< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم به معناي مجموعه اي از گزاره ها
بررسي اجمالي تفاوت ميان علوم انساني و علوم طبيعي
درباره فرق بين علوم انساني و علوم تجربي مطالبي بيان گرديد و گفته شد علوم طبيعي به علومي گفته مي شود که به پديده هاي عالم طبيعت اعم از سماوي و ارضي، جاندار و بي جان و امثال آن مي پردازد اما علوم انساني و شاخه هاي آن انسان را بما هو انسان مورد مطالعه قرار مي دهد. در اين علم جنبه هاي دروني و بيروني انسان مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. مقولاتي مانند ادراکات، عواطف و احساسات در علوم روانشناسي، منطق و اخلاق بحث مي شود و مقولات رفتاري فردي و جمعي در علوم اجتماعي مورد بحث قرار مي گيرد. پس موضوع علوم انساني بر خلاف آنچه برخي گفته اند تنها رفتارهاي بيروني انسان نيست بلکه اينها تنها بخشي از آن علم به شمار آمده و واکنش هاي نفساني نيز در اين علوم مورد بحث قرار مي گيرد.

اهداف و غايات علوم انساني
يکي ديگر از مباحثي که در فلسفه علم مطرح شده، اهداف و غايات علوم تجربي است. در اين باره معمولا به دو امر اشاره شده است: مقوله تبيين و ديگري مقوله کنترل و پيش بيني است. در اين باره سه رويکرد و ديدگاه وجود دارد: برخي بر مقوله پيش بيني تاکيد بيشتري کرده و کمتر به اين بحث پرداخته اند که آيا فرضيه هاي علمي قدرت تبيين را نيز دارد يا نه؟ برخي ديگر بر مقوله تبيين تاکيد گرده و گفته اند آنچه در علوم تجربي داراي اهميت است مقوله تبيين رخدادها است. ديدگاه سوم در اين باره پذيرش هر دو امر به عنوان غايت و اهداف اين علوم است.
نکته: پيش بيني نوعي شناخت است منتها شناخت ما گاهي مربوط به امور مورد مشاهده است و گاه مربوط به امور آينده است. در همين جا اين مساله مطرح است که آيا شناخت آينده براي ما ممکن است يا نه؟ (اين مساله انشاء الله بعدا مورد بررسي قرار مي گيرد)

معرفي چند منبع مطالعاتي در اين باره
1.کتاب «مقدمه اي بر فلسفه علم»، رودلف کارنالپ، ترجمه يوسف عفيفي، انتشارات نيلوفر . اين کتاب اثر خوش قلمي بوده که به دور از الفاظ پيچيده به بيان روان مطالب پرداخته است.
2.کتاب «فلسفه علمي»، هانس رايشن باخ، ترجمه موسي اکرمي، انتشارات علمي و فرهنگي. اين کتاب به مباحث تجربه گرايي، عقل گرايي و نسبت ميان اين دو پرداخته است. نويسنده کتاب به سمت تجربه گرايي سوق دارد اما نه تجربه گرايي محض بلکه تلفيقي از تجربه گرايي و عقل گرايي.
3.کتاب «علم شناسي فلسفي»، ترجمه عبدالکريم سروش . اين کتاب مشتمل بر 16 مقاله از کتاب «دايره المعارف فلسفه» اثر پل ادوارد است. کتاب «خدا در فلسفه» نيز که قبلا مورد بررسي قرار گرفت، مجموعه مقالاتي از همين دانشنامه مي باشد. آقاي سروش در اين کتاب سه مقاله نيز به قلم خود نگاشته است. مشرب وي در اين بحث، مشرب پوپريسم است. توضيح اينکه براي علمي بودن يک نظريه به لحاظ تجربي سه شاخص بيان شده است: اثبات گرايي، تاييد گرايي و ابطال گرايي. ديدگاه سوم از آن کارل پوپر است، وي معتقد بود نظريه اي علمي است که راه ابطال آن وجود داشته باشد اما نظريه مانند تجرد نفس که راهي براي ابطال تجربي آن نداريم، ديگر علمي نخواهد بود بلکه از مقولات ديگري به شمار مي آيد.
4.کتاب «جهان بيني علمي»، بتراند راسل، ترجمه سيد حسن منصور، نشر آگاه. وي در اين کتاب به بحث علم خصوصا علوم طبيعي پرداخته است.
5.کتاب «علم و دين»، ايان باربور، ترجمه خرمشاهي . اين کتاب اخيرا ترجمه ديگري توسط فرهنگستان علوم اسلامي يافته است. اين کتاب در حقيقت مشتمل بر دو بحث فلسفه علم و فلسفه دين است. در فصل مشبهي از اين کتاب به مساله علوم طبيعي و انساني پرداخته شده است.
نکته: بتراند راسل وي با اينکه در حوزه الهيات، ديدگاه لاادري را برگزيده است اما در کتاب خود نکات قابل توجهي را نيز بيان داشته است از جمله گفته است: از طريق علم نمي توان همه معضلات بشري را حل کرد. و يا در جاي ديگري به نقش تمدن اسلامي در نظام علمي عالم اذعان کرده است اما اين قدح را نيز وارد کرده که مسلمانان هر چند در برهه اي، سکان دار کشتي علم بوده اند اما نتوانسته اند نظريه هاي اساسي در اين باره ارائه دهند. وي معتقد است علم از غرب و با دوران باستان آغاز شده و در دوران قرون وسطي به خاطر دين، مدتي متوقف شد و سپس در دوران رنسانس دوباره حيات يافته و اروپائيان و غربيان پرچم داران علم هستند .
ديدگاه راسل مورد پذيرش نيست. ما اکنون در دوراني هستيم که بايد فرهنگ سازي اسلامي را به اثبات برسانيم، به تعبير مقام معظم رهبري اکنون ما در پيچ تاريخي مهمي قرار داريم و مي توانيم انشاء الله مجددا تمدن اسلامي را چهره نمايي کرده و تمدن اسلامي را بازسازي کنيم. تمدني که اين بار در حال شکل گيري است، از گذشته برتر بوده و تحولات اساسي را به همراه دارد. به برکت انقلاب اسلامي، الحمدلله اکنون کشور از نظر علمي در مسير خوبي قرار گرفته است.

رشته هاي تخصصي
وقتي مي خواهيم با نسل تحصيل کرده و دانشگاهي امروز هم صحبت شويم در صورتي که با اصطلاحات روز به خوبي آشنا بوده و آنها را درست بکار گيرم، مورد اعتماد آنان قرار مي گيريم. تجربه عيني هم نشان داده که انسان اگر بر اين مطالب هر چند پر زحمت است اما اشراف داشته باشد مي تواند کارآمدتر عمل کند. اين همان شيوه شهيد مطهري است. خداوند ايشان را رحمت کند در احوالات ايشان آمده که آنقدر کتاب هاي مارکسيست ها و ماترياليست ها را مطالعه مي کردند که بخش هايي از آنها را حفظ کرده بودند و همين امر سبب شده بود نقد هاي عميق تر و قوي تري ارائه دهند. اما اگر نقد اينگونه نباشد، آن قدر سطحي و آبکي خواهد بود که نه تنها کاري از پيش نمي برد بلکه مضر نيز خواهد بود، زيرا دفاع بد از مرام و مسلکي بدتر است از دفاع نکردن از آن . وقتي فردي که به عنوان کارشناس يک مکتب شناخته مي شود در مقام دفاع دلايل سستي ارائه دهد، ضعف اين کار به آن مکتب نسبت داده مي شود. لذا امام صادق(ع) به هشام بن حکم فرمود: «مِثْلُكَ فَلْيُكَلِّمِ النَّاس‌»[1] اما اين توصيه را ديگر به هشام ابن سالم و امثال ايشان نفرمودند. جريان از اين قرار بود که مردي شامي به قصد مناظره با شاگردان امام حاضر شدند، اما آن زمان در ميان شاگردان حضرت کسي که تخصص در علم کلام داشته باشد وجود نداشت لذا حضرت به يوسف بن يعقوب فرمودند: اي کاش شما کلام مي دانستي و مي توانستي با اين فرد مناظره کني. يوسف مي گويد به آن حضرت گفتم: من از شما شنيده بودم که کلام را سرزنش مي نموديد لذا رغبت اي براي فرا گيري آن در خود نديدم . حضرت فرمود: من به صورت مطلق آن را رد نکردم، بلکه کلامي را مورد انتقاد قرار دادم که سرچشمه علم او از ما نباشد زيرا سرانجام به انحراف کشيده مي شود. و همين طور هم شد، کلامي که در مسير اهل بيت(ع) نباشد به جايي مي رسد که باطل را توجيه مي کند، سقيفه را توجيه مي کند. ابن ابي الحديد با اينکه از تواناي علمي بالايي برخوردار است، ولي متاسفانه چون در پوست گردوي سقيفه قرار گرفته، مي گويد « الحمد لله الذي... قدم المفضول على الأفضل لمصلحة اقتضاها التكليف »[2]. آنچه امام صادق (ع) نيز مي خواستند همان بود که پيامبر اکرم (ص) در حديث شريف ثقلين فرمود « اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي»[3]
بار ها گفته ايم که ما در نظام حوزه اگر بخواهيم مدرن باشيم بايد سنتي باشيم، ‌يعني همان شيوه اي که امام صادق(ع) در اداره شاگردان داشتند و طلاب را در رشته هاي مختلفي تربيت کرده بودند، ما نيز همان شيوه را بايد بکار گيريم، برخي در رشته کلام، برخي تفسير، برخي فقه و مانند آن. زيرا ما اگر به آن زمان برگشته و همان روش را برگزينيم در حقيقت مدرن خواهيم بود.

تبيين در نظريه هاي علمي
اما تبيين علمي چيست؟ معناي اين اصطلاح روشن بوده و ما شب و روز با آن سر و کار داريم. تبيين عبارت از بيان چرايي يک پديده است، مثلا ليوان آبي سردي براي ما آورده مي شود، شناختي که تا اينجا از بدست آورده ايم توصيف است. اکنون سوال مي کنيم چرا اين آب سرد است؟ بررسي ما و پاسخي که داده مي شود همان تبيين اين گزاره علمي است. اين امر مرز ميان توصيف و تبيين است. و يا کودکي را در حال گريه مي بينيم و از وي علت اين امر را جويا مي شويم. مشاهده اولي ما از باب توصيف است، اما وقتي به دنبال چرايي قضيه هستيم به سراغ تبيين آن رفته ايم.
آنچه در مساله تببين مهم است، قانون مند بودن آن است . هر چند پديده طبيعي ساده باشد اما باز قانون مند است، در مثال طفلي که گريه مي گرد وقتي بررسي مي کنيم عمل او برخواسته از يک قانون روانشناسي است و آن اينکه هر بچه اي در اثر اذيت ديگران، دردمند مي شود. و نيز اين قانون که در عالم بچگي، خودداري صورت نگرفته و احساسات به راحتي ابراز مي شود.
در مثال ديگري فرض کنيد لوله اي آهني قبلا در جاي خود قرار مي گرفته است اما اکنون که امتحان مي کنيم ديگر جا نمي گيرد. وقتي از علت آن جويا مي شويم معلوم مي شود که لوله در معرض گرما قرار داشته به اين صورت در آمده است. حال اگر از يک فيزيک دان سوال کنيم مي گويد: قانون فلزات اين است که در اثر حرارت منبسط مي شود يعني ميان ملکولهاي آن فاصله بيشتري افتاده و در نتيجه حجم آن افزايش مي يابد. و يا فرض کنيد در يک روز آفتابي صبح زود به ساحل دريا رفته ايد، صبح گاه که آفتاب مي تابد کم کم فضا گرم مي شود اما بعد از چند ساعت نسيم خنکي به مشام مي رسد، تا اينجا مساله توصيف است. وقتي از علت آن جويا مي شويم مي گويند: درجه حرارت گيري جامدات با مايعات متفاوت است به گونه اي که جامدات سريع تر گرم شده و گرماي خويش را پس مي دهند اما اين مساله در آب ديرتر صورت مي گيرد. ساحل دريا که از خاک و سنگ و مانند آن تشکيل شده، زمين زودتر گرم شده و هواي آن در اثر انبساطي که يابد سبک تر شده و بالا مي رود و هواي خنک از دريا، جايگزين آن مي شود. مساله گرسنگي و نياز انسان به غذا نيز همين گونه است، در اثر فعاليتي که انسان انجام مي دهد، بدنش گرسنه مي شود اما علت آن چيست؟ (اين همان مساله تبيين گزاره هاي علمي است) عالم طبيعي مي گويد: طبق قانون بقاء ماده و انرژي، بدن در اثر فعاليت، ماده را به انرژي تبديل مي کند و لذا نيازمند آن است که مواد جديدي را دريافت کرده تا جايگزين مواد سوخته شده باشد.

نکته اي درباره امام راحل
امام راحل انسان بسيار بزرگي بود و با دم مسيحايي خويش کار بزرگي انجام داد. برخي مي گويند اگر ايشان از عرفاء بودند پس کرامت ايشان کدام است، در حالي که همين انقلاب اسلامي، خود بزرگترين کرامت است به گونه اي که دنيا در کار اين مرد بزرگ مانده و حيران است. وراي مساله معصومين در طول تاريخ سابقه ندارد که فردي با اينکه در متن کار بوده باشد اما بدرقه اش بيش از استقبال اش باشد. در جرياني امام فرمودند: آمريکايي ها ناوهاي خود را به خليج فارس آورده اند و وقتي از آنها سوال مي شود مي گويند مي خواهيم امنيت منطقه را حفظ کنيم. ايشان فرمودند: شما برويد تا امنيت برقرار شود، اصلا خود شما و ناوهايتان عامل ناامني در منطقه هستيد. بعد ايشان مثال جالبي مي زدند، مي فرمايند اين مثل آن فردي مي ماند که قيافه بدي داشت و کودکي را در آغوش گرفته بود. کودک گريه مي کرد و او براي ساکت کردن آن بيشتر او را نوازش مي کند . فردي به او گفت اگر او را رها کني آرام مي شود زيرا اين بچه از دست تو ناراحت و گريان است. امام راحل فرمود شما آمريکايي ها نيز خودتان منشا همه ناامني ها هستيد برويد تا منطقه امن شود.

قوانين جهان شمول و قوانين آماري
تا اينجا بدست آمد که مقوله تبيين بر کاکل قانون بنا شده است. اکنون اين بحث مطرح مي شود که قوانين بر دو گونه است: قوانين جهان شمول و قوانين آماري. اگر قانون به گونه اي باشد که در شرايط مختلف استثنا بردار نيست آن را قانوني جهان شمول گويند. نوعا قوانين طبيعي، رياضي و فلسفي اينگونه اند. اما قوانين آماري به قوانيني گفته مي شود که استثنا پذير است و معمولا به صورت درصدي بيان مي شود. مثلا قوانيني که در نظام پزشکي و درمان بيماري ها شايع است از همين دسته است. عاملي که به عنوان بيماري تشخيص داده مي شود و غذا و دارويي که براي آن تجويز مي شود نوعا بر اساس احتمال قوي صورت مي گيرد.
آنچه در مقوله تبيين صورت مي گيرد اين است که آن قانون کلي که اين پديده مصداق آن قرار دارد کشف شود .







[2] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 3، ط: مکتبه آیت الله مرعشی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo