< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
استفاده مرحوم علامه از قرآن براي اثبات نظام اسباب در طبيعت
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان در بحث معجزات به مناسبتي، به اين مطلب پرداخته اند که حوادث طبيعي داراي اسباب طبيعي است، و در اين ميان فرقي نمي کند آن حادثه طبيعي به صورت عادي انجام شوند يا خارق العاده. ايشان اين مطلب را از آيات مربوط به «قدر» استفاده کرده اند. از جمله آيه 3 سوره طلاق: ﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْرا﴾[1] و نيز آيه 49 سوره قمر: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ﴾[2] و آيه 2 سوره فرقان: ﴿وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْديراً﴾[3] و نيز 21 سوره حجر: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[4]. مرحوم علامه مي فرمايند از اين آيات استفاده مي شود که هر پديده اي اعم از اينکه در عالم طبيعت يا ماوراء آن داراي ويژگي ها، قد و اندازه و حدودي است. در مورد موجودات مادي اين قدر و اندازه جز اين نيست که با موجودات قبل از خود ارتباط داشته و از آنها تاثير مي پذيرند. آن موجودات در چگونگي اين رخداد اثر گذاشته در نتيجه حد و اندازه آن مشخص مي شود، و اين هم چيزي جز عليت طبيعي نيست. بنابراين علت طبيعي دو رکن دارد: ارتباط و تعامل تعدادي از موجودات طبيعي با هم که برآيند آن، پيدايش موجود ديگري است. و اين امر نشان از وجود نظام علي و معلولي در عالم طبيعت است . [5]

ارزيابي
در جلسه قبل مواردي از عليت هاي طبيعي که در قرآن و روايات آمده بود بيان شد. سپس با القاء خصوصيت، حکم آنها را به ساير موارد سرايت داريم . آنچه مرحوم علامه در اينجا بيان مي فرمايد اگر تمام باشد کلي خواهد بود و نظام اسباب و مسببات در عالم را در يک مرحله اثبات مي کند. اما اين استفاده چندان آسان نيست. قدر مي تواند معناي مختلفي داشته باشد و معناي آن منحصر در معناي اسباب و مسببات نيست. بله اگر هيچ فرض ديگري وجود نمي داشت در اين صورت، کلام مرحوم علامه وارد بود، اما انحصاري نيست. از جمله معاني که مي توان براي قدر نمود چنين است:
1. چه مانعي دارد بگوييم معناي اين آيات اين است که هر موجودي اعم از اينکه مادي باشد يا غير مادي، بهره و درجه اي از وجود دارد که قدر و اندازه آن همان مقدار است. لذا معناي قدر مي توان اين باشد که هر موجودي مرتبه اي از وجود دارد.
2. در موجودات زمان مند که داراي حد زماني هستند و بعد از مدتي اجل آنها فرا مي رسد، قدر مي تواند به معناي مدت و اجل آنها باشد. لذا قدر در آيات قرآن به معناي مدت عمر آنها در عالم طبيعت است.
3. هر موجود مادي داراي صفاتي است مثلا آب داري صفت ميعان و سنگ داراي صفت انجماد است؛ موجودي به رنگ قرمز و ديگري به رنگ سبز است؛ يکي طولاني و بلند و ديگري کوتاه است. قدر در آيات مي تواند اشاره به همين تفاوت ها باشد.
بنابراين شبهه اي که در اينجا مطرح است شبهه مفهوميه است نه مصداقيه، يعني نمي دانيم معنا و برد مفهوم قدر چيست؟ آيا معناي اين کلمه تنها بيان تاثير و تاثرها است يا معناي ديگري دارد؟ همان طور که گفته شد چند معنا مي توان براي آن نمود و ما در اينجا پيش فرضي نداريم تا معناي آن را منحصر در يک معنا نمايم. لذا استفاده اي که مرحوم علامه از اين آيات براي اثبات نظام اسباب و مسببات نمودند ناتمام است .

سوال و جواب
آيا آيه ﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ سَبَباً﴾[6] به معناي وجود نظام اسباب و مسببات در عالم طبيعت نيست؟
خير؛ معناي آيه اين است که ما براي ذوالقرنين ابزاري قرار داديم تا توسط آن بر هر کاري توانايي داشته باشد و ديگر اين بيان را ندارد که مراد اسباب طبيعي است يا غير طبيعي است .

وجود بالجمله نظام اسباب در طبيعت و کشف في الجمله آنها توسط عقل
بر اساس آنچه گفته شد ثابت شد که از نظر مقام ثبوت در عالم طبيعت بالجمله نظام اسباب و مسببات جاري است. اما بشر در مقام اثبات تا چه حد مي تواند آنها را کشف کند؟ پاسخ في الجمله است . اين مانند بحث حسن و قبح ذاتي و عقلي است. در مقام ثبوت ثابت شده که هر فعلي که از فاعل مختار صادر مي شود يا داراي جهت حسن است يا قبح و از اين دو حال خارج نيست. آن را «حسن و قبح ذاتي» گويند. بعد از اين مرحله اين سوال مطرح مي شود که آيا در مقام اثبات، عقل مي تواند حسن و قبح هاي واقعي را درک کند يا نه؟ در پاسخ گفته شده عقل مي تواند في الجمله حسن و قبح هايي را درک کند .
اما در مقام اثبات چگونه مي توانيم علت و معلول هاي طبيعي را کشف کنيم؟ راه آن چيست؟ اگر بخواهيم با حس و تجربه مستقيم، رابطه عليت را کشف و مشاهده کنيم، چنين چيزي ممکن نيست. مقصود عالمان تجربي نيز اين نيست که بخواهند رابطه علي و معلولي را مشاهده کنند بلکه آنها مي خواهند بر اثر آزمايش هاي مکرر، وجود اين رابطه را حدس زده و آن را استنباط کنند. روشن است که حدس و استنباط نيز امري عقلي و نه حسي است.
اما چگونگي وجود اين رابطه به اين صورت که دانشمند تجربي شروع به آزمايش کرده و احتمالات فراواني که در مورد پديده است را مورد ارزيابي قرار مي دهد . وقتي بعد از آزمايش هاي مکرر فهميد که پديده اي در پديده ديگر در شرايط مختلف يکسان تاثير مي گذارد بدست مي آورد که بايد يک رابطه وابستگي که همان عليت است ميان آنها بر قرار باشد. اساسا خاصيت رابطه عليت همين است که هر گاه يکي محقق شد ديگري نيز محقق شود. عالم تجربي توسط تجربه به دنبال کشف اين خاصيت است. ديگر نمي توان گفت که اين خاصيت باشد اما عليت نباشد. مرحوم علامه در جايي مي فرمايد: جنس ايمان، نه جنس علم است و نه جنس عمل اما ايمان بدون عمل معنا ندارد. نمي شود که فردي بگويد من ايمان دارم اما از نظر عمل کاري انجام نداد. در بحث ما نيز لازمه تاثير و تاثر پديده اي بر پديده ديگر در شرايط مختلف، وجود رابطه عليت است و الا مانند سخن اشاعره در مورد کسب مي شود. وقتي از آنان سوال مي کنيم مراد از کسب چيست مي گويند: خداي متعال مقارن ايجاد فعل قدرتي را در فرد ايجاد مي کند و همين امر وجه تمايز افعال اختياري و جبري است. بعد سوال مي کنيم آيا قدرت داراي خاصيتي است؟ مي گويند: نه. « شير بى‌يال و دم و اشكم كه ديد؟ اين چنين شيري خدا هم نافريد»
نقش تجربه در کشف علت و معلول طبيعي اين است که کمک مي کند تا مصداق عليت را بيابيم. مثلا مي دانيم که هر گاه صفرا روان شود فرد دچار بيماري اسهال مي شود. حال مي خواهيم ببينيم آيا گياه سلمونيا چنين تاثير دارد يا ندارد؟ آن را در مورد افراد مختلف،‌ زمان ها و مکان هاي مختلف مورد آزمايش و امتحان قرار مي دهيد و همه احتمال هايي که در اين باره مي دهيم بررسي مي کنيم. اگر در همه اين آزمايش ها جواب يکساني گرفتيم، مي فهميم که بين اين گياه و بيماري اسهال رابطه عليت برقرار است و الا نبايد اين اتفاق به صورت اکثري مي افتاد. در واقع ساختار تجربه ما عبارت است از : 1. آزمايش هاي مکرر؛ 2. اين قياس خفي که «الاتفاقي لايدوم». نتيجه اي که اين مقدمات به ما مي دهد، کشف رابطه علي و معلولي بين گياه سلمونيا و بيماري اسهال است.

سوال و جواب
در اينجا سوالي پيش مي آيد که آيا احتمال معقولي نمي دهيم که اين دو پديده، معلول علت ثالثي باشند که با هم اتفاق مي افتند، مانند پديده برق و رعد که هر چند دائما با هم تحقق پيدا مي کنند اما يکي علت ديگري نيست؟
پاسخ:
1. اول اينکه علت طبيعي داراي اين ويژگي است که اگر بخواهند در چيزي عمل کنند بايد در مکان و زمان و فاصله معيني قرار داشته باشد و الا تاثيري نمي گذارند. حال در مثالي که در مورد گياه سلمونيا بيان شد، تنها عاملي که با انسان در تماس بوده است و در آزمايش هاي مکرر بدست آمده، همين گياه بوده است و نمي توان علل ديگر بيروني را دخيل دانست زيرا با انسان در تماس نبوده اند .
2. علاوه بر اينکه اگر فرض هم کنيم که علت ثالثي در کار بوده است باز خللي به قانون علمي نمي زند زيرا همان طور که گفته شده برهان بر سه گونه است: برهان اني، برهان لمي و برهان شبه لمي . قسم اخير به اين معناست که دو امر که معلول علت واحدي هستند ملازم هم باشند. عالم تجربي نيز بدنبال کشف قانوني است که هر گاه پديده اي رخ دهد، فلان تاثير را ايجاد مي کند حال آن تاثير به جهت علت آن باشد يا بجهت ملازمه. در اينجا ديگر اينکه پديده اي علت باشد و يا ملازم براي او فرقي نکرده و خللي به قانون او ايجاد نمي کند.





BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo