< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجه پذيرفته شده در توصيف علم دينی
بررسی دینی بودن علم از جهت ماهیت و هویت آن
در جلسه قبل بیان شد که علم از نظر چیستی و ماهیت نسبت به دینی و غیر دینی بودن و سایر صفات دیگر لابشرط است، زیرا ماهیت در هر امری چیزی جز خودش نیست و هیچ امری دیگری در مرتبه ماهیت ملحوظ نیست .
از جهت هویت و وجود نیز گفته شد علم به معنای کشف واقع، کمالی وجودی است. و چون وجود آن بالغیر است، به اراده تکوینی الهی موجود می شود. از نظر اراده تشریعی الهی نیز چون علم از جنس کمال است، پس تجلی کمال الهی است و چون خدای متعال رضایت به خویش که مبدا همه کمالات است دارد، رضایت به این کمال نیز دارد. بر این اساس علم از نظر وجودی دینی خواهد بود زیرا همان طور که گفته شد ملاک دینی بودن امری، آن است که مورد رضا الهی (اراده تشریعی) باشد.
در مورد هویت علم گفته شد، سه امر سازنده آن است: متعلق و مکشوف علم، روش و منهج علم و دیگری غایت و هدف علم. اکنون به بررسی این سه امر برای روشن شدن هویت علم از جهت دینی و غیر دینی بودن می پردازیم:
علم از جهت موضوع و متعلق
متعلق و مکشوف علم ممکن است دو گونه باشد: فعل بشری و فعل غیر بشری. هرگاه مکشوف علم از اموری باشد که فعل بشر در آن دخالتی ندارد مثل طبیعت، یقینا چنین مکشوفی دینی خواهد بود زیرا آن فعل جعل الهی است که هم مستند به اراده تکوینی و هم اراده تشریعی الهی است. اما اگر متعلق علم، فعل انسان باشد جنبه حسن و قبح پیدا می کند. درست است که آنچه از انسان صادر می شود در نهایت به اراده تکوینی الهی باز می گردد اما به لحاظ تشریعی، اراده انسان در آن دخالت دارد و به همین خاطر متصف به حسن یا قبح می شود [از جنبه تکوینی همه پدیده های عالم چون از ناحیه خدای متعال صادر شده اند و از ایشان جز خیر و کمال صادر نمی شود، پس همه آنها دارای حسن هستند و در آنجا دیگر قبح معنایی ندارد]. اگر مکشوف فعل انسان، عمل حسنی باشد، در این صورت علم به آن نیز مرضی الهی و دینی است اما اگر رفتار ناپسندی باشد مساله دو حیثیت متفاوت پیدا می کند: از جهت علم بودن باز کمال است و دارای جهت حسن است. اما از جهت متعلق، مبغوض الهی است.
به بیان دیگر کسی که افعال و رفتار انسان را بررسی می کند از سه جنبه می تواند پژوهش کند:
1. اول اینکه رفتارهای انسان، به صورت عام و فارغ از جنبه حسن و قبح آن مطالعه شود. از این جهت چون بررسی طرحی است که خدای متعال در انسان و جامعه قرار داده است، دینی خواهد بود. در مورد تاریخ و رخدادهای آن گفته شده، تاریخ دارای قوانین عامی است که از آن به فلسفه تاریخ یاد می شود. حضرت امیرالمومنین (ع) در خطبه قاصعه به مساله قانون مندی تاریخ پرداخته و برخی از قوانین آن را بیان فرموده است. همان طور که نظام طبیعت دارای قوانین کلی حاکم بر آن است، جامعه انسانی نیز قانون مند است و لذا هر گاه جامعه ای وحدت و همدلی و تفاهم داشته باشد، آن جامعه رشد کرده و به سوی تعالی سیر می کند. در مقابل نزاع و اختلاف و کینه یکی از عوامل سقوط جامعه به شمار می آید. حال اگر از این زاویه به بررسی رفتار افراد و جامعه پرداخته شود، علم دینی خواهد بود زیرا طراحی این قوانین توسط خدای متعال صورت گرفته است . همان قوانینی که از آنها در قرآن کریم با عنوان سنت های الهی یاد شده است: ﴿فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا﴾.[1]
2. گونه دیگر آن است که عالم اجتماعی به بررسی رفتارهای خوب فرد و جامعه می پردازد. قرآن کریم گاه به بیان قصه ای آموزنده انبیاء و انسان های وارسته می پردازد. حال علمی که از این نظر افعال انسان ها را مطالعه می کند نیز دینی خواهد بود .
3. اما آنجایی که عالم به مطالعه رفتارهای ناهنجار می پردازد مثلا قرآن کریم گاه سخن از طاغوت ها و رفتارهای ناپسند آنها می کند. و یا محققی به بررسی جرم و جرم شناسی می پردازد. در اینجا چه باید گفت؟ از سویی علم است و علم کمال است و حسن، و از سوی دیگر متعلق آن مبغوض خدای متعال است. برای روشن شدن این بحث به سراغ قوانین اصولی در باب تعادل و ترجیح می رویم. در آنجا بیان شده که گاه یک فعل واحد دارای حیثیت ها و جنبه های مختلفی می شود که هر کدام احکام خاص خود را دارد مانند نماز در دار غصبی. این فعل از جهتی متعلق نهی الهی قرار گرفته و از جهت دیگر مورد امر شارع واقع شده است. اینجا را باب «اجتماع امر و نهی» گویند. در این موارد چون حیثیت ها مختلف است از ناحیه شارع مقدس مشکلی نیست و تکلیف به مالایطاق شمرده نمی شود (آن گاه مشکل بود که فعل از یک جهت هم متعلق امر واقع شود و هم نهی). اما از ناحیه مکلف مشکل است چون با یک فعل بیشتر مواجه نیست. در اینجا برای حل مشکل از باب قاعده اهم و مهم وارد می شود.
در بحث ما نیز علم بما هو خوب است. اما متعلق آن ممکن است امر قبیحی مانند جرم، یا معصیت و یا تاریخ طاغوت ها . اما این امر قبیح، جنبه بیرونی و عارضی دارد در حالی که حسن علم درونی و ذاتی است و باید دانست که آنچه عارضی است، مزاحم امر درونی نمی شود. بنابراین علم در هر حالی بما هو خوب است و اگر مکشوف آن بد باشد، قبح متوجه خود آن متعلق است نه علم. علم از این نظر مانند آینه است؛ رسالت آینه نمایش حقایق و واقعیت ها است و از این جهت حسن و کمال است. حال اگر فردی که صورتش کثیف است در مقابل آینه قرار گیرد عیب و تقصیر متوجه خود اوست نه آینه.
«آیینه چون عیب تو بنمود راست خود شکن، آینه شکستن خطا است»
در روایت آمده است «المومن مرآه المومن» این روایت دو گونه معنا می شود: یکی اینکه مومن مانند آینه عیوب مومن دیگر را روبه رو و بدون کم و زیاد به او می گوید. معنای دیگر آن که جنبه اخلاقی بیشتری پیدا می کند آن است که مومن آینه خدای متعال است. یکی از اسماء الهی «مومن» است. طبق این بیان معنای روایت آن است که مومن اگر مومن باشد باید آینه خداوند باشد «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه‌».[2]
نکته: علم به ما هو علم، کشف از واقع است و لذا اگر علمی حتی توسط سارقین مثلا ساخته شده باشد، باز از نظر کاشفیت حسن است. شاهد آن اینکه می توان از همان علم در جهت مثبت نیز استفاده کرد. حتی اگر علمی، خیلی با بدی اجین شده باشد، باز ذات و عرض ذاتی آن بدی نخواهد بود بلکه عرض مفارق آن بدی می گردد که امکان جداسازی دارد. البته بعدا خواهیم گفت که اگر نگاه ما به جامعه واقع بینانه باشد، باید ببینیم اکثریت جامعه آیا از علمی خوب استفاده می کنند یا بد، اما این عنوان دیگری است .
شگفت آوری و معجزه آسا بودن دین اسلام
دین اسلام، دین عجیبی است زیرا احکام آن به گونه ای تنظیم شده که هیچ جا با بن بست و قفل مواجه نمی شود. اگر حکمی در آن دارای جهت حسن است اما فعلا مورد استفاده بد قرار گرفته است، آن حکم منع می شود و حکم دیگری جایگزین آن می گردد، زیرا ﴿وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾.[3] دین اسلام برای هدایت بشر نه در اعتقادات، نه اخلاقیات و نه آموزه های اجتماعی و سیاسی هیچ گاه درمانده نمی شود. اگر نارسایی نیز وجود دارد از ناحیه ما بوده و قابل برطرف کردن است. قوانین اسلامی هیچ مشکلی ندارد اما چون اکنون دنیا در دست طاغوت ها است، اجرای آنها با مانع روبرو است. اگر روزگاری بر دنیا، منطق حاکم شود معلوم می شود که منطق اسلام ناب و اسلام اهل بیت (ع) چقدر راه گشا است. نکته دیگر اینکه در این برنامه امام معصوم جای خود دارد حتی با مساله اجتهاد فقاهتی نیز دین اسلام معجزه آسا است.

علم از نظر روش و منهج
همان طور که گفته شد یکی دیگر از اموری که هویت علم را تشکیل می دهد روش و منهج علم است. برای شناخت و دستیابی به علم، چهار روش کلان وجود دارد: روش نقلی، روش عقلی، روش شهودی و روش حسی. اینها سنت و قوانین عالم است که خدای متعال جعل و خلق نموده است. اگر این روش ها به درستی و در جای خود به کار گرفته شود، مرضی الهی و دینی خواهد بود.
در برخی از علوم تنها یکی از این روش ها استفاده می شود و در برخی دیگر تلفیقی از این روش ها بکار گرفته می شود و این امر مانعی ندارد. قرآن در مورد راهنمایی و ارشاد مردم می فرماید: ﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَن.[4] مثلا در شناخت متافیزیک از روش عقلی و نقلی و شهودی استفاده می شود. در شناخت امور نفسانی می توان از هر چهار روش بهره گرفت. بنابراین از نظر معرفت شناسی، همه علم ها از نظر روش های بکار رفته در آن ها، به شرط آنکه درست بکار رفته باشد، دینی خواهد بود و علم غیر دینی نخواهیم داشت. لذا نمی توان هیچ علمی را از نظر روش غیر دینی دانست. مثلا کسی نمی تواند بگوید علم تجربی روش اش غیر دینی است و برای دینی کرده آن باید آن را عوض کرد و یا بخواهد برای دینی کردن فلسفه، روش آن را تغییر دهد. فلسفه از نظر روش هر جا باشد روش اش درست و دینی است، عرفان نیز همین گونه است. بله می توان برای استفاده از این روشها آیین نامه و چارچوب هایی را قرار داد. این مانند آن است که بگوییم این راه به مشهد می رود، راننده نیز می تواند اما باید پیمودن آن باید تابلوها را مورد توجه قرار دهد.

شناخت راه های معرفت و راه معرفت شهودی
برای پی بردن به درستی یکی از راه های معرفت، باید یا با دلیل عقلی و یا نقلی آن را اثبات کرد . مثلا برای اثبات اینکه شهود و طهارت درون، یکی از راه های کشف معرفت و شناخت است هم دلیل عقلی وجود دارد و هم دلیل نقلی. برای فهمیدن دلیل عقلی آن باید به سراغ مباحث نفس شناسی در فلسفه رفت. در آنجا گفته شده که نفس آدمی از جنس ملکوت است و لذا با عالم متافیزیک بهتر ارتباط برقرار می کند.
« من ملك بودم و فردوس برين جايم بود ... آدم آورد در اين دير خراب آبادم‌».
اما این نفس، اکنون با موانعی مواجه است که برای شناخت باید آنها را کنار بزند. علم امری آسمانی است که از عالم بالا می آید. اگر موانع آن برداشته شود، حقایقی در آینه جان انسان منعکس می شود. این موانع دو گونه است: یکی موانع مادی و طبیعی است و دیگر موانع روحی است. نفس ما چون در عالم ملک قرار دارد با ماده مانوس بوده و در ارتباط است. او باید تلاش کند برای کشف علوم شهودی، این موانع طبیعی را بردارد. (خواندن علوم تعقلی مانند منطق، ریاضیات و فلسفی کمک می کند تا ذهن از قید و بند حسیات آزاد شود). موانع نوع دوم گناه و آلودگی های روحی است. اساسا سیر و سلوکی که در مباحث عرفانی مطرح است به معنای برداشتن همین موانع است. وقتی موانع برداشته شد ارتباط برقرار شده و از باب اینکه مومن مرآه المومن است، حقایقی از عالم بالا در جان او منعکس می شود.
دلیل دیگر این مطلب، نقلی است. در آیات و روایات، مساله شناخت از طریق شهود و باطن بیان شده است. قرآن کریم می فرماید: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾.[5] هر کس تقوای الهی پیشه کند، نیروی تشخیص حق از باطل به او داده می شود. در این آیه تعلیق حکم به وصف صورت گرفته که مشعر به علیت است و لذا یقینا تقوا در کسب فرقان دخالت دارد. در روایات نیز آمده است رسول خدا (ص) ‌فرمود: « مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ ».[6] اخلاص، به دنبال خود حکمت می آورد. در سوره بقره نیز آمده است: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾[7] که طبق برخی از تفاسیر ﴿اتقوا الله﴾ مربوط به ﴿یعلمکم الله﴾ است. در کلام اهل بیت(ع) نیز سخن از ادوات باطنی معرفت به میان آمده است، به عنوان نمونه از حضرت امیرالمومنین (ع) سوال شد: آیا خدا را دید است؟ آن حضرت فرمود: « مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ» سوال شد: شما چگونه خداوند را دیده اید؟ حضرت فرمود: «وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‌»[8]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo