< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
نظريه ابطال گرايي در علوم تجربي
موضوع بحث بررسي نظريه اي بود که ملاک و معيار علمي بودن يک نظريه را به جاي «اثبات گرايي» و «تاييد گرايي»، «ابطال گرايي» مي داند. مبدع اين نظريه کارل پوپر از افراد شاخص در فلسفه علم است. اين نظريه در ميان نظريه پردازان کشور نيز مطرح بوده و افرادي مانند دکتر سروش آن را برگزيده اند. کلمه ابطال پذيري، در آغاز واژه اي غلط انداز است، و الا در حقيقت معناي آن اين است که گزاره اي قابل تجربه باشد، منتهي قابل تجربه بودن دو گونه است: گاه با رويکرد اثباتي به آن نگاه مي شود و گاه با رويکرد ابطالي. اگر براي اثبات گزاره اي از شواهد و مويدات مثبت استفاده شود، آن را شيوه اثبات پذيري و اگر به جاي جمع آوري مويد، بدنبال آن باشد که آيا اين نظريه مورد نقض مي شود يا نه، آن را شيوه ابطال پذيري گويند. اين مانند اين بحث است که در علم رجال براي اينکه، وثاقت فردي را بدست آورند، گاه به دنبال مويداتي در اين خصوص مي گردند که چه خوبي هاي در باره او گفته شده است، و گاه مي گردند تا ببينند آيا کسي در مورد اين فرد بدي گفته است يا نه. پوپر معتقد است چون از طريق استقراء نمي توان به اثبات پرداخت، بايد به جاي آن معيار ديگري برگزيد و آن معيار اين است که نظريه اولا تجربه پذير باشد ثانيا ابطال پذير باشد و در عين حال مورد نقضي براي آن يافت نشود .
بنابراين مراد از ابطال گرايي، ‌همان تجربه پذير بودند است و لازم نيست ابطال آن نيز ثابت شود زيرا در اين صورت آن نظريه باطل خواهد بود. مثلا گزاره کروي بودن زمين، امري تجربه پذير است و لذا گزاره اي علمي خواهد بود، هر چند مورد ابطال واقع نمي شود.
در روش متعارف استقراء گراها، دست به تجربه مي زنند تا صدق گزاره اي را اثبات کنند اما ابطال گرا ها مي گويند غرض ما از تجربه اثبات فرضيه نيست زيرا هيچ گاه در اين حوزه اثباتي بدست نمي آيد بلکه رسالت ما از تجربيات، اين است که ببينيم آيا مي توان اين فرضيه را باطل کرد يا نه. اين است که آنان به جاي دنبال نمودن شواهد، به دنبال موارد نقض مي گردند. پوپر مي گويد روش استقراء و اثبات، خيلي مشکل و دشوار است زيرا عبور از قضاياي محدود به قضاياي نامحدود است. اما براي تکذيب، يک مورد نيز کافي است. وي در مورد مسائل متافيزيک معتقد است اين آموزه هاي علمي نيستند زيرا مشاهده پذير نيستند و در نتيجه ابطال پذير نيز نخواهند بود. البته وي منکر متافيزيک نيست بلکه مي گويد اينها از مسايل فلسفي بوده که بايد در جاي خود مورد بررسي قرار گيرند، و الا در حوزه علم اين سخنان راه ندارد.
ابطال گراها معتقد هستند سخن از يقين و ظن در مباحث علمي داخل نيست و مربوط به حوزه روانشناختي مي شود . در علم، موضوع شناسايي بايد مورد توجه باشد نه فاعل شناسايي . ما در اين مباحث بايد موضوع نگر باشيم نه فاعل نگر يعني بايد ببينيم اين نظريه در واقعيت چگونه است اعم از اينکه فرد به آن يقين داشته باشد يا نداشته باشد. لذا پوپر معتقد است تاکنون ميان مباحث روانشناسي و علمي خلط صورت مي گرفته است و اکنون بايد عنصر شناسايي و ذهن فاعل را در عرصه معرفت کنار بگذاريم و موضوع شناسايي را به صورت مستقل ببينيم.
بنابراين ابطال پذير بودن به معناي تجربه پذير بودن است منتهي تجربه اي که به منظور تکذيب صورت مي گيرد. پوپر مي گويد بر اين اساس هر نظريه اي که بتواند از تيغ اين جرح ها مصون بماند، قوي و علمي خواهد بود و لذا هر چقدر مساله کلان تر بوده باشد و از قدح ها سالم بيرون آيد، آن نظريه کامل تر خواهد بود.

نقد نظريه ابطال گرايي
1. در نقد اول گفته شد در علم گزاره هاي مطرح است که مورد پذيرش دانشمندان است اما قابل ابطال نيست مانند گزاره هاي علمي احتمالي. مثلا گفته شده احتمال اينکه اتم اورانيوم در طي 710 ميليون سال از بين برود، 50 درصد است. اين گزاره هر چند علمي است اما راهي براي ابطال آن وجود ندارد.
2. نقض ديگر نظريه ابطال گرايي، گزاره هاي وجودي مطلق است که در علم مطرح شده اما قابل ابطال نمي باشد، مانند اينکه گفته شود «چيز قرمز در عالم وجود دارد»، اين قضيه هر چند علمي است اما قابليت ابطال ندارد.
3. در نظريه پردازي بايد نظريه اي را مطرح کرد که با رويه و عرف رايج دانشمندان بشر مخالف نباشد. شيوه ابطال گرايي در ميان دانشمندان علوم رايج نيست. اگر شما به عنوان مثال در علم پزشکي از داروشناس و يا طبيبي که دارويي براي بيمار تجويز کرده سوال کنيد، شما بر چه اساسي بر اين دارو اعتماد کرده و نسخه مي نويسد؟ آيا مي گويد چون امکان ابطال آن وجود دارد اين دارو را براي بيمار تجويز کرده ام يا چون شواهدي بر تاثيرات مثبت آن يافته ام به آن اعتماد دارم؟ روشن است که اعتماد دانشمندان به علم به جهت جهات مثبتي است که از آن ديده اند، نه چون امکان خطا دارد آن را مي پذيرند. در زندگي عادي نيز همين گونه است. اگر کسي که مي خواهد از طبقه سوم ساختمان پايين بيايد به جاي انتخاب راه پله از پنجره خود را پايين نمي اندازد، به اين خاطر است که تجربه هاي پيشيني براي او وجود دارد. ديگر هيچ کس به خاطر اينکه احتمال تکذيب دارد، پريدن از پنجره را موجه نمي داند . لذا اين داده هاي تجربي است که تکيه گاه اعتماد انسانها در زندگي عادي و علمي آنها مي باشد . و يا به تعبير ديگر معرفت علمي جنبه ايجابي دارد نه سلبي.
4. گفته اند بعضي ديگر از نظريه ها وجود دارد که با اينکه علمي است اما ابطال پذير نمي باشد مثلا در فيزيک ثابت شده که علت فيزيکي تا با معلوم خود ارتباط و اتصال نداشته باشد نمي تواند در آن تاثير بگذارد. براي ابطال اين اصل تجربي راهي نيست زيرا نهايت به آنجا رسيده مي شود که علتي ديده نشده است اما نديدن دليل بر نبودن نيست.
« هر نمونه از عليت فيزيکي از طريق تعاملات موضعي انجام مي گيرد اين گفته به اين معناست که هر گاه رويدادي بر رويداد ديگري در جاي تاثير کند زنجيره اي از علت ها و معلول هاي واسطه وجود دارد که اين دو رويداد را به هم مربوط مي سازد و اين چيزي نيست که بتوان از طريق مشاهده آن را باطل نمود. از باب مثال ارتعاش تارها در پيانو باعث مي شود که پرده گوش شما مرتعش شود و موسيقي را بشنويد در اين مورد مجموعه اي از ارتعاش ها در هوا پيوند را برقرار کرده اند. اين اصل ابطال ناپذير است، زيرا هر گاه مثلا نقضي ظاهري براي آن پيدا شود اين اصل اقتضا مي کند که واسطه اي ناشناخته وجود دارد» [1]
5. ابطال گرايان مي گويند تکذيب يک قانون با يک نقض کافي است لذا راه ابطال پذيري راحت تر از راه اثبات گرايي است. اما از ايشان سوال مي کنيم: شما چگونه مي خواهيد آن نقض را پيدا کنيد؟ راهي براي شما وجود ندارد مگر اينکه در اينجا به دامن اثبات بياييد زيرا در غير اين صورت نمي توانيد نقضي را به صورت يقيني اثبات کنيد.





[1] فلسفه علم، جیمز لیدی من، ص 111.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo