< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

ادامه بخش اول: چيستی علم

بيان ويژگی های رويکرد پسا اثبات گرايی

بحث درباره ويژگی های رويکرد پسا اثبات گرايی در علم بود. در اين باره دو ويژگی بيان شد:

1. علم و متافيزيک در هم تنيده و با هم مرتبط هستند و متافيزيک در علم تاثير دارد. اما پوزيتويست ها معتقد به جدايی علم از متافيزيک بودند و می گفتند نبايد مسائل متافيزيکی در علم دخالت داده شود.

2. پوزيتويست ها نظريه ها را از مشاهده جدا می دانستند و می گفتند مشاهده مقدم بر نظريه است اما پسا اثبات گرايان دو چيز می گويند: اول اينکه فرضيه ها بر مشاهده مقدم هستند؛ دوم اينکه مشاهده ای خالی از فرضيه و نظريه نداريم و نظريه ها و مشاهده ها، در هم تنيده هستند.

3. در حوزه علم تجربی، نظريه های علمی از طريق مشاهده ها به صورت صد درصد و قطعی ثابت نمی شود بر خلاف ديدگاه پوزيتويست ها که مشاهده ها را تعيين کننده قاطع نظريه های علمی می دانستند. فلاسفه علم جديد يا پسا اثبات گرايان می گويند مشاهده ها نه قدرت اثبات فرضيه ها و نظريه های علمی را دارند و نه قدرت ابطال آنها را، بلکه نقش مويد را دارند. آنان نظريه ها را حدس هايی می دانستند که دانشمندان می خواهند توسط آنها واقعيت ها را پيش بينی کنند. اما اين حدس ها در حد احتمال بوده و پيش بينی قطعی نمی کنند. از آن طرف ابطال قطعی نيز نمی کنند زيرا مشاهده ها عاری از فرضيه و نظريه ها نيستند و در آنها امکان خطا وجود دارد. بنابراين اگر مشاهده خلافی يافتيم به معنای يافتن نقض قطعی نيست.

4. ويژگی ديگری که فلاسفه جديد برای نظريه های علمی بيان کرده اند در هم آميختگی علم و ارزش و تاثير پذيری علم از عوامل ارزشی و فرهنگی است. اما بر خلاف آنها پوزيتويست ها معتقد بودند که نظريه های تجربی کاملا از اين عوامل منفک هستند.

اما اين تاثير گذاری چگونه است؟ گفته شده اين عوامل ارزشی و فرهنگی دو گونه اند: عوامل ارزشی معرفتی و عوامل ارزشی غير معرفتی. گونه اول مانند منسجم بودن نظام درونی نظريه ای است که دانشمند مطرح می کند. انسجام داشتن ارزشی از جنس معرفت است. و يا مانند اينکه بايد دانشمند اهل دقت باشد و يا گفته شده بايد نظريه ساده بوده و فهم مبادی تصوری و تصديقی آن آسان باشد. آن نيز يکی از عوامل ارزشی نظريه به شمار می رود که جنبه معرفتی دارد .

گونه ديگر اين عوامل، عوامل ارزشی غير معرفتی است مانند آداب و رسومی که در ميان عالمان وجود دارد. اهل معرفت علاوه بر اينکه افرادی اهل دقت هستند و سخنانشان بايد منسجم و نظريات شان ساده باشد، بايد آداب و سلوکی را نيز مورد توجه قرار دهند. اين آداب برای مبتدی ها نيز بايستنی است. اما اين عوامل در کجای علوم تجربی جای دارند؛ در توليد، عرضه يا هيچ کدام؟

تاثير گذاری اين عوامل در مورد ارزش های معرفتی، امری پذيرفته شده و قابل قبول است زيرا اين عوامل از لوازم خود علم به شمار آمده که اگر رعايت نشوند، ديگر نظريات مطرح شده قابل قبول علم نخواهند بود. به نظر نمی رسد پوزيتويست ها نيز اين شرايط را نپذيرفته باشند زيرا شرايطی روشن و لازم برای اهل علم است.

اما در مورد ارزش های غير معرفتی، بايد دانست که دانشمند بودن يا نبودن در معيار بودن اين ارزش ها دخالتی ندارد بلکه اين ارزش ها مربوط به جنبه انسانی فرد بما هو انسان است. و لذا همان طور که عدم خيانت، راستگويی، امامت داری و مانند آن برای اهل علم، ارزش است برای غير ايشان نيز ارزش است.

ما حصل بحث اين شد که ايشان قبل از بررسی علم دينی به بررسی چيستی علم پرداختند و در اين زمينه دو رويکرد اثبات گرايی و پسا اثبات گرايی را مطرح کرده و ويژگی هايی برای رويکرد دوم بيان کردند. اما عمده ويژگی که مورد توجه قرار می دهند در هم تنيدگی علم و متافيزيک و تاثير متافيزيک در علم است.

 

بخش دوم: بيان چيستی دين

آقای باقری در اين باره می گويد در مورد چيستی دين چند رويکرد بيان شده است:

1. رويکرد دايره المعارفی به علم که دين را مشتمل بر همه چيز می داند.

2. رويکرد هرمنوتيکی به دين. اين رويکرد مربوط به چيستی فهم دين است در حالی که رويکرد قبلی مربوط به چيستی علم بود.

3. رويکرد گزيده گويی، که خود ايشان همين رويکرد را پذيرفته اند.[1]

ايشان در مورد رويکرد اول می گويد: برخی از عالمان معتقدند که دين مشتمل بر همه نيازهای بشری اعم از دنيوی و اخروی است. اين رويکرد با دو تقرير بيان شده است: اول اينکه همه چيز در دين به صورت کلی و جزئی بيان شده است. ديگر اينکه کليات مسائل در دين آمده و تفاصيل آنها به بشر و استخراج او از دين واگذار شده است .

عبارت هايی که وی در اين زمينه بيان می کند عمدتا از حضرت آيت الله جوادی و شهيد مطهری است که در ادامه بيان می شود:

وی می گويد: «در اين ديدگاه دين اصولا چنان تعريف می شود که ويژگی دايره المعارفی را در آن می توان يافت. با اثبات دين «به عنوان مجموعه قوانين و مقررات ثابتی که مبين انسان و جهان و پيوند ميان آن دو است، نقش دين نسبت به جميع معارف و علوم آشکار می شود».[2] اقتضای اين بيان آن است که «وحدت قلمرو علم با معارف دينی سخن به ميان آيد» و نظر بر آن باشد که «معارف دينی در واقع مبين همان قوانين و سنن ثابتی هستند که علوم مختلف در جستجوی آنها می باشد. به همين دليل اين قوانين به عنوان ميزانی قطعی و يقينی، ره آورد علوم مختلف را توزين کرده است و صحت و سقم آنها را باز می نمايد».[3]

دلايلی که در دفاع از اين نظريه اقامه شده شامل دو دسته دلايل عقلی و نقلی است: دليل عقلی، ناظر به جامعيت و کمال دين است. اسلام در مقام آخرين دين الهی لاجرم در بردارنده حقايق عالم خواهد بود «با ارسال اين پيامبر است که دين در وجود او به کمال نهايی مجسم می شود و با انزال کتاب اوست که حقايق عالم به بهترين لسان مدون می گردد».[4] بر اين اساس آيا می توان انکار کرد که دين «مجموعه وظايف و اصول علمی و عملی است که ارزشها و دانش های مورد نياز بشر را به همراه داشته و حداکثر پيام را به همراه داشته است».[5] اين سخن حاکی از آن است که تا جايی که حقايق هستی مورد نظر باشد دين حاوی دانش هايی است که هر يک به گونه ای پرده از حقايق هستی بر می دارند «و در باره مسائل علمی و جهان شناختی و فنون سياسی، نظامی اقتصادی، جامعه شناسی و مانند آن سخن می گويد».[6]

افزون بر حقايق هستی حوائج بشری نيز در قالب بيان دستورات و تکاليف دينی در متون دينی مورد توجه تام قرار گرفته است. برهان عقلی ناظر بر ضرورت عامه حاکی از آن است که در هر زمان بايد دين الهی بشر را هدايت کند و راه حل مسائل مختلف فردی و اجتماعی را در اختيار انسان گذارد، زيرا اعمال و رفتار های انسان شکل دهنده روح اوست و نه تنها در نظام اجتماعی وی بازتاب می يابد بلکه حيات ابدی جاودان وی را هم در آخرت تشکيل می دهد. «برهان نبوت با اين تحليل به نيکی می تواند به شرحی که بيان شد حدود قلمرو دين را نمايد».[7] اين حدود گستره ای فراخ خواهد داشت. «با اين بيان روابطی که به صورت قانون در بين يک ملت جريان دارد و همچنين روابطی که در بين ملل به صورت قوانين بين الملل ظاهر می شود همگی در متن دين جای دارد»[8] .

دلايل نقلی نيز يکی آيه شريفه ﴿وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فی‌ كِتابٍ مُبينٍ﴾[9] و ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَی‌ء﴾[10] و بعضی روايات مانند اينکه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْيَانَ كُلِّ شَی‌ءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا يَسْتَطِيعَ عَبْدٌ يَقُولُ لَوْ كَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ- إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِيه‌»[11] خدای تبارک و تعالی در قرآن بيان هر چيزی را فرو فرستاد تا آنجا که قسم به خدا چيزی از آنچه بندگان به آن محتاج هستند را فروگذار نکرد تا اينکه بنده ای بتواند بگويد ای کاش اين مطلب در قرآن می بود جز آنکه خداوند آن را در قرآن فرو فرستاده است».

وی سپس از شهيد مطهری اين عبارت را نقل کرده است «تصور بر آن است که دين حاوی اصول و کليات است و تعيين جزئيات بر عهده خود بشر و تلاش عقلی وی است».[12] مطهری در حوزه قوانين حقوقی و اجتماعی از چنين موضعی سخن گفته است البته وی از ديدگاه دايره المعارفی به معنای آنکه شامل علوم و دانش ها باشد جانب داری نکرده است. و تنها با قوانين اجتماعی و حقوقی از مفهوم جامعيت سخن گفته است. به نظر وی در مواجه با مقتضيات جديد زمانی می توان با تکيه بر قوانين کلی الهی به وضع قوانين جزئی پرداخت و اين نه تنها با قوانين دين ناسازگار نيست بلکه مخالف با اين امر و مجاز ندانستن تلاش عقلی و اجتهاد در قوانين جزئی نوعی جمود و اخباری گری است «اگر بشر حتی اين مقدار هم حق وضع قانون در مسائل جزئی را نداشته باشد اين ديگر جمود است و درست مثل اخباريون است».

همچنين وی در رد مفهوم جامعيت دين به معنای ذکر همه جزئيات می گويد: بعضی ها جمود به خرج می دهند و خيال می کنند چون اسلام دين جامعی است پس بايد در جزئيات هم تکليف معين روشن کرده باشد. نه اين طور نيست. در اين بيان اجتهاد متضمن اين معنا است که مجتهد با داشتن اصول کليات به تعيين قوانين جزئی بپردازد. جوادی آملی نيز از صورت دوم اين نظريه اما به معنای تام جمعيت [يعنی هم در عرصه حقايق عالم طبيعت و هم در حوزه مسائل انسانی] وی اجتهاد پويا را به همين معنا می داند که مجتهد با در نظر گرفتن اصول به تفريع فروع بپردازد و در پرتو اصول کلی به امور جزئی دست يابد».[13] اين امر در شکل کامل خود يعنی هم در عرصه قوانين اجتماعی و حقوقی و هم در عرصه علوم و دانش های تجربی لحاظ شده است.... همين نوع تکيه بر اصول و کليات در خصوص دانش های تجربی مورد نظر وی [آيت الله جوادی] است. جوادی آملی در مورد علوم اسلامی می نويسد: هرگز نبايد توقع داشت که معنای اسلامی بودن علم طب آن باشد که تمام فرمول های ريز و درشت آن چون نماز و روزه، در احاديث آمده باشد، چنان که معنای اسلامی بودن اصول فقه نيز اين نبوده و نيست زيرا مطالب فراوان عقلی و عقلايی و نيز اصطلاحات زياد اصولی در اين فن متراکم مشهود است که اثری از آنها در قرآن و احاديث نيست. از اين رو بر اساس اقتضای اين ديدگاه بايد گفت «دين نسبت به هيچ يک از علوم کلی يا جزئی بی نظر و بی تفاوت نبوده، بلکه نسبت به همه آنها کليات و اصولی را که منشا تفرع فروع ديگر است القاء می نمايد. از اين کليات و اصول گاهی تحت عنوان مبادی جامع دانش ها ياد شده است. دين مبانی، جامع بسياری از دانش های تجربی، صنعتی، نظامی را تعليم داده است».[14]

در ادامه آقای باقری اين رويکرد را نقد می کند که انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود.


[1] ر.ک هویت علم دینی، دکتر خسرو باقری، ص64 به بعد.
[2] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص157، ط: اسراء، چ1372.
[3] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص160، ط: اسراء، چ1372.
[4] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص128، ط: اسراء، چ1372.
[5] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص78، ط: اسراء، چ1372.
[6] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص78، ط: اسراء، چ1372.
[7] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص120، ط: اسراء، چ1372.
[8] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص116، ط: اسراء، چ1372.
[12] اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص164.
[13] شریعت در آینه معرفت، آیت الله جوادی، ص82، ط: اسراء، چ1372.
[14] ر.ک هویت علم دینی، دکتر خسرو باقری، ص64 به بعد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo