< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
رابطه علي و معلولي در ميان موجودات طبيعي
موضوع بحث اين بود که در علوم تجربي، اين اصل به عنوان يک اصل موضوعي پذيرفته شده که عالم طبيعت داراي نظام اسباب و مسببات است. اين اصل مورد پذيرش همه يا لااقل اکثر دانشمندان علوم طبيعي است . آنان بر اساس اين اصل به تلاشهاي علمي پرداخته و در صدد کشف علت هاي خاص پديده ها و در نتيجه وضع قوانين علمي بر اساس آنها هستند. اکنون اين سوال مطرح مي شود که اين اصل از کجا آمده و دليل اثبات آن چيست؟ آيا از امور بديهي به شمار مي رود يا نظري و نيازمند دليل است؟ روشن است که اين اصل از بديهيات اوليه نيست زيرا اينگونه نيست که تصور آن کافي در حکم و تصديق به آن باشد. حس و تجربه نيز راهي براي اثبات آن ندارند زيرا همان طور که گفته شد عليت به معناي وابستگي چيزي به چيز ديگر است، و اين امر قابل مشاهده با حواس ظاهري نيست. نهايت چيزي که حس با تسامح مي توان درک کند، تقارن و تعاقب پديده هاست اما اين امر غير از وجود رابطه ميان پديده هاست زيرا ممکن است دو پديده با هم هم زماني داشته باشند اما ميانشان رابطه عليت برقرار نباشد. مثل رعد و برق و شب و روز. درک عقلي نيز در اينجا راه به جايي نمي برد زيرا عقل در اين موارد آنگاه حکم مي کند که مقدماتي توسط حس برايش روشن شده باشد در حالي که گفتيم،‌حس در اين موارد کاري از پيش نمي برد، علاوه بر اينکه، عقل در کليات حکم مي دهد و اين امور جزئي است.
سخن ما در اينجا در مورد اصل عليت نيست بلکه در مورد وجود علت هاي طبيعي براي پديده هاي طبيعي و وجود يک نظام علي و معلولي در ميان آنهاست، زيرا همان طور که گفته شد اصل عليت، امري بديهي بوده که حتي اشاعره نيز که منکر نظام اسباب و مسببات هستند اما آن را پذيرفته اند. سخن ما در اينجا پاسخ به اين سوال است که آيا ميان پديده هاي خاص، رابطه علي و معلولي برقرار است يا نه؟ اگر وجود دارد راه تشخيص آن چيست؟ در مورد سوال اول گفتيم که براي حس و عقل راهي وجود ندارد. به علم حضوري نيز نمي توان به اين رابطه پس برد زيرا قلمرو آن در دايره وجود ما است در حالي که سخن ما کشف علل عالم بيرون از خود يعني عالم طبيعت است. به نظر مي رسد در اينجا بايد به سراغ نقل برويم. دين در اينجا دست ما را گرفته و از اين بن بست نجات مي دهد.
حضرت آيت الله مصباح فرمودند: «بسياري از فلاسفه غربي پنداشته اند که مفهوم علت و معلول، از ملاحظه تقارن و تعاقب دو پديده بطور منظم، بدست مي آيد يعني هنگامي که مي بينيم آتش و حرارت پيوسته با يکديگر يا پي در پي تحقق مي يابند، مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاع مي کنيم و در حقيقت، ‌محتواي اين دو مفهوم، چيزي بيش از همزماني يا پي در پي آمدن منظم دو پديده نيست. ولي اين پندار نادرستي است زيرا در بسيار از موارد، دو پديده منظما با هم يا پي در پي تحقق مي يابند در حالي که هيچکدام از آنها را نمي توان علت ديگري به حساب آورد. چنانکه نور و حرارت در لامپ هميشه با هم پديد مي آيند و روز و شب همواره پي در پي به وجود مي آيند ولي هيچکدام علت پيدايش ديگري نيست[1]
مرحوم صدر نيز در کتاب «الاسس المنطقيه الاستقراء» مي فرمايد: آنچه مطلقا محال است تصادف مطلق است اما تصادف نسبي محال نيست. تصادف مطلق آنجايي است که اصل عليت زير سوال رود، اما تصادف نسبي آن است که دو پديده مقارن هم واقع شوند بدون آنکه ميان آنها رابطه عليتي برقرار باشد، وقوع چنين امري محال نيست.
نکته: شکي نيست که علوم تجربي در مقام عمل غوغا مي کند کما اينکه بتراند راسل مي گويد: علوم تجربي در مقام عملي و کاربردي قوي و فوق العاده است اما در مقام نظر و معرفت بخشي ضعيف است. اما سخن ما در اينجا جنبه معرفتي و نظري بحث است.

بيان روابط علي و معلولي پديده هاي طبيعي در قرآن
اکنون در بررسي اين مساله يعني وجود رابطه علي و معلولي ميان پديده هاي طبيعي، به سراغ آيات و روايات مي رويم. در جلسه قبل بعد از اشاره به برخي از آيات، روشن شد که از اين آيات في الجمله استفاده مي شود که برخي از پديده هاي طبيعي، در پديده هاي ديگر نقش سبيي دارند. دلالت اين امر نيز لفظيه است نه عقليه و لذا تابع لفظ است.
نمونه هايي در جلسه قبل بيان شد از جمله اينکه باد از نظر قرآن کريم سبب حرکت ابرها است: ﴿اللَّهُ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحابا﴾[2] ؛ همجنين از نظر قرآن باد سبب پيوند و لقاء برخي از گياهان مي شود ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِح[3] ؛ باد سبب حرکت کشتي ها مي شود ﴿حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِريحٍ طَيِّبَةٍ﴾[4] ؛ قرآن آب را سبب و منشا حيات هر موجود زنده مي داند ﴿وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ﴾[5] ؛ باران سبب زنده شدن زمين و رويش گياهان است ﴿وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ﴾[6]؛ ابر سبب آمدن باران است ﴿أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ﴾[7]. و فرمود: ﴿وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجا﴾[8]؛ از نظر قرآن کريم دانه و هسته منشا پيدايش گياهان است ﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِل[9]؛ و موارد ديگري که در جلسه گذشته نام برده شد .
اکنون به موارد ديگري اشاره مي کنيم :
10. قرآن کريم آتش را سبب حرارت و سوزندگي مي داند: ﴿كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِه﴾»[10] مي فرمايد: گياه اين خاصيت را دارد که جوانه از آن به وجود مي آيد، لذا همان طور که حيوانات بچه پرور هستند، قرآن کريم براي گياهان نيز اين صفت را قائل شده و بيان نموده گياه بچه خود را در خود پرورش داده و محکم و پناه مي دهد.
11. قرآن خروج روغن را به درخت زيتون نسبت مي دهد ﴿وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ﴾[11] و(نيز) درختى را كه از طور سينا مى‌رويد[ درخت زيتون‌]، و از آن روغن و«نان خورش» براى خورندگان فراهم مى‌گردد(آفريديم). و يا مي فرمايد ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ . تُؤْتي‌ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها﴾[12]

انديشه تحريف قرآن
دکتر سروش مدعايي را درباره قرآن بيان کرده مي گويد: قرآن کريم مطابق فرهنگ زمانه بوده است و چون فهم بشر خطا پذير است چيزي که مطابق آن بيان شده نيز خطا پذير خواهد بود.
اما اين سخن نادرست است زيرا هر چند قرآن کريم که مطابق فهم مردم سخن گفته اما در مواردي که فهم مردم اشتباه بوده، ديگر مطابق اشتباه آنان حرکات نکرده بلکه دست به اصلاح زده و بر اساس واقع سخن گفته است. مرحوم علامه مي فرمايد: گاهي ما مانوسات ذهني خودمان را به قرآن تحميل مي کنيم، در حالي که قرآن چنين معناي ندارد. مثلا در مورد آيه ﴿وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ﴾[13]در روز قيامت ميزان براي سنجش اعمال وضع مي شود، برخي گفته اند مراد ترازويي است که دو کفه دارد و در يکي کارهاي خير و در ديگري کارهاي شر گذاشته شده و اينگونه اعمال سنجش مي شود. اما اين برداشت نادرست و تحميل بر قرآن است زيرا قرآن سخن از ميزان آورده و ديگر نفرموده، ميزان دو کفه دارد. ميزان يعني چيزي متناسب با آن چيز قرار داده مي شود، گاه ميزان براي سنجش نخود و لوبيا است و گاه براي سنجش حرارت است. علم منطق نيز ميزان است، حضرت اميرالمومنين(ع) نيز ميزان است زيرا در قيامت اعمال ما با اعمال او سنجيده شود.
مراد قرآن کريم از اينکه مي فرمايد: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمين﴾»[14]، چيست؟ آيا يعني همه علوم در آن نهاده شده است يا معناي ديگري دارد؟ از آيات ديگر قرآن کريم بدست مي آيد که منظور از اين آيه، بيان هر چيزي است که براي هدايت بشر لازم است ﴿هُدىً لِلْمُتَّقينَ﴾. لذا چون قرآن در موضع هدايت است منظور از آيه تبيان کل شيي، يعني بيان هر چيزي که مربوط به هدايت مي شود. مرحوم علامه در مثالي مي فرمايد: اگر خارکني به کوه رفته و خاري پيدا نکرده باشد وقتي از او سوال مي کنند: آنچه چه بود؟ مي گويد: هيچ چيزي نبود. روشن است که مراد وي سنگ و خاک و مانند آن نيست زيرا اينها در کوه وجود دارند بلکه مرادش اين است که هيچ خاري در کوه نبود. بعد مرحوم علامه مي فرمايد: البته مي توان تبيان کلي شي را نيز به معناي عام گرفت به اين صورت گه بگوييم قرآن داراي ظاهر و باطن است و بطن آن نيز خود داراي بطن ديگري است و طبق روايات تا هفتاد بطن دارد. حال بيان دو گونه است: بيان لفظي و بيان غير لفظي. فهم بيان غير لفظي تنها بر معصومين ممکن است ﴿لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون[15]. آنان خود نيز فرمودند: همه قرآن در اختيار ما است.

بيان روابط علي و معلولي پديده هاي طبيعي در روايات
در روايات نيز موارد فراواني بيان شده که پديده هاي طبيعي به عنوان علت و سبب شناخته شده اند؛ برخي از آنها بدين شرح است :
1. در توحيد مفضل، امام صادق (ع) براي باد چندين اثر را نام مي برند که به صورت خلاصه و دسته بندي چنين است: حرکت دادن ابرها براي بهم پيوستن و آماده شدن براي باريدن باران، پراکندن ابرها، لقاح گياهان، حرکت دادن کشتي ها، خشک نمودند رطوبت، شعله ور ساختن آتش، زنده کردن آنچه در زمين است «وَ تُزْجِي السَّحَابَ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ لِيَعُمَّ نَفْعُهُ حَتَّى يَسْتَكْثِفَ فَيَمْطُرَ وَ تَفُضُّهُ حَتَّى يَسْتَخِفَّ فَيَتَفَشَّى وَ تُلْقِحُ الشَّجَرَ وَ تُسِيرُ السُّفُنَ وَ تُرْخِي الْأَطْعِمَةَ وَ تُبَرِّدُ الْمَاءَ وَ تَشُبُّ النَّارَ وَ تُجَفِّفُ الْأَشْيَاءَ النَّدِيَّةَ وَ بِالْجُمْلَةِ إِنَّهَا تُحْيِي كُلَّ مَا فِي الْأَرْضِ فَلَوْ لَا الرِّيحُ لَذَوَى النَّبَاتُ وَ مَاتَ الْحَيَوَانُ وَ حُمَّتِ الْأَشْيَاءُ وَ فَسَدَت‌»[16]
2. آن حضرت همچنين به خواص باران و تاثيراتي که در عالم طبيعت مي گذارند نيز اشاره مي فرمايند از جمله نرم ساختن بدن ها، پاکيزه نمودن هوا، از بين بردن آفت هاي گياهي « تَأَمَّلْ نُزُولَهُ عَلَى الْأَرْضِ وَ التَّدْبِيرَ فِي ذَلِكَ فَإِنَّهُ جُعِلَ يَنْحَدِرُ عَلَيْهَا مِنْ عُلْوٍ لِيَغْشَى مَا غَلُظَ وَ ارْتَفَعَ مِنْهَا فَيُرْوِيَه‌ ... »[17].
3. آن حضرت در مورد برگ درختان مي فرمايد: اگر به برگ هاي درختان نگاه کنيد مي بينيد که خطوطي مانند رگ هايي بدن در آن قرار داده شده است. برخي از اين خطوط درشت تر و برخي نازک تر هستند که به منزله مويرگ ها عمل مي کنند . خطوط درشت مانند اسکلت، برگ را محکم و استوار نگاه مي دارد.« تَأَمَّلْ يَا مُفَضَّلُ خَلْقَ الْوَرَقِ فَإِنَّكَ تَرَى فِي الْوَرَقَةِ شِبْهَ الْعُرُوقِ مَبْثُوثَةً فِيهَا ...»[18].
4. درباره خواص خوردني ها و آشاميدني ها و تاثيراتي که آنها بر بدن انسان مي گذارند احاديث فراواني آمده است. [19]
نتيجه بحثي که بيان شد اين مي شود که از نظر آيات و روايات گاهي به صورت تصريح و گاهي به ظهور کلام استفاده مي شود که بلا شک برخي از پديده هاي طبيعي سبب و علت برخي ديگر از پديده ها واقع مي شوند. اکنون سوال ديگري مطرح مي شود و آن اينکه آيا مي توان مساله را تعميم داد و وجود اين رابطه را به مواردي که در نقل نيامده نيز سرايت داد؟ پاسخ مثبت است زيرا اين نقل ها در مقام حصر نبوده و مواردي را به صورت نمونه بيان کرده اند، زيرا قرآن کريم خواسته است با نگاه توحيدي بشر را متوجه نظام آفرينش نمايد. عقل نيز وجهي براي اين خصوصيت نمي يابد لذا نتيجه مي گيريم که در عالم طبيعت اين مساله فراگير است، برخي از آنها از طريق ادله نقلي قابل شناسايي است و برخي ديگر نه. اما آيا راهي براي کشف آن مواردي که در نقل بيان نشده وجود دارد؟ اگر بخواهيم از طريق تجربه و حس مستقيم به آنها دست يابيم روشن است که چنين چيزي ممکن نيست زيرا همان طور که گفته شد، اين رابطه توسط حس قابل درک نيست اما اگر تجربه هاي بشري را زمينه ساز بدانيم تا عقل به حدس برسد، در اين صورت مورد پذيرش است. اما باز اين سوال مطرح مي شود که آيا اين حدس عقل، به مرحله يقين مي رسد يا نه ؟ اگر مي رسد از چه درجه اي از يقين برخوردار است؟ انشاء الله در جلسه آينده ادامه بحث پيگيري مي شود







[1] آموزش فلسفه،‌ آیت الله مصباح، ج2، ص 16-17، ط: چاپ و نشر بین الملل.
[19] ر.ک بحارالانوار، علامه مجلسی، باب اطعمه و اشربه ؛ .مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 155-195

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo