< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه تفصيل؛ بررسی ديدگاه های مطرح شده در علم دينی

ادامه بررسی اشکال بر دينی سازی علم از جهت مبانی متافيزيکی

حاصل بحث جلسات قبل اين شد که درباره تاثير مبانی فلسفی بر علم تجربی قائل به تفصيل شديم و گفتيم در علوم طبيعی اين تاثير گذاری به گونه ای نيست که در عرصه اين علم و با رعايت قوانين، عالم مومن و غير مومن در شناخت پديده ها، دستاوردهای متفاوتی داشته باشند. وجه آن نيز اين است که آنچه در عرصه علوم طبيعی لازم است سه امر است: تحقيق بر روی واقعيت های محسوس، اعتقاد به نظام مند بودن عالم و قانون عليت (اصل عليت) و اعتقاد به اينکه در طبيعت قوانين يکنواخت وجود دارد (اصل سنخيت). اگر به اين سه مقوله کسی معتقد باشد ديگر در فرايند علمی او با ديگری تفاوتی وجود ندارد. تفاوت ها همه مربوط به جنبه های ديگر است که از بحث علم تجربی خارج است. بنابراين در اين بخش سخن ناقد محترم را قبول داريم که گفته است ديدگاه های فلسفی، کلی نگر است در حالی که مسائل تجربی طبيعی جزئی است.

اما در حوزه علوم انسانی اين مطلب درست نيست زيرا مبانی فلسفی در سرنوشت علوم انسانی در زمينه های مختلف از قبيل علوم اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و غيره تاثير گذار است. بر اين اساس درست است که انسانِ واقع و نفس الامر، يک حقيقت است اما آنچه مورد مطالعه عالمان تجربی قرار می گيرد انسان فی نفس الامر نيست بلکه انسانی است که قبلا او را بر اساس مبانی فلسفی خويش تعريف کرده اند. به تعبير ديگر انسان موجود، غير از انسان منتخب است.

وجه آن نيز اين است که در فرايند علوم اجتماعی ابتدا عالمِ اين فن موضوع را بر اساس مبانی فلسفی تحديد و تأليف می کند. سپس به روش آماری و ساير بررسی های معتبر در علوم انسانی به مطالعه موضوع می پردازد. حال کسی که از منظر الهی به انسان می نگرد موضوع او انسانی چند بعدی است که برای او حيات دنيوی و اخروی قائل است و او را صاحب نفخه الهی و خليفه خداوند بر روی زمين می داند، در حالی که عالم ملحد، بعد معنوی و روحانی انسان را مد نظر قرار نمی دهد و چون چنين است او انسانی را مطالعه می کند که از ابعاد کمتری برخوردار است و در تلاش خود رابطه ميان همان چند جزء را دنبال می کند، اما عالمی که برای انسان ابعاد بيشتری قائل است به دنبال کشف روابط ميان آن اجزا است. بنابراين موضوع مورد پژوهش اين دو عالم در اين علم دو موضوع و در نتيجه دستاورد آنها نيز مختلف خواهد بود.

در اينجا ديگر نمی توان به جهت يکسان بودن روش گفت محصول کار آنها نيز يکسان است زيرا موضوع کار آنها به جهت اختلاف مبانی دو تا شده است و نتايج نيز متفاوت خواهد بود. البته روشن است که مشترکاتی هم در اين تحقيقات و نتايج وجود دارد و آن در مواردی است که اجزاء مورد مطالعه مشترک باشد و لذا بايد گفت نسبت ميان دستاوردهای اين دو عالم نسبت کمال و نقص است. آن بخش از دستاوردهای دانشمند الهی که بعد معنوی را در مطالعات خويش دخالت داده مورد اختلاف اين دو است.

تفاوت ابعاد معنوی در اين مساله

در اينجا نکته ای قابل توجه است و آن اينکه منظور از ابعاد معنوی که در اينجا مورد بحث است، ابعادی است که در حيات اجتماعی انسانها تاثير گذار است و لذا ابعادی که تاثيری در زندگی دنيوی ندارد از بحث ما خارج است. عالم الهی که در مقولات انسانی پژوهش می کند ابعادی از انسان را می بيند که در زندگی اجتماعی و دنيوی او تاثير می گذارد و قابل اندازه گيری کمی است. به همين خاطر بر اساس قوانين آماری می تواند به تجزيه و تحليل آنها بپردازد (همان طور که گفته شد قوانين علوم انسانی، بررسی های آماری و درصدی است و لذا دارای آن دقتی که قوانين علوم طبيعی و اندازه گيری های آن دارند نيست).

پديده های طبيعی تنها تحت تاثير عوامل طبيعی قرار می گيرند اما انسان تحت تاثير عوامل ديگری نيز قرار دارد. مثلا در حوزه اقتصاد اين قانون را همگان قبول دارند که برای سامان بخشيدن به وضعيت اقتصادی جامعه، بايد به قانون عرضه و تقاضا توجه نمود. و لذا خواه عالم، مومن باشد يا غير آن و خواه جامعه مورد بررسی مومن باشند يا غير مومن تاثيری در اين قانون ندارد. مجريان نيز بايد بر اساس همين قانون اقتصادی عمل کنند (مرحله قبل جنبه توصيفی و کشف قانون داشت و به هست و نيست ها می پرداخت اما بعد از آن مرحله توصيه ها يعنی بايد ها و نبايد ها قرار می گيرد که بر اساس آن قوانين اين توصيه ها شکل می گيرد). اما آيا عنصر تقوا و ايمان و پرهيزکاری در سامان بخشيدن به مسائل اقتصادی جامعه اثر دارد يا نه و آيا می توان به روش آماری اين مساله را بررسی کرد؟ بر مبنای جهان بينی الهی اين مساله وجود دارد اما فردی که ملحد يا سکولار است اين مسائل را بی تاثير و غير قابل اندازه گيری می داند.

نمونه ديگر نظام ولايی است که اسلام به عنوان يک نمونه کامل و موفق در عرصه زندگی سياسی ارائه می دهد. آنچه به عنوان يک نظام شناخته شده اکنون مطرح است نظام مردم سالاری است (اين نظام خودش مطلوب نيست بلکه به جهت اجرای عدالت و رعايت بيشتر حقوق مردم وضع شده است). حال نظامی که اسلام توصيه می کند نظامی است که همه مکانيزم های مثبت آن نظام ها را دارا بوده و علاوه بر آن يک عنصر علی حده و اضافه نيز دارد و آن مساله ولايت است. اين اصل معنوی و الهی در حيات دنيوی بشر تاثير گذار بوده و تاثيرات آن قابل بررسی آماری است.

بنابراين علاوه بر اينکه دين در بعد توصيه ای علوم انسانی تاثير گذار است، در بعد توصيفی و تبيينی آن نيز تاثير گذار است. تاکيد آقای پايا اين است که می گويد: تاثير دين در جنبه های توصيه ای علم و بُعد تکنولوژيکی آن است و ديگر در بعد توصيفی آن اثری ندارد اما همان طور که گفته شد روشن شد که هم در جنبه توصيه ای و هم توصيفی، دين و مبانی فلسفی تاثير گذارند. و در راستای غايتی که علوم انسانی برای آن شکل گرفته است، آموزه های دينی نقش آفرين هستند و لذا بايد مورد بررسی قرار گيرند. اين تاثير دين نيز به گونه ای است که بر اساس قوانين آماری قابل بررسی است. الان نظام ولايی که سی و هفت سال است در ايران اسلامی شکل گرفته می تواند از جهات مختلف مورد ارزيابی قرار گيرد، البته به شرط آنکه همه عوامل تاثير گذار اين نظام در نظر گرفته شود.

مقاومت انقلاب اسلامی در برابر ويراژهای گوناگون

انقلاب اسلامی ايران با فراز و فرود های فراوانی مواجه بوده است. متاسفانه در هيچ کدام از دوره ها، فرمايشات کلان مقام معظم رهبری به صورت کامل مورد توجه و اجرا قرار نگرفته است در حالی که اگر چنين می شد الان آثار و برکات فراوان از آن عيان بود. ايشان در جايی فرمودند: آنچه من می گويم عمل کنيد تا لااقل اگر بخشی از آن نارسا است در اثر تجربه خود را نشان دهد. سياست های کلانی که ايشان طراحی می فرمايد بايد از سوی مسئولين به جد مورد بررسی قرار گيرد و گزارشات آن به صورت دائم به ايشان ارائه شود.

مقام معظم رهبری انسانی بسيار دقيق و با تدبير هستند و اگر مديريت حکيمانه ايشان نبود، الان ماشين انقلاب در مواجهه با خطرات فراوان واژگون شده بود. اين ماشين با ويراژ های مختلفی گاه از سوی صهيونيست ها، گاه از سوی آمريکا، گاه از سوی اروپائيان، گاه از سوی ترکيه و غيره مواجه است. آنان به صورت عمدی اين حرکت ها را انجام می دهند تا ذهنيت مديران ما را منحرف کرده و اين وسيله را از راه خود منحرف و چپ نمايند. درايت ها و رهنمود های حکيمانه رهبری جلوی اين مسايل را گرفته است.

وقتی انسان از مسير حق خارج شود شيطان او را رها نکرده و با خود می برد. امثال آقای مهاجرانی در جلسه ای که بر عليه انقلاب اسلامی شکل گرفته حضور می يابد در حالی که در برابر تحقير ايران حتی غيرت ايرانی بودن وی نيز از بين رفته است. چه می شود که چنين افرادی اين قدر افول می کنند؟ اگر خدای نکرده انسان از روی علم و بغض و عناد با حق در افتد، گرفتار چنين افولی می شود.

سوال و جواب: تفاوت تاثير مبانی متافيزيکی در پديده های طبيعی و انسانی

چرا مبانی فلسفی در شناخت پديده های طبيعی تاثيری ندارد اما در شناخت انسان تاثير گذار است؟

پاسخ اين است که عالم تجربی اگر در حوزه علوم طبيعی چهره ملکوتی پديده های مورد مطالعه را ناديده بگيرد، در محصول تجربی او تاثيری ندارد اما در علوم انسانی اين گونه نيست. آقای پايا خود در اين باره تعبير خوبی دارد و می گويد: قوانين طبيعی و انسانی با هم متفاوت است؛ در حوزه طبيعت، انسان نقشی در قوانين آن ندارد و تنها کاشف و جوينده است اما در حوزه قوانين انسانی، اين خود انسان است که نقش سازندگی در اين قوانين دارد. مثلا آتش نمی تواند قانونی را برای خود پس و پيش کند اما انسان چون دارای اراده و اختيار است اين قوانين را تغيير می دهد. وی به همين منظور قوانين انسانی را قوانين برساخته ها می نامد.

بنابراين بايد دانست که مبانی متافيزيکی در متن قوانين علوم انسانی تاثير داشته و آنها را کم و زياد می کند. اما در علوم طبيعی چنين تاثيری ندارد، به عنوان مثال نگرش آيت بودن پديده های طبيعی و يا نگرش سکولارانه به آنها در اين جهت که چه رابطه ای ميان آتش و پديده است، تاثيری ندارد.

سوال و جواب: مساله فرهنگ سازی

جوامعی داريم که متدين نيستند اما در برخی حوزه ها از جوامع متدين موفق تر عمل کرده اند اين مساله چگونه با تاثير عوامل متافيزيکی که گفته شد قابل جمع است؟

اگر چنين جوامعی باشد بايد ديد عوامل تاثير گذار در اين جامعه ها چه بوده است؟ آيا عوامل فرهنگی بوده يا مادی؟ بخش عظيمی از اين عوامل مانند قانع بودن به حق خود، احترام به حقوق ديگران و امثال آنها، همه عواملی فرهنگی و دينی است که برخواسته از فطرت الهی انسان است.

به همين خاطر ما نيز معتقديم اگر باورهای دينی در جامعه به صورت فرهنگ در نيايد، آن تاثيری که بايد در جامعه داشته باشد ندارد. و لذا ممکن است در يک جامعه غير دينی يکی از اين عوامل فرهنگ سازی شده و در نتيجه موفق آميز باشد اما در جامعه دينی اين کار نشده و لذا آن دستاورد بدست نيايد.

 

سه مقوله توصيف، تبيين و توصيه در علوم

در فرايند پژوهش های علمی ابتدا غايات و اهدافی در نظر گرفته می شود. برای اين منظور نيازمند توصيه و تبيين هستيم. توصيه ها اگر بخواهد کارآمد باشد بايد از دل تبيين ها استخراج شده باشد.

آيا مبانی متافيزيکی عالمان مستقيما در توصيف ها و تبيين های آنان نيز موثر است يا نه تنها در مرحله توصيه ها موثر است؟ ناقد می گويد در مرحله تبيين که حقيقت علم است تاثيری ندارد بلکه تنها در بخش توصيه ها اثر گذار است زيرا مبانی، کلی نگر و علم جزئی نگر است. ما گفتيم در حوزه علوم طبيعی اين سخن درست است اما در حوزه علوم انسانی ديدگاه متافيزيکی در توصيف ها و توصيه ها تاثير گذار است. مثلا يک پزشک ابتدا بر اساس يک سری آزمايش ها و سوال و جواب ها به توصيف هايی دست می يابد. تا اينجا آنچه حاصل شده مقدمه علم است و هنوز علم شکل نگرفته است. در مرحله بعد توصيف ها را تبيين کرده و چرايی آنها را بدست می آورد. در اين مرحله علم شکل می گيرد. در مرحله بعد توصيه هايی بر اساس آن تبيين ها بيان می کند. بنابراين در فرايند علم سه مقوله وجود دارد: توصيف يا چگونگی، تبيين يا چرايی و توصيه و بايدها و نبايدها. آنچه کار علم است مرحله دوم يعنی تبيين و پاسخ به چرايی هاست.

طرح بحث در بررسی ايمان در شناخت پديده های طبيعی

در شناخت پديده های طبيعی آيا ايمان و باورهای دينی هيچ تاثيری ندارد؟ مثلا اگر انسانی عارف و متقی به کشف پديده های طبيعی عالم بپردازد با يک انسان بی تقوا يکسان است؟ در حالی که گفته شده «پير در خشت خام چيزی می بيند که جوان در آينه نمی بيند». فيزيک دان متقی با همين ابزار چيزی را می بيند که ديگران نمی بيند. برای اثبات اين مطلب اگر بخواهيم در حد احتمال سخن بگوييم فايده ای ندارد بلکه بايد سخن ما ضابطه مند باشد. اين ضابطه و دليل نيز يا نقلی است مانند آيه شريفه «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه‌»[1] : از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم مى‌دهد. و يا «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا»[2] : هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‌كند. «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[3] : و آنها كه در راه ما(با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راه‌هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ اين آيات اطلاق داشته و شامل همه علوم می شود .

و يا ضابطه ما آماری و علمی است. اگر بخواهيم اين روش را به مومنين توصيه کنيم، دليل نقلی کافی است اما اگر بخواهيم اين روش را به جامعه بشريت توصيه کنيم در اين صورت بايد بر اساس روش آماری و علمی طرح خودمان را مدلل کنيم.

انشاء الله در جلسه آينده به مبحث تاثير دين در بعد تکنولوژيک علوم انسانی می پردازيم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo