< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

بررسی ترکيب علم دينی در کلام آقای باقری

بحث درباره اين مطلب بود که معناداری علم دينی بر چه مبنايی استوار و طبق چه معنايی اين ترکيب بی معنا است؟ نويسنده کتاب «هويت علم دينی» در اين باره گفتند طبق دو ديدگاه اين ترکيب فاقد معنای موجه است: اثبات گرايی و پراگماتيسم. از اثبات گرايی دو تبيين ارائه شده است: برخی تجربه را ملاک صدق و کذب قضايا و علمی بودن آنها دانسته اند (پوزيتويست ها) و برخی تجربه پذيری را ملاک معناداری گزاره ها دانسته اند (پوزيتويست های منطقی). در نظر گروه اول گزاره ای علمی تلقی می شود که تجربه پذير باشد و الا آن گزاره هر چند معنا دارد اما در اصطلاح به آن علمی نخواهند گفت. اما در نظر گروه دوم اگر گزاره ای تجربه پذير نباشد، ديگر معنا نخواهد داشت. طبق هر دو تبيين، ترکيب علم دينی ترکيبی بی معنا است، زيرا اين ترکيب از سويی علم است يعنی تجربی است و از سوی ديگر دينی يعنی غير تجربی است پس دو امر نامتناجس در کنار هم به عنوان وصف و موصوف قرار گرفته است.

طريق دين، طريق وحی است که قابل تجربه نيست. بله ممکن است مطلبی در متن وحيانی آمده باشد که مربوط به پديده های تجربی باشد اما مراد اينان اين است که منبع آن گزاره ها و طريق بدست آوردن آنها تجربی است.

آقای باقری درباره اين رويکرد می گويد: هر دو شکل اين رويکرد که ملاک صدق يا معناداری را تنها تجربه می داند نادرست است. پوپر در اين باره گفته است: تجربه نه ملاک معناداری و نه ملاک صدق و کذب گزاره ها است بلکه تجربه ملاک تمايز علم از غير علم است. وی می گويد اگر به دنبال علم مصطلح هستيد بدون تجربه چنين علمی معنا نخواهد داشت. وی سپس کلامی را از آقای رايشن باخ، که از فلاسفه علم و نويسنده کتاب «فلسفه علمی» است نقل می کند که گفته است: ما برای علم تجربی دو مرحله و مقام قائل هستيم: مرحله اول کشف گزاره ها و گردآوری آنها و مرحله دوم مقام داوری فرضيه ها است. سخن راجع به عدم صحت ترکيب علم دينی مربوط به مرحله دوم است اما در مرحله اول می توان توصيف علم دينی را بکار برد، زيرا در مرحله اول لازم نيست فرضيه ها از طريق تجربه حاصل شوند بلکه فرضيه ها از اين نظر لابشرط هستند و لذا دين نيز می تواند منبع توليد فرضيه ها باشد. اما در مرحله داوری، کار تنها به دست تجربه و مشاهده حسی است. پوپر رشته های ديگر معرفتی مانند متافيزيک و اخلاق را رد نمی کند و امکان صدق گزاره های آنها می پذيرد اما می گويد اگر بخواهد گزاره ای به معنای خاص علمی شمرده شود بايد از طريق تجربه به دست آمده باشد.

نويسنده کتاب «هويت علم دينی» در نقد سخن رايشن باخ می گويد: اين تفکيک که بگوييم علم تجربی دو مرحله دارد، هر چند به حسب ظاهر تقسيمی موجه است اما اگر مورد دقت قرار گيرد معلوم می شود که چيز لغوی بوده و حتی در نهايت به نفی خود می انجامد. وی در توضيح اين مطلب می گويد: اصولا وقتی فرضيه ای مطرح می شود، دارای مبانی و مقدماتی است و لذا نمی توان فردی را خصوصا در زمره دانشمندان يافت که هيچ مبنای جهان بينی نداشته باشد. اين فرضيه ها هم گرچه از آن مبانی مستقيما نچوشيده اند اما به هر حال آنچه به ذهن فرد خطور کرده بی تاثير از جهان بينی های وی نبوده است. بنابراين فرضيه ای بی رنگ نيست و به پيشينه های ذهنی دانشمند تعلق دارد. حال وقتی اين فرضيه به مرحله داوری گذاشته شد، ميزان داوری تجربه است. تجربه در اينجا نقش ترازو و سنگ آن را برای کشيدن کالا بازی می کند. نقش ترازو سنجش کالا و تعيين ميزان وزن آن است اما ديگر ترازو تغييری در ماهيت کالا ايجاد نمی کند. در مثال عملکرد تجربه مانند دستگاه تشخيص طلا در خاک است. وقتی خاکی که در آن طلا وجود دارد در اختيار متخصص قرار می دهند وی توسط ابزار خويش تشخيص می دهد که اولا آيا در اين خاک طلا هست يا نه؟ و ثانيا درصد آن چقدر است؟ آنچه طلا شناس با دستگاه خود انجام می دهد تشخيص ميزان طلا در خاک است او ديگر تغييری در خاک ايجاد نمی کند. همين مساله در فرايند تجربه و فرضيه وجود دارد.

حاصل آنکه در تاييد نظريه علمی، دو عامل نقش اساسی دارد: فرضيه پيشين که ماهيت آن دست نخورده باقی می ماند و تجربه که وسيله سنجش صحت و سقم فرضيه است.

دو نکته در مورد فرضيه ها

در مباحث گذشته گفتيم صور مختلفی برای علم دينی بيان شده است: برخی گفتند علم دينی آن است که فرضيه های آن دينی باشد. برخی ديگر دينی بودن علم را به اين دانستند که پيش فرض ها و مبانی آن دينی باشد. برخی ديگر دينی بودن علم را به آن دانستند که فرضيه های آن از متون دينی اخذ شده باشد. در آنجا اشکال شد که آنچه مهم است مقام داوری است و فرضيه ها نقش مهمی در اين فرايند ندارند. اما در نقد اين سخن گفته شد اين سخن صحيح نيست زيرا فرضيه بيرون از فرايند علمی نيست، بلکه فرضيه گام اول در علم و از مراحل داخلی علم تجربی است و لذا اين سخن صحيح نيست که اگر فرضيه دينی شود نمی توان آن علم را دينی ناميد.

آقای باقری در اينجا می گويد: تجربه و داوری در ماهيت و ساختار فرضيه ها دخالتی ندارد بلکه نقش آن در تعيين صحت و سقم فرضيه ها است، يعنی بعد از فرايند علمی، رنگ و لعاب فرضيه ها به حال خود باقی است. بنابراين اگر فرضيه ای رنگ و لعاب دين را به خود گرفته باشد، با خروج از اين فرايند همان رنگ و لعاب خود را خواهد داشت.

پس دو نکته در اينجا مورد توجه است:

1. اول اينکه فرضيه از فرايند علم خارج نيست بلکه يکی از گام های خود آن به شمار می رود؛

2. داوری و ارزيابی فرضيه، ماهيت آن را تغيير نمی دهد. اگر تجربه، ماهيت فرضيه را تغيير می داد و آن را دستکاری می کرد سخن مستشکل درست بود اما نقش تجربه صرفا داوری در مورد چيزی است که به دست او رسيده است در اين صورت فرضيه ای که رنگ دينی دارد هم علمی است و هم دينی است؛ علمی است چون با معيار تجربه سنجيده شده است؛ دينی است چون فرضيه آن از طريق دين بدست آمده و معيار تجربه نيز آن را دستکاری نکرده است.

نکته:

دينی بودن علم را از جوانب مختلفی می توان بيان کرد مانند اينکه بگوييم هر گاه آموزه های علمی با معيار های دينی سنجيده شود و مورد تاييد دين باشد، آن علم را علم دينی می توان ناميد. اين وجه هر چند پذيرفته شده است اما در اينجا بحث ما عمدتا ناظر به وجهی است که دين در توليد علم نقش آفرين باشد. هدف از بيان علم دينی ارائه يک خط سير به دانشمندان در تحقيقات علمی خويش است.

آقای باقری می گويد: «ترديدی نيست که حاکم قلمرو داوری، تجربه است و همه فرضيه ها محکوم تجربه اند نه محکوم پيش فرض های فلسفی، دينی يا غير آن. لذا اعتبار فرضيه ها را بايد به ياری تجربه معلوم کرد. اما چنين نيست که تجربه ها در قلمرو داوری رنگ تعلق به پيش فرض های خود را نيز از دست بدهند . آنها با حفظ اين رنگ تعلق مورد داوری قرار می گيرند. تجربه در مقام داوری به منزله ترازو و آنچه از مقام کشف آمده به منزله کالايی برای توزين است. ترازو تنها نشان دهنده وزن کالا است نه تجزيه کالا و تغيير و تبديل در آن». اين سخن آقای باقری حرف خوبی است.

نتيجه کلام تا اينجا اين شد که اگر ما فرضيه ای دينی داشته باشيم که در فرايند تجربی مورد تاييد قرار گيرد، اين گزاره علمی هم خاستگاه علمی و هم خاستگاه دينی دارد و لذا می توان آن را علم دينی ناميد، زيرا اولا گام اول اين فرايند که فرضيه است از مراحل علم تجربی می باشد و بيرون از علم نيست؛ ثانيا تجربه که در مورد فرضيه ها داوری می کند در ماهيت آنها تغييری ايجاد نمی کند، پس رنگ دينی آنها به قوت خود باقی است.

ادامه اين بحث را انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می کنيم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo