< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
بررسی آيات 33-35 سوره زخرف
در جلسه گذشته آياتی بيان شد که به حسب ظاهر با اين اصل قرآنی که اعمال انسان را در حوادث عالم تاثير گذار می داند سازگاری ندارد. قرآن کريم در سوره زخرف می فرمايد: ﴿وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ . وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ . وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقين[1] اگر(تمكّن كفّار از مواهب مادى) سبب نمى‌شد كه همه مردم امت واحد(گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به(خداوند) رحمان كافر مى‌شدند خانه‌هايى قرار مى‌داديم با سقفهايى از نقره و نردبانهايى كه از آن بالا روند. و براى خانه‌هايشان درها و تختهايى(زيبا و نقره‌اى) قرار مى‌داديم كه بر آن تكيه كنند؛ و انواع زيورها؛ ولى تمام اينها بهره زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است!
غالب مفسرين گفته اند مفاد اين آيات اين است که خدای متعال برای مواهب طبيعی ارزشی قائل نبوده و آن را به عنوان شاخص کمال انسان به شمار نمی آورد. لذا اين گونه نيست که خدای متعال عنايتی داشته باشد تا متقين از متاع دنيوی برخوردار باشند، بلکه بر عکس اولا و بالذات متاع دنيوی را به خاطر بی ارزشی و پستی آن برای کافران می خواهد. اما چون اين امر پيامدی غير حکيمانه ای به همراه دارد خدای متعال از آن صرف نظر کرده است. و آن اينکه باعث سوق بسياری از انسانها به سمت کفر دارد. خدای متعال در اين آيات می فرمايد اگر نبود که مردم به سمت کفر کشيده شوند خدای متعال حداکثر دنيا را به کفار می داد و مومنين را از اين متاع حقير دور می کرد.
مرحوم طبرسی می فرمايد: « لو لا أن يجتمع الناس على الكفر فيكونوا كلهم كفارا على دين واحد لميلهم إلى الدنيا و حرصهم عليها عن ابن عباس و الحسن و قتادة و السدی و قيل معناه و لو لا أن يجتمع الناس على اختيار الدنيا على الدين عن ابن زيد ﴿لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ﴾ قوله «لِبُيُوتِهِمْ» بدل من قوله «لِمَنْ يَكْفُرُ» » اگر اين نبود که اگر خداوند کفار را از مواهب دنيا بهره مند می کرد، بيشتر مردم به کفر سوق می يافتند و اگر چنين نبود که آنان به اين خاطر، دنيا را بر دين مقدم می داشتند، کفار را از متاع دنيا بهره مند می نمود. «و المعنى لأعطی الكافر فی الدنيا غاية ما يتمناه فيها لقلتها و حقارتها عنده و لكنه سبحانه لم يفعل ذلك لما فيه من المفسدة ثم أخبر سبحانه أن جميع ذلك إنما يتمتع به فی الدنيا فقال ﴿وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا﴾ »[2] خدای متعال به خاطر حقارت و پستی متاع دنيا برای آن ارزشی قائل نيست و اگر پيامد سوئی نداشت خداوند کفار را غرق در آن می نمود .
همين مضمون را زمخشری نيز آورده است « أى: و لو لا كراهة أن يجتمعوا على الكفر و يطبقوا عليه، لجعلنا لحقارة زهرة الحياة الدنيا «2» عندنا للكفار سقوفا و مصاعد و أبوابا و سررا كلها من فضة و زخرف، و جعلنا لهم زخرفا، أى: زينة من كل شی‌ء. و الزخرف: الزينة و الذهب.»[3]
مرحوم علامه طباطبايی به گونه ای ديگر اين آيه را معنا کرده و فرموده است: خدای متعال بنابر حکمتش، نظام عالم را به گونه ای طراحی کرده است که همه انسان - اعم از مومن و غير مومن – در صورتی که بر اساس فکر و سعی شان تلاش و کوشش کرده و طبق برنامه حرکت کنند، از مواهب دنيا بهره مند می شوند. بر اين اساس هر کس بهتر و کامل تر انديشه و برنامه ريزی نمايد، بيشتر از مواهب برخوردار می شود. خدای متعال به خاطر قرار دادن همين اصل، متاع دنيا را يکجا به کفار نداده است. طبق تفسير مفسران، برنامه الهی در برخورداری کافران از متاع دنيا اجرا نشده تا مردم يکپارچه امت کفر نشوند، اما طبق کلام مرحوم علامه، واقع نشدن اين امر بدان خاطر است که همه مردم می توانند با سعی و تلاش به مواهب الهی دست يابند.
مرحوم علامه در جلد دوم الميزان تنها به اين مطلب اشاره می نمايد اما در جلد 18 به تفصيل اين مطلب می پردازند. ايشان در آنجا می فرمايد: «و المعنى: و لو لا أن يجتمع الناس على الكفر لو رأوا تنعم الكافرين و حرمان المؤمنين لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و درجات عليها يظهرون لغيرهم.
و يمكن أن يكون المراد بكون الناس أمة واحدة كونهم جميعا على نسبة واحدة تجاه الأسباب العاملة فی حظوظ العيش من غير فرق بين المؤمن و الكافر، فمن سعى سعيه للرزق و وافقته الأسباب و العوامل الموصلة الأخرى نال منه مؤمنا كان أو كافرا، و من لم يجتمع له حرم ذلك و قتر عليه الرزق مؤمنا أو كافرا. ...لو لا ما أردنا أن يتساوى الناس تجاه الأسباب الموصلة إلى زخارف الدنيا و لا يختلفوا فيها بالإيمان و الكفر لجعلنا لمن يكفر»[4] و معناى آيه اين است: اگر نبود اين مساله كه مردم در صورت ديدن تنعم كافران و محروميت مؤمنان بر كفر اجتماع كنند هر آينه ما براى خانه‌هاى هر كس كه به رحمان كفر مى‌ورزيد سقفى از نقره درست مى‌كرديم، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى‌داديم.
و ممكن هم هست كه مراد از" امت واحده" بودن مردم اين باشد كه همه مردم در برابر اسباب و عوامل بهره‌هاى زندگى يك نسبت دارند، و در اين نسبت فرقى بين مؤمن و كافر نيست، پس هر كس منتهاى سعى خود را در طلب رزق به كار ببندد، و اسباب و عوامل ديگر هم كه در اختيارش هست مساعد با اين كوشش باشد، قهرا به رزق مطلوب خود مى‌رسد، چه مؤمن باشد، چه كافر. و كسى كه آن اسباب و عوامل با سعى وى جمع نباشد، و مساعدت نكند، محروم مى‌گردد، و رزقش تنگ مى‌شود، چه مؤمن باشد و چه كافر.
بررسی و ارزيابی ديدگاه مرحوم علامه و ساير مفسران
در صورتی که تفسير مشهور را برگزينيم ديگر ميان اين آيات و ساير آيات و رواياتی که بيان گرد تاثير اعمال و رفتار انسانها در حوادث عالم دارد ناسازگاری وجود ندارد زيرا سنتی که خدای متعال در مورد بهره مندی وافر کفار از متاع دنيا در اين آيات سوره زخرف بيان فرموده انجام نشده و در حد يک فرض باقی ماند است. حال که اين سنت به خاطر پيامد سوء آن اجرا نشده دو صورت متصور است:
1-فرض اول اينکه ايمان و تقوا هيچ دخالتی در بهره مندی از دنيا نداشته باشد بلکه اين مواهب صرفا از طريق اسباب عادی حاصل شود.
2-مومنين و کافران از اسباب عادی يکسان برخوردار هستند اما مومنين می توانند از عوامل ايمانی نيز در اين راه استفاده کنند. لذا کفار برای دست يابی به مواهب دنيا تنها از عوامل مادی برخوردار هستند اما مومنين هم از عوامل مادی و هم معنوی برخوردار هستند.
اين ميان اين دو، فرض اخير با آيات قرآن هماهنگ تر است. اما معنای که مرحوم علامه نموده است با اين آيات سازگار نيست زيرا ايشان می فرمايد سنت الهی اکنون چنين است که مومن و کافر در بهره گيری از مواهب دنيا علی السواء باشند در حالی که آيات ديگر می فرمايند آنها در بهره گيری از مواهب دنيا يکسان نيستند. لذا هر چند سخنان مرحوم علامه خيلی ارزشمند است اما همان طور که خودشان نيز فرموده اند حق عزيز تر است ﴿أَ فَمَنْ يَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌﴾[5]
روايات در اين زمينه
در تفسير صافی[6] در ذيل اين آيه رواياتی بيان شده که از اين قرار است:
1- « و عن الصادق عليه السلام لو فعل اللَّه ذلك بهم لما آمن احد و لكنه جعل فی المؤمنين أغنياء و فی الكافرين فقراء و جعل فی المؤمنين فقراء و فی الكافرين أغنياء ثمّ امتحنهم بالأمر و النهی و الصبر و الرضا.» امام صادق (ع) می فرمايند: اگر خدای متعال اين سنت [که کفار غرق در نعمت شوند] را اجرا می نمود ديگر کسی [به خاطر زرق و برق و جذابيت دنيا] به او ايمان نمی آورد. لذا خدای متعال برخی از مومنين را غنی و برخی ديگر را فقير و نيز در ميان کفار همين وضع را قرار داد سپس آنان را با امر و نهی و صبر و رضا امتحان نمود .
2- « و فی الكافی و العلل عن السجّاد عليه السلام انّه سئل عن هذه الآية فقال عنی بذلك امّة محمد صلّى اللَّه عليه و آله ان يكونوا على دين واحد كفّاراً كلّهم و لو فعل اللَّه ذلك بامّة محمد صلّى اللَّه عليه و آله لحزن المؤمنون و غمّهم ذلك و لم يناكحوهم و لم يوارثوهم.» از امام سجاد (ع) درباره اين آيه سوال شود . آن حضرت فرمود: مراد امت پيامبر اکرم (ص) است که اگر چنين سنتی اجرا می شد مومنين محزون و غمگين شده و از بهره های اجتماعی محروم می شدند.
3- « و فی العلل عن الصادق عليه السلام قال قال اللَّه عزّ و جلّ لو لا ان يجد عبدی المؤمن فی نفسه لعصّبت الكافر بعصابة من ذهب وَ إِنْ و انه كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا و قرئ لمّا بالتشديد بمعنى الّا فتكون ان نافية وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ.» خداوند مى‌فرمايد: اگر بنده مؤمنم در نفسش دچار شك و ترديد نمى‌شد، هر آينه من همه لباسهاى كافران را از طلا مى‌كردم‌.
4- « فی الكافی عن الصادق عليه السلام انّ اللَّه جلّ ثناؤُه ليعتذر الى عبده المؤمن المحوج فی الدنيا كما يعتذر الأخ الى أخيه فيقول و عزّتی ما أحوجتك فی الدنيا من هوانٍ بك علی فارفع هذا السّجف فانظر الى ما عوّضتك فی الدنيا قال فيرفع فيقول ما ضرّنی ما منعتنی مع ما عوّضتنی.»[7] أقولُ: السّجف بالمهملة و الجيم الستر.
امام صادق عليه السّلام فرمود: همانا (روز قيامت) خدا- جل ثناؤه- از بنده مؤمن محتاج در دنيايش پوزش ميخواهد، چنان كه برادرى از برادرش پوزش ميخواهد و ميفرمايد: بعزت و جلالم سوگند كه ترا در دنيا براى خواريت در نظرم محتاج نكردم، اين روپوش را بردار و به بين بجاى دنيا بتو چه داده‌ام، او بردارد و گويد: با اين عوض كه عطا فرمودى، زيانى بمن ندارد آنچه از دنيا از من باز گرفتى.
5- « و عنه عليه السلام قال قال النبی صلّى اللَّه عليه و آله يا معشر المساكين طيبوا نفساً و اعطوا اللَّه الرّضا من قلوبكم يثيبكم اللَّه عزّ و جلّ على فقركم فان لم تفعلوا فلا ثواب لكم.»[8]پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى گروه مستمندان؛ خوشدل باشيد، و رضايت قلبى خود را بدرگاه خدا تقديم داريد تا خداى عز و جل شما را براى فقرتان ثواب دهد، و اگر نكنيد، ثوابى نداريد.
6- « و عنه عليه السلام قال ما كان من ولد آدم عليه السلام مؤمن الّا فقيراً و لا كافر الّا غنيّاً حتّى جاء ابراهيم عليه السلام فقال رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا فصير اللَّه فی هؤلاء اموالًا و حاجة و فی هؤلاء اموالًا و حاجة[9] امام صادق عليه السّلام فرمود: از فرزندان آدم مؤمنى نبود جز آنكه فقير بود، و كافرى نبود جز آنكه توانگر بود، تا جناب ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضكرد: «پروردگارا ما را وسيله آزمايش كفار مگردان» (كه با خود گويند اگر ايمان خوب بود، اينها فقير و گرفتار نبودند و يا برخى از ترس فقر ايمان نياورند) سپس خدا از اينها دسته‌ئى را مالدار و دسته‌ئى را نيازمند، و از آنها نيز برخى را مالدار و بعضى را نيازمند گردانيد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo