< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه تفصيل؛ بررسی ديدگاه های مطرح شده در علم دينی

نقش آفرينی دين در محتوای نظريه های علمی

سخن در بررسی ادله ای بود که بر مدعای ناممکن يا نامطلوب بودن علم دينی اقامه شده بود. يکی از اين ادله اين گونه بود که سوال می کند مقصود شما از دينی سازی علم چيست؟ آيا مراد، استخراج فرضيه ها از منابع دينی است و يا مقصود اين است که دين در محتوای نظريه های علمی نيز دخالت دارد؟ در باره فرض اول در جلسه گذشته به تفصيل مباحثی بيان شد، اکنون به فرض دوم آن می پردازيم.

ناقل اين ديدگاه در اين باره گفته است: «اگر مقصود از علم دينی اين باشد که آموزه های دينی در شکل دادن به محتوای نظريه های علمی نيز تاثير می گذارند. اين مشکل پيش خواهد آمد که چون نظريه های علمی در معرض نقد و تحليل علمی قرار دارند چه بسا پس از مدتی نظريه جديد جای نظريه پيشين را گرفته و آن نظريه از صحنه علم خارج می شود. در اين صورت اين تحول های علمی در سرنوشت آموزه های دينی تاثير سوء خواهد گذاشت و موجب بی اعتباری دين خواهد شد». وی بعد گفته است: در تاريخ کليسا اين مساله نمونه هايی نيز دارد، مثلا دکارت و کانت از عينک دينی به بحث علمی می نگريستند و بعدها نيز تفسير آنها از طبيعت درست از کار در نيامد، زيرا هر دو می خواستند ارباب کليسا را از خود راضی نمايند.

در نظريات علمی مساله تحول و تغيير وجود دارد به گونه ای که گاه به صورت کلی نظريه قبل باطل می شود و گاه تغييراتی در آن رخ داده و ماهيت آن را تغيير می دهد. با توجه به اين مطلب اگر بخواهيم برچسب دينی به اين نظريات بزنيم و سرنوشت آموزه های دينی را به اين نظريه ها گره زنيم در اين صورت با تغيير آنها، آموزه ها و معتقدات دينی نيز تغيير خواهد کرد، و اين امر باعث سست شدن اعتقادات مردم خواهد شد زيرا مردم دين را امری ثابت و قدسی می دانند در حالی که اين امر باعث می شود آن آموزه ها در معرض تغيير قرار گيرند و اين امر ناخوشايند است.

وی سپس می گويد ممکن است شما بگوييد در صورت تغيير نظريات علمی، دست به تاويل می زنيم تا مساله تعارض منتفی شود و دين داران سر دو راهی قرار نگيرند که يا دل در گرو علم بگذارند و يا سر در آستان دين بسايند. نتيجه اين می شود که دين هماهنگ علم جلوه گر می شود نه معارض آن. اما اين راه کار نيز مشکل را حل نمی کند و به گونه ای ديگر وهن دين است زيرا معنای آن اين است که آموزه های دينی از محتوا تهی هستند و از خود چيزی ندارند. «اگر برای جلوگيری از ابطال آموزه های دينی به دنبال تحول در نظريه های علمی، آموزه های دينی تاويل شوند گزاره های دينی مزبور به دعاوی فاقد محتوا تبديل خواهند شد که اين هم نوعی وهن به دين و آموزه های دينی خواهد شد».[1]

وی به عنوان نتيجه بحث خود می گويد: به خاطر همين پيامد بايد گفت ميان علم و دين رابطه ای نيست. اين همان نظريه ای است که پيش قراول آن کانت بوده است . وی برای حل مساله تعارض علم و دين، جدا انگاری قلمرو اين دو را مطرح کرد و گفت: دين نه يار شاطر علم است و نه بار خاطر آن، و همين گونه است علم. هر کدام کار خود را انجام می دهند. اين نظريه با عنوان «نظريه جداانگاری دين از علم» معروف شده است که در غرب طرفدارانی داشته و در کشور ما نيز امثال آقای سروش و آقای پايا همين ديدگاه را برگزيده اند. آنان می گويند حتی اگر نظريه علمی به حد قطع نيز برسد باز ربطی به دين نخواهد داشت.

ارزيابی

ابتدا بايد ديد مقصود ايشان از تاثير آموزه های دينی در محتوای نظريه های علمی چيست. وی در اين باره توضيح روشنی نداده است. اما فرايندی که به نظر می رسد اين گونه است: ابتدا فرضيه ای از منابع دينی و غير دينی در نظر گرفته می شود. سپس اين فرضيه به فرايند تجربه و عقل سپرده می شود. اگر شواهد و مويداتی در تاييد آن پيدا شد (بنا بر روش اثبات گرايی) و يا مطلبی که آن را نقض کند پيدا نشد (بنابر روش ابطال گرايی) آن نظريه به عنوان يک نظريه علمی اعلام می شود.

چند نکته:

1. شرط علمی بودن يک نظريه آن نيست که همگان در مورد آن اجماع نظر داشته باشند بله اگر چنين باشد، باعث قوت بيشتر آن نظريه است اما نبود اين شرط خللی به علمی بودن آن نظريه وارد نمی کند و لذا ممکن است چند نظريه در ميان دانشمندان در باره موضوعی مطرح شود و همه آنها علمی شمرده شوند.

اما چگونه دين در محتوای اين نظريه علمی اثر می گذارد؟ درباره فرضيه و توليد آن، مساله معلوم است زيرا فرضيه آن گاه دينی است که از منابع دينی بدست آمده باشد اما درمورد محتوا چه بايد گفت؟ به نظر می آيد منظور ايشان اين باشد که وقتی فرايند علمی طی شد، دينداران وارد ميدان شده و آن نظريه را با آموزه های دينی می سنجند. اگر آن نظريه موافق بود، آن را به عنوان يک نظريه علمی دينی قلمداد می کنند، مثلا در مورد نظريه ثابت بودن خورشيد در منظومه شمسی و حرکت زمين به دور آن که از طريق تجربه ثابت شده، می بينيم در آموزه های دينی نيز شواهدی در مورد آن وجود داشته و مورد تاييد است. در اينجا می توان به آن نظريه برچسب دينی زد و آن را نظريه ای علمی و دينی دانست. و يا اگر نتوانستيم شواهد موافقی از دين در مورد آن نظريه بيابيم لااقل مخالفتی با آموزه های دينی نداشته باشد (ديدگاه حضرت آيت الله مصباح اين بود که نظريه ها آن گاه دينی است که يا موافق دين باشد و يا لااقل مخالف آن نباشد).

2. در فرايند توليد علم، ماهيت فرضيه تغييری نمی کند و در صورتی که تجربه آن را تاييد کند آن فرضيه، علمی خواهد شد. حال اگر همين نظريه علمی در عرضه به دين نيز و مورد تاييد دين قرار گرفته برچسبی دينی نيز خواهد گرفت.

3. دستيابی به موارد قطعی در علم بسيار کم است و لذا حتی اثبات گرايان نيز می گويند ممکن است مويدات ما در آينده ناکافی بوده و با کشف مويدات جديد اصل نظريه تغيير کند. ابطال گرايان نيز می گويند ما هيچ گاه به علم دست نخواهيم يافت.

اگر گزاره علمی به صورت قضيه ای شخصيه باشد که مصاديق آن جنبه عينی و شخصی پيدا کرده است، آن گاه قطعی خواهد بود به تعبير ديگر قضيه ای حدسی بوده که به قضيه ای حسی انقلاب يافته است، مثل کروی بودن زمين. اما اگر حس مستقيم در آن دخالت ندارد نيازمند تحليل است و در اين صورت مانند قبل قطعی نخواهد بود، زيرا علم با استقراء جلو می رود و استقراء ناقص مفيد يقين نيست. گزاره های علمی بر خلاف قضايای فلسفی است که در برخی از آنها يقين قطعی کسب می شود مانند نيازمندی احتياج معلول به علت و يا امتناع اجتماع و ارتفاع نقيضين.

 

جدا سازی فهم دين از واقع دين

اما در ارزيابی اين سخن می گوييم بر مبنای غالب عالمان دينی اعم از شيعه و اهل سنت اين پيامدی که بيان کرده اند وجود ندارد و در حقيقت بايد اين پيامد را ناشی از بدفهمی يک مطلب دانست. اگر قائل شويم فهم از دين، عين دين است يا فهم همه عالمان به صورت کامل مطابقت با واقع است در اين صورت اين اشکال وارد بود، زيرا فهم عالمان عين دين بود و آنان آن فهم را بر نظريه ای علمی تطبيق نموده بودند و لذا با تغيير آن نظريه، دين نيز تغيير می کند. اما چنين نيست وقتی به عالمان و متوليان فهم متون دينی رجوع کنيم می بينيم همه يا قريب به اتفاق آنها شيوه خويش را شيوه ای اجتهادی می دانند. آنان در مسائلی که از ضروريات دين است و يا در دين به آنها تصريح شده است معتقد به فهم قطعی و مطابق دين هستند اما در ساير مسائل که عمده کار آنها را تشکيل می دهد، به چنين قطعی قائل نيستند. اين مساله در خصوص مسائل طبيعی پررنگ تر است زيرا رسالت اوليه دين پرداختن به اين حوزه ها نبوده است. البته ما معتقديم زبان دين، زبان توصيفی و معرفت بخشی نيز هست اما برای فهم آن نيازمند اجتهاد هستيم. مجتهدين نيز از همان ابتدا تابلويی بنام «المجتهد مخطا» را نصب کرده است . بنابر اين نبايد مساله فهم از دين را با واقع دين يکی بگيريم بلکه بايد برای هر کدام حساب جداگانه ای باز کنيم.

همين نگرش، در مورد عالمان علوم طبيعی نيز وجود دارد. فهم آنان نيز غير از واقع عالم است و لذا شعار دانشمندان علوم و مجتهدان دينی، شعار واحدی است. در اينجا دو کتاب تکوين و تشيع وجود دارد که دو گروه مجتهد درباره آنها بحث می کنند. در هر دو کتاب نيز اجتهاد صورت می گيرد و هر دو گروه می گويند محصول کار ما اطمينان آور است.

ظن معتبر و ظن غير معتبر

برخی از ظنون در قرآن کريم و روايات مورد مذمت واقع شده است. اينها ظنونی است که از روی تخمين و حدس واهی زده شده است. قرآن کريم می فرمايد ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُون.[2] ظن از روی خرص به ظنی گفته می شود که همين گونه و بدون هيچ پشتوانه معتبری اين ظن گفته می شود، در مقابل ظنی که معتبر و دارای پشتوانه علمی است. هر چند اين دو ظن از نظر ظاهری مشابهت دارند اما يکی از آنها از روشی بدست آمده که در اسلام و نزد عقلا مردود دانسته شده و هيچ بهايی به آن داده نمی شود اما ظن ديگر بر طريق درست و دارای پشتوانه معتبر است. اين گونه دوم مورد پذيرش عقلا بوده و با آن معامله علم شده است.

ظن گونه اول در هيچ جا، نه در عقايد و نه در استنباط فروع، ارزش و اعتباری ندارد. اما ظن دوم که دارای اطمينان عقلايی است و معامله علم با آن شده است، هم در حوزه عقايد و هم فروع دين مفيد و معتبر است. آقا شيخ عبد الکريم، صاحب الدرر می گويد: وقتی عرف و عقلا به مطلبی از طريق خبر واحد موثق آگاه شوند با آن معامله علم کرده و آن را يقين [بالمعنی الاعم] می دانند.

دقت در اين مساله ريشه اشکالی که در آغاز بيان شده را به کلی دفع می کند.

جنگ هفتاد و دو ملّت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند


[1] علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص64، مجمع عالی حکمت اسلامی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo