< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
نقدهاي نويسنده «چيستي علم» بر نظريه ابطال گرايي
گفته شد ابطال گراها مي گويند: براي ابطال يک نظريه از گزاره هاي مشاهدتي يا شالوده اي استفاده مي شود. در اينجا اين سوال مطرح مي شود که آيا راهي براي اثبات يقيني بودن همان گزاره هاي ناقض وجود دارد؟ خير چنين راهي نيست زيرا اين گزاره ها نيز خود بر نظرياتي مبتني هستند و احتمال خطا در آن نظريه ها وجود دارد. بنابراين همان طور که اثبات يک نظريه به صورت يقيني در اختيار ما نيست، ابطال آن نيز به صورت يقيني از حيطه اختيار ما خارج است.
نويسنده کتاب «چيستي علم» به نقد نظريه ابطال گرايي پرداخته است . وي در فصل ششم کتاب خويش با عنوان «محدوديت هاي ابطال گرايي» اين نقد ها را ذکر نموده است. وي در فصل سوم کتاب به صورت مبسوط، اين بحث را مطرح کرده که چون مشاهدات مبتني بر نظريه ها است و نظريه ها نيز خطا پذيرند لذا مشاهدات نيز خطا پذير خواهند بود. البته اين نويسنده در کتاب خويش هم ديدگاه اثبات گرايي و هم ابطال گرايي را مورد نقد قرار داده است.
دو نقد ايشان بر اثبات گرايان که متوجه ابطال گرايان نيز مي باشد به اين شرح است:
1. اثبات گراها فرضيه را بعد از مشاهده و مشاهده را قبل از فرضيه مي دانند در حالي که اين طور نيست، زيرا ما بدون نظريه ها و پيش فرض هايي که از قبل پذيرفته ايم، نمي توانيم مشاهده کنيم. فلاسفه جديد علم نيز اين مساله را اذعان کرده اند که فرضيه قبل از مشاهده ها مي باشد.
2. نقد ديگر اين است که اينان مي خواهيد از راه مشاهده ها به يقين کلي دست يابيد در حالي که مشاهده ها مبتني بر نظريه ها بوده و آنها خطا پذيراند در نتيجه مشاهده ها نيز خطا پذير خواهند بود، لذا نمي توان به هيچ قانون قطعي دست يافت.
وي سپس در اين باره مثال هايي را بيان مي کند « گزاره هاي مشاهدتي، هر چند به طور مبهم، بايد به زبان نوعي نظريه ساخته شوند. اين جمله ساده را که به زبان عامه است ملاحظه کنيد: «مواظب باش، باد بر کالسکه بچه که بر روي لبه پرتگاه است مي وزد!» نظريات پيش پا افتاده بسياري در اين جمله مندرج است: چيزي به عنوان باد وجود دارد؛ باد مي تواند اشيائي از قبيل کالسکه را چنانچه در مسيرش قرار گيرد، حرکت دهد؛ احساس اضطرار که توسط «مواظب باش» ابراز شده، حکايت از اين امکان دارد که کالسکه حامل بچه از پرتگاه سقوط خواهد کرد و شايد روي تخته سنگهاي زيرين، خرد شود. بعلاوه، فرض شده است که در صورت سقوط، بچه صدمات شديدي خواهد ديد. مثال ديگر، هنگامي که فرد سحرخيزي که قصد دارد قهوه تهيه کند شکايت مي کند «گاز روشن نمي شود» فرض شده است که عناصري در دنيا وجود دارند که مي توان آنها را تحت مفهوم «گاز» دسته بندي کرد و بعلاوه، بعضي از آنها قابليت اشتعال دارند. درک اين نکته قابل توجه است که مفهوم گاز هميشه موجود نبوده است. تا اواسط قرن هجدهم، زماني که جوزف بلک، اکسيد دو کربن را براي نخستين بار تهيه کرد، چنين مفهومي وجود نداشت . قبل از آن، تمام «گازها» را کما بيش نمونه هاي خالص هوا مي دانستند. چنانچه گزاره هاي نوعا موجود در علم را مورد تامل قرار دهيم، پيش فرض هاي نظري غير عادي تر و لذا آشکارتري را خواهيم يافت. اينکه در گزاره «قطب شمال آهنربا پرتو الکترون را دفع مي کند» و يا اينکه در اظهار روانکاوي راجع به علائم فروکش کننده يک بيماري، مقدار قابل ملاحظه اي نظريه مندرج شده است نبايد به احتجاج بسياري نياز داشته باشد.
بنابراين، گزاره هاي مشاهدتي همواره به زبان نوعي نظريه بيان مي شوند و به همان اندازه دقيق خواهد بود که چارچوب نظري يا مفهومي مورد استفاده آنها دقيق باشد»[1].
«من ابتدا اين نکته را با مثال هاي ساده و تا اندازه اي تصنعي نشان مي دهد و سپس با ذکر مثال هايي از علم و تاريخ آن، ارتباط آن را با علم تشريع مي کند . اين گزاره را ملاحظه کنيد که معلمي ضمن اشاره به يک قطعه استوانه سفيد رنگ در مقابل تخته سايه اظهار مي کند: «اين يک قطعه گچ است». حتي اين ابتدائي ترين نوع گزاره مشاهدتي متضمن نظريه و خطا پذير است. نوعي تعميم بسيار سطح پايين چون «قطعه هاي سفيدي که در کلاس درس نزديک تخته سياه يافت مي شوند تکه هاي گچ هستند» در اين گزاره فرض شده است و البته ضرورتي ندارد اين تعميم درست باشد. امکان دارد معلم مثال ما، اشتباه کرده باشد. ممکن است استوانه سفيد مورد نظر يک تکه گچ نباشد، بلکه چيزي جعلي باشد که محصل با ذوقي از سر تفنن آن را بدقت ساخته و آنجا گذاشته است. معلم، يا هر کس ديگري، مي تواند صدق گزاره «اين يک قطعه گچ است» را مورد آزمون قرار دهد؛ لکن اين مهم است که هر چه آزمايش دقيق تر باشد نظريه هاي بيشتري مورد استفاده واقع مي شوند و بعلاوه، يقين هرگز حاصل نمي شود. براي مثال، چنانچه سخن معلم مورد ترديد واقع شود وي مي تواند استوانه سفيد را روي تخته سياه بکشد و ضمن اشاره به خط سفيد روي تخته بگويد: «ديديد که آن يک تکه گچ است». اين پاسخ، حاوي اين فرض است که «گچ پس از کشيده شدن روي تخته سياه اثر سفيدي از خود باقي مي گذارد». ممکن است تشريع معلم با جواب متقابلي مواجه شود که علاوه بر گچ اشياء ديگري نيز اثر سفيدي روي تخته سياه به جا مي گذارند. شايد، پس از اقدامات ديگر از قبيل تکه تکه کردن گچ و مجددا جواب مشابهي دريافت کردن، معلم مصمم، متوسل به تجزيه شيميايي آن شود. وي استدلال مي کند که از نظر شيميايي گچ عمدتا کربنات کلسيم است و بنابراين اگر در اسيد فرو برده شود بايد اکسيد دو کربن حاصل شود. وي آزمايش را انجام و نشان مي دهد گاز به دست آمده که آب آهک را شيري رنگ کرده اکسيد دو کربن است. هر مرحله از اين سلسله تلاش ها براي استحکام بخشيدن به اعتبار گزاره مشاهدتي «اين يک قطعه گچ است»، نه فقط متضمن توسل به گزاره هاي مشاهدتي بيشتر مي شود، بلکه تعميم هاي نظري بيشتري را نيز به مدد مي گيرد. آزموني که نقطه پاياني اقدامات ما شد چند نظريه شيميايي مي شد (اثر اسيدها بر کربنات ها، اثر ويژه اکسيد دو کربن بر آب آهک). بنابراين، به منظور اثبات اعتبار يک گزاره مشاهدتي لازم است متوسل به نظريه شويم و هر چه وثاقت بيشتري براي اعتبار آن طلب شود، به همان ميزان دانش نظري بيشتري بايد به استخدام درآيد. اين شيوه با آنچه مورد نظر استقراء گرايان است تقابل مستقيم دارد. مطابق اين نظر، براي اثبات صدق يک گزاره مشاهدتي مناقشه خيز به گزاره هاي مشاهدتي مطمئن تر و شايد هم به قوانيني که به وسيله استقراء از آنها به دست آمده مراجعه مي کنيم، نه به نظريه »[2]
«در زمان کپرنيک (قبل از اختراع تلسکوپ) مشاهدات دقيقي از اندازه ستاره زهره به عمل آمد. همه ستاره شناسان، اعم از کپرنيکي ها و ديگران گزاره «اندازه ستاره زهره، آن طور که از زمين ديده مي شود در طي سال تغيير محسوسي نمي کند» را عموما بر اساس آن مشاهدات پذيرفته بودند. اندرياس اوسياندر که از معاصران کپرنيک بود راجع به اين پيش بيني که اندازه زهره بايد طي سال تغيير کند بر اين باور بود که «نتيجه اي است که با تجربه تمام اعصار مغايرت دارد» با وجود ناسازگاري با نظريه کپرنيکي، و نيز بعضي از نظريه هاي رقيب که پيش بيني مي کردند اندازه زهره بايد طي سال به طور محسوسي تغيير کند، اين مشاهده پذيرفته شد. با اين حال، آن گزاره اکنون غلط پنداشته مي شود. نظريه مضمّن در گزاره مذکور اين بود که اندازه منابع کوچک نور را مي توان با چشم غير مسلح بدقت اندازه گيري کرد . نظريه نوين مي تواند تعليل کند که چرا تخمين اندازه منابع کوچک نور به وسيله چشم نامسلح گمراه کننده است و چرا بايد مشاهدات تلسکوپي را که نشان مي دهد اندازه ظاهري زهره به مقدار قابل ملاحظه اي طي سال تغيير مي کند، ترجيح داد. اين مثال، به وضوح اتکاي گزاره هاي مشاهدتي بر نظريه، و بنابراين خطا پذيري آنها را نشان مي دهد .
مثال دوم به الکتريسيته ساکن مربوط مي شود. نخستين آزمايش گران اين رشته پس از مشاهده چسبيدن تکه هاي کوچک کاغذ به ميله هاي برق دار گزارشهايي مبني بر چسبناکي اين ميله ها عرضه کردند. مشاهدات ديگر مربوط به وا زدگي ميله هاي برق دار از يکديگر بود. از ديدگاه جديد، آن گزارشهاي مشاهدتي اشتباه بودند. مفاهيم غلطي که آن مشاهدات را ممکن مي ساختند اکنون جاي خود را به مفاهيم نيروي جاذبه و دافعه داده اند که از دور اثر مي گذارند و بنابراين گزارشهاي مشاهدتي کاملا متفاوتي را نتيجه مي دهند.
و بالاخره، دانشمندان جديد هيچ مشکلي در آشکار ساختن کذب گزاره هاي که در دفتر يادداشت کپلر درست کار آمده ندارند. اين گزاره که پس از رصدهايي به وسيله يک تلکسوپ گاليله اي تحرير شده بدين قرار است : «کره مريخ مربع و به شدت رنگين است ».
در اين بخش، استدلال کرده ام که استقراء گرايان به دو دليل به خطا رفته اند . علم با گزاره هاي مشاهدتي آغاز نمي شود زيرا نوعي نظريه مقدم بر تمام گزاره هاي مشاهدتي است . گزاره هاي مشاهدتي از آن رو که خطا پذيرند، بنياد استواري در اختيار نمي نهند که بتوان معرفت علمي را بر آنها بنا کرد. با اين همه نمي خواهم ادعا کنم که بر اساس اين دلايل مي توان نتيجه گرفت که تمام گزاره هاي مشاهدتي بايد وانهاده شوند زيرا خطا پذيرند. صرفا بر اين احتجاج مي ورزم که نقشي که استقراء گرايان به گزاره هاي مشاهدتي در علم نسبت مي دهند ناصحيح است».[3]
«به طور مسلم گزاره «تمام قوها سفيدند» ابطال مي شود، اگر بتوان يک نمونه قوي غير سفيد نشان داد. اما اين قبيل مثال هاي ساده شده از منطق ابطال، مشکل جدي ابطال گراي را، که بر آمده از پيچيدگي وضعيت آزمون هاي واقعي است، پنهان مي دارد . يک نظريه واقعي علمي، نه از يک گزاره منفرد چون «تمام قوها سفيدند» که از مجموعه اي از گزاره هاي کلي تشکيل شده است. علاوه بر اين، آزمون آزمايشگاهي هر نظريه اي، تنها متضمن گزاره هاي مقوم نظريه نيستند، بلکه آنها را بايد با فرضهاي کمکي از قبيل قوانين و نظريه هاي حاکم بر نحوه کارکرد ابزار و وسايل مورد استفاده، بسط و گسترش دارد. علاوه بر اين، به منظور استنتاج برخي پيش بيني هايي که اعتبارشان بايد به طور آزمايشگاهي مورد آزمون واقع شود لازم است شرايط اوليه از قبيل توصيف دستگاه آزمايشگاهي افزوده شود.
براي مثال، تصور کنيد مي خواهيم يک نظريه اختر شناسي را با مشاهده موقعيت هاي يک سياره با تلسکوپ بيازماييم. اين نظريه بايد جهت گيري لازم تلسکوپ را براي رصد آن سياره در زماني مشخص پيش بيني کند . مقدماتي که پيش بيني از آن استنتاج مي شود مشتمل است بر گزاره هاي درهم تنيده اي که مقوم نظريه تحت آزمون اند، شرايط اوليه از قبيل موقعيت هاي قبلي آن سياره و خورشيد، فرض هاي کمکي از قبيل آنهايي که اصلاحات لازم براي انکسار نور برخاسته از سياره در جو زمين را ممکن مي سازد و غيره. حال چنانچه پيش بيني مستنتج از اين شبکه مقدمات غلط از آن در آيد (در مثال ما، اگر سياره در موقعيت پيش بيني شده ظاهر نشود)، آنگاه تنها چيزي که مي توان منطقا از اين وضعيت نتيجه گرفت اين است که دست کم يکي از مقدمات بايد کاذب باشد. منطق نمي تواند در تعيين مقدمه خطا آميز ما را ياري کند. ممکن است غلط بودن نظريه تحت آزمون يا يکي از فرض هاي کمکي، يا بخشي از توصيف شرايط اوليه علت پيش بيني نادرست باشد . هيچ نظريه اي را نمي توان به طور قطع و يقين ابطال کرد زيرا نمي توان اين امکان را منتفي دانست که بخشي از شبکه آزموني، به جز نظريه تحت آزمون، باعث پيش بيني خطا شده باشد».[4]
وي سپس مثالي مي زند و مي گويد: طبق نظريه نيوتن، همه سيارات، داراي مدار ثابتي هستند اما وقتي سياره اورانوس کشف شد معلوم شد که اين گونه نبوده و مدار آن ثابت نيست. آيا با اين کشف قانون نيوتن نقض مي شود؟ احتمالاتي در مورد سياره اورانوس داده شد از جمله اينکه گفته شد احتمال مي دهيم اين ناميزان بودن مدار به خاطر سياره اي است که در او اثر مي گذارد. لذا تلاش کردند و دستگاه تلسکوپ خود را قوي تر نمودند. و در نتيجه سياره نپتون را کشف کردند که عامل تغيير مدار اورانوس شده است . بنابراين با اينکه مشاهده اوليه خلاف قاعده نيوتن را نشان مي داد اما باعث باطل شدن آن نظريه نشد بلکه نشان داد عامل ديگري در کار بوده که به صورت پنهان تاثير مي گذاشته است.



[1] چیستی علم، آلن اف چالمرز، ص 42.
[2] چیستی علم، آلن اف چالمرز، ص 44-45.
[3] چیستی علم، آلن اف چالمرز، ص 44 -45.
[4] چیستی علم، آلن اف چالمرز، ص 80 و 81.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo