< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

بررسی ديدگاه دايره المعارفی دين

بحث راجع به بررسی نظريه ای بود که درباره جامعيت دين نسبت به علوم مطرح شده و از آن به عنوان نظريه دايره المعارفی دين ياد شده است. اين نظريه معتقد است اصول و کليات علوم در متون دينی آمده و عالمان تجربی اگر با روش تجربی به بحث و بررسی پيرامون آن اصول بپردازند می توانند فروعات و جزئيات آن علوم را استخراج کنند. نويسنده کتاب «هويت علم دينی» چند نقد را بر اين نظريه بيان کرده است:

1. اين نظريه با حکمت الهی در تدبير نظام عالم منافات دارد. خدای متعال در تدبير جهان تقسيم کار نموده و يک نظام تکوين و يک نظام تشريع آفريده است. کارکرد اصلی عقل، در مواجهه با نظام تشريع و کارکرد اصلی دين مربوط به نظام تشريع است مگر اينکه حداقلی از تداخل از هر دو طرف وجود دارد. و اين حداقل امری ضروری است زيرا در غير اين صورت پذيرش دين غير ممکن خواهد بود. اکنون اگر ما قائل به تداخل کلی شويم با اين اصل تفکيک حکيمانه الهی منافات خواهد داشت.

در بررسی اين نقد گفته شد:

اولا قرار دادن عقل در مقابل دين صحيح نيست زيرا عقل جزء دين است نه مقابل آن. دين همان طور که گفته شد، عبارت است از اراده تشريعی خدای متعال که از دو راه عقل و نقل وحيانی به بشر ابلاغ و ايصال می شود. بنابراين عقل در مقابل دين نيست بلکه در کنار نقل وحيانی جزء دين است.

ثانيا ملازمه ای ما بين حکيمانه بودن نظام عالم و تفکيک حوزه و کارکرد عقل و وحی نيست، زيرا اگر هر کدام کارکرد ديگری را نيز در بر می داشت باز خدشه ای به حکمت الهی وارد نمی آمد. توضيح اينکه اگر فرض کنيم عقل انسان چنان ظرفيتی می داشت که تمام بايدهای و نبايدهای اخلاقی و رفتاری که در دين بيان شده را می فهميد، باز بيان اين آموزه ها از سوی خدای متعال و تعليم آنها به واسطه وحی امری لغو نبود کما اينکه الان آموزه های زيادی در آيات و روايات وجود دارد که مربوط به حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام است با اين حال، عقل آنها را درک می کند. اين موارد همچنين از اموری نيستند که ضروری بوده و قبول دين متوقف بر آنها باشد. مثل آياتی که درباره گستره علم الهی آمده است يا آياتی که بيان گر قدرت الهی است. زيرا آنچه مبنای پذيرش دين است، اصل وجود خدای متعال و اصل علم و قدرت اوست.

اما چرا اين معارف در متون دينی آمده و آيا بيان آنها حکيمانه است؟ آری، زيرا اولا وقتی راه های دستيابی به يک مطلب متعدد شود، پذيرش آن بيشتر خواهد بود. ثانيا آنچه از طريق وحی و فرستادگان الهی بيان می شود دارای ويژگی هايی است که فهم آنها از طريق عقل ندارد. طريق اول در ايجاد انگيزه و رغبت به آنها خيلی موثر است. شهيد مطهری نکته ای در مورد جهان بينی ها و ويژگی آنها بيان فرموده که مربوط به همين بحث ما می شود. ايشان های در آنجا به سه جهان بينی اشاره می فرمايد: جهان بينی فلسفی، علمی و دينی. سپس در بررسی جهات قوت و ضعف اين جهان بينی ها می فرمايد: جهان بينی فلسفی و دينی از نظر قلمرو و شمول مشترک بوده و هر دو جهان شمول هستند. از نظر استحکام نيز برابرند زيرا تکيه هر دو بر عقل برهانی است. اما ويژگی جهان بينی دينی در مقابل جهان بينی فلسفی آن است که جهان بينی دينی ايجاد شوق و دل دادگی می کند در حالی که جهان بينی فلسفی اين ويژگی را ندارد.

تا اينجا بدست آمد که بيان آنچه عقل می فهمد از طريق نقل حکيمانه و موجه است. در جهت دين نيز همين مساله وجود دارد يعنی اگر فرض کنيم همه علوم در دين آمده باشد، باز تلاش و کوشش بشر برای دست يابی به آنها از طريق عقل و تجربه، امری عبث و لغو نخواهد بود زيرا اين امر خود دارای آثار و برکاتی همچون شکوفايی عقل و درک بيشتر مسائل و اموری مانند آن است.

 

نکته ای در مورد نظريه آيت الله جوادی آملی

ايشان در عبارتی تصريح فرموده اند که بعد هستی شناسی دين غير از بعد معرف شناسی آن است. بعد هستی شناسی دين همان اراده و علم الهی است و بعد معرفت شناسی آن دو چيز است: عقل و نقل وحيانی. ايشان در اين باره دو بيان دارند:

1. دين مشتمل بر کليات و اصول همه علوم است که توسط روش اجتهادی می توان تفاصيل آنها را بدست آورد.

2. عقل امری درونی است که نماينده خدا و نماياننده دين است. عقل هم نقش آينه و هم نقش چراغ را ايفا می کند. مستقلات عقليه همانند آينه است که اراده و علم الهی را نشان می دهد. (به همين خاطر است که گفته اند برای کشف دين توسط مستقلات عقلی نيازمند ديگر قاعده ملازمه نيستيم بلکه اين امر مستقيما صورت می گيرد). نقش ديگر عقل مانند چراغ است و آن وقتی است که آورنده های پيامبر را دوباره به ما نشان می دهد.

بنابراين عقل يکی از منابع معرفتی دين است و لذا داده های آن را نبايد مقابل دين قرار داد همان طور که داده های نقل در مقابل دين نيست بلکه جزء آن است.

ايشان می فرمايند برای بدست آوردن علم دينی اولا بايد نگاه مان را به عقل و دين درست کنيم ثانيا در جايی که نقل بيانی دارد، محور مباحث را نقل قرار دهيم به اين صورت که کليات را از دين بگيرم و سپس در حوزه های مختلف علمی به اجتهاد بپردازيم.

 

عدم ضرورت بيان کليات علوم در دين

نويسنده در ادامه سخن خويش در اشکال مقدری می گويد اگر گفته شود: اشکال خلاف حکمت بر نظريه ای که قائل است علاوه بر کليات، جزئيات و تفاصيل علوم نيز در دين آمده است وارد است اما بر نظريه ای که معتقد است تنها کليات علوم در دين آمده وارد نيست. وی در پاسخ می گويد: بيان اين کليات در دين و نسبت دادن کار اصلی عقل به نقل ضرورتی نداشته و از رسالت دين خارج است.

ارزيابی

در اين جا دو سوال مطرح است:

1. آيا بيان آنچه عقل می تواند بفهمد، توسط نقل خلاف حکمت است يا نه؟ گفته شد اين امر بر خلاف حکمت نيست.

2. آيا بيان اين کليات توسط دين ضرورت دارد يا نه؟ با دقت در اين مساله می توان گفت که ضرورتی در کار نيست. اين نکته را حضرت آيت الله جوادی در کتاب «شريعت در آينه معرفت» آنگاه که ضرورت نبوت را ذکر می کنند آورده اند. خلاصه آن اين است که چون عقل بشر برای هدايت گری انسان ها نارسا است لازم است که از طريق ديگری اين مساله تامين شود و آن ارسال رسل است. قرآن کريم می فرمايد: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل[1] . ( اين آيه مورد استشهاد خود حضرت آيت الله جوادی قرار گرفته است). مفاد اين آيه آن است که اگر وحی نمی بود بشر در پيشگاه الهی عذر می داشت.

برهان فلاسفه نيز ضرورت وجود کليات همه علوم را بيان نمی دارد. فلاسفه درباره ضرورت ارسال رسل گفته اند: جامعه بشری نيازمند قانون است و اين قانون بدون قانون گذاری که ذی نفع نبوده و خالی از هوا و هوس باشد امکان ندارد. و اين امر توسط خدای متعال و فرستاده او ممکن است. اما اين برهان مربوط به طبيعت نبوده بلکه ضرورت قوانين اجتماعی را بيان می کند. حال اگر بعد معنوی و عبادی را هم به آن اضافه کنيم، باز مدلول اين برهان شامل همه علوم نمی شود.

تعريفی که ايشان از دين بيان کردند نيز ضرورت وجود کليات همه علوم در دين را ندارد. ايشان در تعريف دين فرمودند دين عبارت است از مجموعه عقايد، اخلاق و مقدماتی که برای سعادت انسان آمده است. ايشان در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينی» و کتاب «شريعت در آينه معرفت» همين تعريف را آورده اند. در اين تعريف، دين در بردارنده سه حوزه است: آموزه های اعتقادی، ‌اخلاقی و رفتاری. (گاهی ايشان به جای آموزه های رفتاری تعبير آموزه های فقهی آورده اند). روشن است که در اين تعريف سخنی از علوم رياضی و طبيعی و مانند آن نيامده است.

آنجا که سخن از ضرورت بيان وحی و ارسال رسل است، سخن از پرکردن نارسايی های بشر است. پس اجزاء طبيعت جز دين نيست. مثلا اينکه نور از ذره تشکيل شده يا موج جز دين نبوده و اينگونه نيست که اگر کسی بگويد دين از ذره تشکيل شده مومن و اگر بگويد از موج تشکيل شده غير مومن است. بيان نشدن اين گونه علوم توسط وحی باعث نشده که کميت هدايت لنگ شود. البته دين دعوت به تفکر در حوزه اين علوم کرده است ﴿أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت‌. وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ. وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ. وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾.[2] اما فهم جزئيات علوم ضروری دين نيست بلکه جزء کمالات است.

بنابراين اين مقدار از سخن آقای باقری که بيان اين امور در دين ضرورتی ندارد مورد قبول است. بله اينها نقش کمالاتی را برای دين دارند و الا ما دليلی از نقل و عقل بر ضرورت اين علوم و معارف در دين نداريم .

نکته: اگر گفته شود وجود کليات همه علوم در دين ضرورتی ندارد اما آيا در دين بيان شده يا نه؟ آقای باقری در اين براه می گويد: «آيا چنين جامعيتی را به ويژه در روزگار تخصصی شدن شگفت آور علوم و فنون در متون دينی سراغ داريم؟ با مراجعه به متون دينی به سهولت می توان دريافت که پاسخ اين پرسش منفی است. نه تنها جزئيات و فنون در متون دينی نيامده است بلکه به کليات و اصول همه و حتی بيشتر آنها در اين متون اشاره نشده است».[3] وی در اينجا سه فرض را بيان می کند که انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می کنيم.


[3] هویت علم دینی، دکتر خسرو باقری، ص75.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo