با رجوع به متون دينی فروع و جزئيات آنها را استخراج کنيم و آن گاه ببينيم در علم تجربی چه چيزی کشف شده است ، اين رويکرد علم را به جلو نمی برد فقط آنچه توسط علم کشف شده را به عنوان مويد نظريه خويش می داند. يعنی بر آنچه قبلا خود يافته تنها يک مهر تاييد تجربی هم می زند. چنين کسی گامی در جهت رشد علم بر نمی دارد بلکه منتظر دستاورد عالمان می ماند و اين جز واپس گرايی در مسير حرکت علمی نيست.

عده ای از اين روش استفاده کرده و برای تاييد آموزه های دينی و حقانيت آنها به سخنان دانشمندان استناد کرده اند. مثلا در مورد آيه ﴿اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها﴾[2] گفته اند اين آيه بيان قانون جاذبه ای است که توسط نيوتن کشف شده است. اما در اينجا ديگر نبايد سخن از علم دينی به ميان آورد بلکه آنچه در اينجا شکل گرفته دين علمی است.[3]

ارزيابی

1. اولين نقد ايشان که نقدی مبنايی است در مجموع مورد قبول است اما دليل عقلی که بر آن اقامه کرده مورد قبول نيست. اما دليل ديگر وی که بر مبنای برهان نبوت و ضرورت آنچه مربوط به حوزه نيازهای هدايتی بشر است، مورد قبول است. در آنجا بيان شد که اولا بيان اين امور معيشتی در دين ضرورتی ندارد و ثانيا واقعيت هم نشان می دهد که چنين اصول و کلياتی در حوزه همه علوم در دين يافت نمی شود.

2. با صرف نظر از اشکال مبنايی، دو اشکال ديگر ايشان به صورت مطلق وارد نيست. در ارزيابی نقد دوم، بايد ديد کسی که قائل به رويکرد استنباطی است تقرير او از اين رويکرد چيست؟ در اينجا دو رويکرد وجود دارد: يکی همان روشی است که در علوم فقهی به کار گرفته می شود و آن تنها رجوع به خود متون دينی است. در اين شيوه يک سلسله اصول عقلايی و محاوره ای بکار گرفته می شود زيرا هر متنی در پرتو اين اصول فهميده می شود . حال فقيه بر اساس اين اصول به منابع دينی مراجعه کرده و فروع را استنباط می کند.

اشکال نويسنده متوجه همين تقرير است. وی نمونه ای نيز در اين باره نقل کرده و از کتاب «اصول روانشناسی اسلامی» ياد می کند. طبق آنچه وی نقل کرده روش اين کتاب همان روش استنباطی در فقه است و لذا اشکالات وی بر آن وارد است.

تقرير ديگر اين رويکرد استنباطی آن است که اصول و کليات از منابع دينی گرفته می شود اما روش هر موضوعی متناسب با خود آن موضوع است. گاه روش مراجعه به متون و گاه روش عقلی و گاه آزمايش و تجربه حسی است. در اين تقرير رجوع به متن و استنباط فروع از آن تنها يک نمونه از اين روش است. در اين شيوه سير مطالعه و پژوهش در طبيعت همان است که ساير دانشمندان تجربی به کار می گيرند. طبق اين تقرير که روش استنباط را چند گانه می داند ديگر نقد نويسنده وارد نيست. اين روش ديگر واپس گرا نيست

ناقد محترم در آغاز بحث خود دو عبارت از آيت الله جوادی آملی را نقل و نقد کرده است اما با دقت در کتاب «شريعت در آينه معرفت» معلوم می شود که فحص ايشان ناقص بوده است. زيرا اگر ايشان مباحث ديگر کتاب را مورد بررسی قرار می داد بدست می آورد که تقرير حضرت آيت الله جوادی از روش استنباطی، تقرير دوم است. حضرت آيت الله جوادی در جايی می فرمايد: «قرآن کريم علاوه بر اظهار بسياری از سنن و حقايق طبيعی و تاريخی، شيوه مراجعه و رجوع به اين حقايق و چگونگی دريافت آنها را نيز در بسياری از آيات نشان می دهد. در برخی از آيات از رويت و نظر به آسمان ها و زمين به عنوان راه دريافت حقايقی که در آيه آمده ياد شده و در بسياری از ديگر آيات سير و کاوش در زمين و يا مشاهده و نظر بر مخلوقات و موجودات توصيه شده است. در بسياری از آيات ديگر به تعقل در آيات تدوينی و تکوينی به عنوان شيوه و وسيله ای اساسی در دريافت و فهم حقايق به گونه ای مکرر تصريح شده است.

بنابراين تعقل و همچنين نظاره بر طبيعت دو شيوه کارساز برای دريافت و تبيين اصولی هستند که در قرآن درباره حقايق طبيعی و تاريخی اظهار شده، بديهی است که با اتخاذ اين دو شيوه بسياری از فروعی که توسط اصول ياد شده القا شده اند کشف و دريافت می گردند، زيرا دريافت های عقلی و تجربی با صراحت مورد تاييد آيات قرآنی هستند و هر يک به منزله قراين لبی متصل و يا منفصل در تبيين ظهورات قرآنی و در تفسير و تفهيم معانی ای که مربوط به همان حوزه از تعقل و تجربه هستند به کار می آيند».[4] در اين عبارت حضرت آيت الله جوادی تصريح فرموده اند که در روشی که ما می گوييم اصول و کليات از قرآن اخذ شده و سپس بر اساس تفکر و تجربه به کشف فروعات آن پرداخته می شود.

ايشان نمی گويند ما با رجوع به آيات و روايات کار را تمام می کنيم و سپس منتظر اکتشافات دانشمندان می مانيم بلکه برعکس معتقد است کليات را از دين گرفته و همان شيوه علمی دانشمندان را بکار می گيريم. آن دريافت ها به عنوان قرينه لبی به شمار آمده و توسط آنها ظهورات ديگری از دين بدست آورده و يا آموزه های قبلی را تقييد و تخصيص می زنيم.

نکته ای در مورد کتاب شريعت در آينه معرفت

کتاب شريعت در آينه معرفت حضرت استاد جوادی آملی، کتاب مهم و ارزشمندی است. اما چون مدار اصلی حوزه علميه بر فقه و اصول می گردد، اين گونه تحقيقات علمی عميق در آن به چشم نمی آيد. و الا اگر شعبه ای از حوزه، مربوط به معارف می بود، آن وقت معلوم می شد که کاری که حضرت استاد در اين کتاب و کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينی» انجام داده اند شبيه کار مرحوم شيخ انصاری در مباحث فقاهتی است. انصافا اين کتاب عميق و پخته است و اگر نمی بود حوزه ما در مقابل شبهاتی همچون قبض و بسط تئوريک شريعت، دچار خلا معرفتی می بود. هر چند کار ايشان چون غير معصوم است دارای نقد است.

3. اما نقد اول ايشان که نسبت جزميت است، نقدی نادرست است زيرا حضرت آيت الله جوادی آملی تصريح کرده اند که نسبت دادن مطالبی که از روش استنباطی بدست آمده به دين چند صورت دارد: اگر بر آن برهان عقلی داشته باشيم در اين صورت آن را به صورت يقينی به دين نسبت می دهيم . همچنين اگر نصی که از نظر سند و دلالت قطعی باشد داشته باشيم باز به صورت يقينی به دين اسناد می دهيم . اما اگر نه برهان عقلی داريم و نه نقل قطعی، اسناد ما به صورت ظنی است. ايشان می فرمايد: «عالم علوم طبيعی و تاريخی آنگاه که در محدوده اصول و شيوه های تاييد شده دينی مسير خود را طی می کند، اگر در طول کاوشهای خود موفق به اقامه برهان شود و يا از طريق نصی که صدور و جهت صدور آن قطعی است به نتيجه ای يقينی برسد ره يافت علمی خود را به گونه ای يقينی به دين استناد می دهد و ليکن اگر با روشهای ظنی و از طريق مراجعه به ظهورات، سير و مشاهده ناقص موارد طبيعی خصوصا به نتايجی که دارای کاربرد عملی است دست يابد، ضمن بهره گيری عملی از ره يافت خود تبيين و توجيه علمی را که از آن دارد بگونه ای ظنی به دين استناد می دهد. البته قطع برهانی در اين گونه از مسائل مانند فقه و اصول فقه، تاريخ و علوم طبيعی بسيار کم است و اگر يک مطلب تجربی، عقلی، تاريخی و مانند آن قداست دينی می يابد».[5]

حاصل اينکه اشکال مبنايی نويسنده بر اين رويکرد وارد است اما دو اشکال ديگر ايشان وارد نيست.

 

مديريت اوقات فراغت

ما در ايام تحصيلی ممکن است وقتی برای مطالعات ديگر نداشته باشيم اما می توان با مديريت اوقات فراغت که خيلی هم زياد است به اين امر دست يافت. يکی از اشتباهات مهم، هرز رفتن اين اوقات با اموری همچون تعريفات و پرداختن احيانا به کارهای مستحب در مقابل انجام واجبات است. برخی هر روز زيارت جامعه و دعاها و نماز های مستحبی می خوانند. اين کارها خوب است اما کار اصلی ما طلبه ها کسب علم است و اين امر است که بر ما واجب است. پرداختن به اين مستحبات به صورت زياد ديگر کار عالم دينی نيست. او بايد تفقه در دين نمايد نه اينکه چنيدين بار مفاتی ح را دوره کند. تازه اين در مورد افراد خوب است، اما ديگران که مشغول به تعريفات و گعده های بيهوده می شوند جای خود دارد. اگر اين تعريفات و شب نشينی ها خالی از غيبت و گناه باشد فايده ای نداشته و صرف سرگرمی است. مثل ديدن سريالی که 40 يا 50 جلسه طول می کند و آنچه در انتها دست آدمی را می گيرد هيچ است.

آقای قرائتی برای نقد ماترياليست ابتدا روی تخته نوشت ما انسان ها در آغاز «هيچ» بوديم . سپس طبق انديشه ماترياليست بعد از خوردن و خوابيدن در اين دنيا و مرگ «هيچ» می شويم . اگر چنين است اين همه برای چيست؟ اما در تفکر اسلامی انسان در آغاز «هيچ» است. سپس در دنيا زندگی می کند و به «کمال» می رسد. در اسلام از «هيچ» به «همه چيز» می رسيم.

ما هنگامی که در سفر هستيم يا در ماشين در حال تردد هستيم و حتی موقعی که با خانواده به تفريح می رويم می توانيم از وقت استفاده کرده و به مطالعه بپردازيم. حضرت اميرالمومنين (ع) فرمودند: « الْكُتُبُ بَسَاتِينُ الْعُلَمَاء»[6] . سرگرمی و لذت ما همين مطالعه است. و لذا بايد اين اوقات را مديريت کرد يعنی هم با خانواده بود و هم از وقت اضافه برای مطالعه استفاده کرد. و الا اگر دنبال اين امور باشيم بدانيم که به جايی نخواهيم رسيد. يکی از توفيقاتی که خدای متعال به بنده داده اين است که بخش عظيمی از آثار شهيد مطهری را در همين سفرها، در ماشين و سفرهای تبليغی خوانده ام.

 


[1] هویت علم دینی، آقای خسرو باقری، ص212.
[3] هویت علم دینی، آقای خسرو باقری، ص214.
[4] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص178-180، ط: اسراء.
[5] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص182-183، ط: اتسراء.
[6] غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص49، ط: دفتر تبلیغات اسلامی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo