< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
سنت استدراج
از مجموع مباحثی که در جلسات گذشته درباره نقش انسان در حوادث طبيعی اعم از خيرات و شرور بيان شد نهايتا اين مساله مورد بررسی قرار گرفت که چگونه وضعيت جوامع کنونی در بهره مندی و عدم بهره مندی از مواهب، نقض اين قانون قرآنی نخواهد بود. زيرا گفته شد اگر محرز شود که اکثريت جامعه ای فاقد ايمان و تقوا از روی علم و عمد هستند در اين صورت می توان گفت برخورداری آنها از مواهب طبيعی از باب سنت استدراج است.
استدراج جز از طريق مواهب دنيا محقق نمی شود. افرادی که گرفتار عذاب استدراج می شوند در ظاهر با امور شيرينی مواجه هستند به گونه ای که خود را محبوب می انگارند اما در حقيقت چنين افرادی در حال فرو رفتن در باتلاق خطرناکی هستند.
خدای متعال برای تربيت انسان ها قوانين را به گونه ای قرار داده است که همواره فرد هوشيار و بيدار باشد و از بی خبری، غفلت و بی تفاوتی فاصله گيرد. اگر از نعمت ها برخوردار است بترسد که نکند اين مواهب از باب استدراج به او داده شده است و يا اگر از خود مطمئن است آن را امتحان الهی بداند. از آن طرف اگر گرفتار بلا و مشکل شده است نيز نااميد نشده و آن را عاملی برای رشد و کمال خود بداند، کما اينکه حضرت اميرالمومنين(ع) می فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ [لَيَرَاكُمُ‌] لِيَرَكُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِی ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً وَ مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فِی ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولا»[1] اى مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر، ترسان بنگرد. زيرا كسى كه رفاه و گشايش را زمينه گرفتار شدن خويش نداند، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مى‌پندارد، و آن كس كه تنگدستى را آزمايش الهى نداند پاداشى را كه اميدى به آن بود از دست خواهد داد.

تلاش و کوشش در عين توکل و تحمل
انسان وظيفه دارد برای هموار کردن راه زندگی خويش بکوشد. قرآن می فرمايد: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتی‌ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْق[2] اما در کنار اين تلاش ها بايد بداند تلاش و کوشش او همه علل و اسباب نيست بلکه علل و اسباب طبيعی و ماوراء طبيعی نيز در کار است که ممکن است با کار فرد هماهنگ نباشد. مکلف بايد از قوای روحی و جسمی خويش بهره گيرد اما بر خداوند نيز توکل نموده و صبر و تحمل هم نمايد . او بايد بداند تلاشش علت تامه نيست. خدای متعال اين گونه عالم را طراحی نموده است «ابى اللّه ان يجرى الامور الّا باسبابها»[3]. در جريان خاک سپاری سعد ابن معاذ، پيامبر اکرم (ص) خود وارد قبر شدند و با دقت روزنه ها را پوشاندند و فرمودند من می دانم که اين قبر مدتی بعد خراب می شود اما قانون و سنت کلی الهی اين است که «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ »[4] محکم کاری خودش امری پسنديده است. تلاش و کوشش نيز همين گونه است که نفس آن پسنديده و مطلوب است.
متاسفانه استعمار تلاش کرده برخی از مفاهيم اسلامی را بد معنا کند تا جوامع اسلامی آن فعاليتی که بايد برای پيشگامی در علم، تکنولوژی و ثروت داشته باشند، در آنها شکل نگيرد. يکی از اين مفاهيم برخورداری و ثروتمند بوده است. سرمايه دار بودن کشور با مومن و متدين و راضی به رضای الهی بودن منافاتی نداشته بلکه عين توکل است. فرمود «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَة»[5] . حضرت امير المومنين (ع) از نظر مالی متمکن بود به گونه ای که چاه های آب و نخل های خرما داشت. ايشان 500 درخت نخل داشتند که پای هر کدام دو رکعت نماز می خواندند که جمعا هزار رکعت می شد. اما ايشان برای خود ذخيره نمی کرد بلکه به فقرا می داد.
نکته: اختبار و امتحانی که توسط سختی ها و بلايا برای فرد ايجاد می شود دو گونه است: گاه باعث ترفيع درجه و تکامل فرد می گردد و گاه برای او جنبه پالايش داشته و او را تصفيه و پاک می نمايد، لذا در هر دو صورت به نفع فرد است.

نعمت يا متاع دنيا
قرآن کريم در سوره هود، آيه 48 می فرمايد: ﴿قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى‌ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليم: (به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و بركاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى كه با تواند، فرود آى! و امتهاى نيز هستند كه ما آنها را از نعمتها بهره‌مند خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آنها مى‌رسد(،چرا كه اين نعمتها را كفران مى‌كنند!)». قرآن کريم در اينجا از اعطای مواهب الهی به حضرت نوح (ع) و پيروان او با نام برکت نام می نمايد اما در مورد سايرين که بعد از آن حضرت پا به عرضه وجود می گذارند تعبير متاع بکار می برود. نکته ای که در اينجا وجود دارد اين است که مواهب الهی هر گاه در مسير فطرت و انسانيت بکار گرفته شود و در سايه ولايت الهی استفاده شود برکت و نعمت خواهد بود اما اگر همين مواهب در ظل ولايت شيطان بکار گرفته شود عذاب و نقمت است. آنچه به عنوان ملاک و معيار برکت و نقمت بودن مواهب الهی به بشر، بيان شده ايمان و تقوا است ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‌﴾[6].

فراگيری علوم برای فهم قرآن و روايات
بيان عقايد و فلسفه قرآن بر خلاف ساير کتاب فلسفی و کلامی به گونه ای است که پيام های رفتاری، تربيتی و اخلاقی را به همراه دارد. البته فراگيری و دستيابی به عمق آنها بدون دانشهای فلسفی و کلامی و مانند آن ممکن نيست. اينکه برخی می گويند چون همه چيز در قرآن و روايات آمده است پس بايد اين علوم را کنار گذاشت و يکسره در خدمت قرآن بود، از يک زاويه حرف درستی است اما اينکه بدون خواندن اين علوم به خدمت قرآن بياييم نادرست است زيرا آنگاه می توان از قرآن و روايات بهره گرفت که ذهن، در اثر فراگيری علوم ديگر ورزيده و گسترده شده باشد تا بتواند مفاهيم قرآن را تحليل کند و اين امر ممکن نيست مگر اينکه علامه طباطبايی، شيخ انصاری و يا ملاصدرا شده باشد. وقتی علوم مختلف فرا گرفته شود ذهن اين آمادگی را پيدا می کند تا بپرسد و آن وقت است که از قرآن جواب های مختلف دريافت می کند و الا با ذهن بسيط، فهم قرآن ممکن نيست. اين علوم در حوزه تصورات به ما کمک می کند اما تصديق آن را بايد از قرآن گرفت. آری کسی که سوال را از پيش خود طرح کرده و جواب هم داده است حال برای يافتن شاهدی از قرآن و روايات بهره می گيرد تفسير به رای نموده است. منظور از تفسير به رای خالی کردن ذهن از تصورات نيست زيرا در اين صورت چيزی از قرآن فهميده نمی شود بلکه مراد اين است که در حوزه تصديقات، حاکم بر قرآن نشويد.

درباره معنای نعمت و نقمت
مرحوم علامه همان طور که سبک ايشان در مفاهيم چنين است به بررسی مفهوم نعمت پرداخته اند. ايشان در ذيل آيات 4-6 سوره يوسف می فرمايد: «و قوله: ﴿وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‌ آلِ يَعْقُوبَ﴾ قال الراغب فی المفردات،: النعمة (بالكسر فالسكون) الحالة الحسنة، و بناء النعمة بناء الحالة التی يكون عليها الإنسان كالجلسة و الركبة، و النعمة بالفتح فالسكون التنعم و بناؤها بناء المرة من الفعل كالضربة و الشتمة، و النعمة للجنس تقال للقليل و الكثير.
ففی الكلمة- كما ترى شی‌ء- من معنى اللين و الطيب و الملاءمة فكأنها مأخوذة من النعومة و هی الأصل فی معناها، و قد اختص استعمالها بالإنسان لأن له عقلا يدرك به النافع من الضار فيستطيب النافع و يستلئمه و يتنعم به بخلاف غيره الذی لا يميز ما ينفعه مما يضره، كما أن المال و الأولاد و غيرهما مما يعد نعمة يكون نعمة لواحد و نقمة لآخر و نعمة للإنسان فی حال و نقمة فی أخرى.» در کلمه نعمت يک نوع نرمی، ملايمت و خوشی وجود دارد. اين کلمه از نُعمت به معنای نرمی و لينت گرفته شده است .
« و لذا كان القرآن الكريم لا يعد هذه العطايا الإلهية كالمال و الجاه و الأزواج و الأولاد و غير ذلك نعمة بالنسبة إلى الإنسان إلا إذا وقعت فی طريق السعادة و منصبغة بصبغة الولاية الإلهية تقرب الإنسان إلى الله زلفى، و أما إذا وقعت فی طريق الشقاء و تحت ولاية الشيطان فإنما هی نقمة و ليست بنعمة، و الآيات فی ذلك كثيرة. » مرحوم علامه می فرمايد: قرآن کريم مواهب دنيا را مطلقا نعمت نمی خواند بلکه اگر اين امور در راه سعادت فرد قرار گيرد برای او نعمت خواهند بود. البته در هر صورت وقتی به جنبه فاعلی اين امور که عطای الهی نظر شود هميشه نعمت خواهد بود اما از جنبه قابلی ممکن است برای فرد نعمت باشد يا نقمت . قرآن کريم می فرمايد: شما نمی توانيد نعمت های الهی که به شما عطا شده است را شمارش کنيد. اين خطاب هم شامل مومنان و هم غير مومنان می شود و چون از زاويه اعطای الهی بيان شده کلمه نعمت در آن بکار رفته است. خدای متعال همه اين مواهب را به غرض و قصد سعادت بندگان عطا فرموده است اما برخی آنها در مسير نادرست استفاده می کنند لذا برای آنها نقمت خواهد بود .
« نعم إذا نسبت إلى الله سبحانه فهی نعمة منه و فضل و رحمة لأنه خير يفيض الخير و لا يريد فی موهبته شرا و لا سوء، و هو رءوف رحيم غفور ودود، قال تعالى: ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها﴾: إبراهيم: 34 و الخطاب فی الآية لعامة الناس، و قال تعالى:
﴿وَ ذَرْنِی وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا﴾: المزمل: 11، و قال تعالى: ﴿ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ﴾: الزمر: 49 فهذه و أمثالها نعمة إذا نسبت إليه تعالى لكنها نقمة إذا نسبت إلى الكافر بها قال تعالى ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِيدٌ﴾: إبراهيم: 7.» خدای متعال خير محض است و از او جز خير و نيکی صادر نمی شود . او هرگز در اعطای مواهب خويش قصد شر و زيان کسی را ندارد. آری اين انسان است که نعمت های الهی را در اثر گناه و معصيت در جان خويش تبديل به نقمت می کند .
« و بالجملة إذا كان الإنسان فی ولاية الله كان جميع الأسباب التی يتسبب بها فی استبقاء الحياة و التوصل إلى السعادة نعما إلهية بالنسبة إليه، و إن كان فی ولاية الشيطان تبدلت الجميع نقما و هی جميعا من الله سبحانه نعم و إن كانت مكفورا بها[7] و كوتاه سخن، اگر انسان در ولايت خدا باشد تمامى اسبابى كه براى ادامه زندگيش و رسيدن به سعادت بدانها تمسك مى‌جويد همه نسبت به او نعمت‌هايى الهى خواهند بود، و اگر همين شخص مفروض، در ولايت شيطان باشد عين آن نعمتها برايش نقمت خواهد شد، هر چند خداوند آنها را آفريده كه نعمت باشند.

ارزيابی
آيا نمی توان جمع کرد و گفت انسان دارای دو حيات حيوانی و انسانی است. آنچه انسان ها به لحاظ حيات حيوانی از مواهب الهی دريافت کرده اند برای آنها گوارا و خوشايند بوده و نعمت محسوب می شود اما از نظر حيات فطری و انسانی اين مواهب مختلف است و برای برخی نعمت و برای ديگران نقمت است. انشاء الله در جلسه آينده اين مساله بيشتر پيگيری می شود.




[1] نهج البلاغه، سید رضی، ح364، ص537، ط هجرت.
[3] اسرار الحکم، حکیم سبزواری، ص192، ط مطبوعات دینی.
[4] امالی صدوق، ص385، ط اعلمی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo