< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
در ادامه مباحث گذشته بررسی دو اشکال باقی مانده که به آن می پردازيم .
1- جوامعی گناهکار در عين حال، برخوردار از مواهب طبيعی
در جهان کنونی جوامعی مشاهده می شوند که نه ايمان دارند و نه مسلمان و نه از نظر عمل پرهيزکار ؛ آنان معاصی متعددی را انجام می دهند در عين حال از نظر معيشت دنيوی و نعمت های طبيعی برخوردار هستند و اگر بلايايی نيز برايشان می آيد متناسب با گناهان آنان نيست. در حالی که طبق قاعده ای که بيان شد و آيه شريفه ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون﴾[1] اينها بايد زندگی سختی داشته و مورد مؤاخذه قرار گيرند.
عکس قضيه نيز هست برخی از سرزمين های اسلامی در عين حالی که عامل به دستورات اسلامی هستند اما گرفتار شدائد و بلايای طبيعی همانند آنچه در دنيای غير اسلام رخ می دهد، می شوند .
بررسی و ارزيابی
آيت الله جوادی در تفسير تسنيم معترض اين اشکال شده و جواب داده اند. ايشان می فرمايد: « حاصل آنکه کافران متنعم دو دسته اند:
1-کافرانی که بر اساس استضعاف معذورند و بدين رو ممکن است هم از نعمت های دنيا برخوردار باشند و هم از فيض آخرت محروم نمانند.
2-کافرانی که حجت الهی را در يافتند و از روی علم و عمد آن را انکار کردند که تنعم و رفاه و آسايش ظاهری اين گروه برکت نيست بلکه استدراج و مقدمه عذاب خداست.»[2]
ايشان کافران را به دو گروه کافران جاهل و کافران عنود تقسيم نموده و گروه اول را جزء مستضعفين دانسته اند. بر اساس اين شاخص اکثريت انسانها مصداق مستضعف بوده و مصداق ذيل آيه 96 اعراف که می فرمايد: ﴿وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون نخواهند بود. آنان اگر مورد عذاب نيز قرار گيرند بالاخره در انتها نجات می يابند. تکذيب آن گاه است که حق بودن مطلبی برای فرد روشن شود در عين حال آن را نپذيرد.
قبلا هم گفته شد برخی می گويند چگونه با وجود اين همه گناه و معاصی که صورت می گيرد و اکثريت غرق در گناه و در نتيجه معاقب خواند بود می گوييد خير عالم کثير و شرش قليل است؟ آنجا گفته شده شرور اخلاقی وقتی صدق می کند که از روی علم و عمد و به قصد سرکشی و طغيان صورت گيرد. اما اگر اين گونه نيست به گونه ای که در صورت روشن شدن مساله آن را می پذيرند، ديگر شر اخلاقی نخواهد بود.
بنابر آنچه در جواب گفته شد اين اشکال تنها در صورتی وارد است که يقين داشته باشيم، تکذيب آن جوامع از روی علم و عمد بوده است در حالی که روشن است چنين علم و يقينی برای ما وجود ندارد. نهايت در مورد آن ترديد داريم و ديگر نمی توان آن را به عنوان نقض بر آيه مطرح کرد.
آيا مردم عصر ما جاهل مقصر هستند؟
درست است که در عصر ما ارتباطات گسترش فراوانی يافته است اما از آنجا که تبليغات و فضا سازی های دشمنان عليه اسلام بسيار زياد است نمی توان گفت ديگر جاهل مقصری وجود ندارد. در همين ايران اسلامی الان اهل سنت هم زندگی می کنند. آنان دائما صدا و سيما که معارف شيعی را مطرح می کند می بينند اما نمی توان گفت اکثريت آنها از روی عناد مخالف هستند، زيرا آنها تصويری غير از باورهای خود ندارند و احتمال خلافی در مورد آن نمی دهند اين نيز به خاطر نقش عالمان آنهاست. در جوامع اين گونه است که اکثريت افراد دنبال رو عالمان شان هستند و دين و آيين خويش را از آنها می گيرند. لذا نمی توان به صورت قطع حکم کرد که آنها مصداق مخالفان عنود هستند بلکه نهايتا به تشکيک و ترديد در مورد آنها می رسيم.
قوانين و اصول خلقت، ناموس الهی
شهيد مطهری حديثی نقل کرده و می فرمايد« پيغمبر اكرم درباره سعد بن عُباده خزرجى فرمود: «انَّ سَعْداً لَغَيورٌ» سعد آدم غيورى است «وَ انَا اغْيَرُ مِنْ سَعْد» و من از او غيورترم «وَاللَّهُ اغْيَرُ مِنّى». سعد كه غيور بود غيرت او غيرت ناموسى به معنى ناموس انسانى يعنى نسبت به همسر خودش بود. در داستانى بود كه [آيه نازل شد كه‌] اگر كسى بيايد شهادت بدهد به اينكه زنش زنا كرده است تنها شهادت او كافى نيست و شاهد ديگرى بايد باشد.
گفت: يا رَسولَ اللَّه! اگر ما ديديم زنمان زنا مى‌كند برويم شاهد بياوريم؟ من كه تاب تحمل چنين چيزى را ندارم. پيغمبر فرمود: حكم الهى اين است؛ در عين حال فرمود:
سعد آدم غيورى است. بعد فرمود: من از او غيورترم. غيرت پيغمبر در مقابل نواميسى است كه خود پيغمبر دارد. نواميس پيغمبر همان احكام الهى است. خدا كه از پيغمبر غيورتر است در مقابل نواميس عامّ عالم است، نواميس خلقت به طور كلّى كه شامل شريعت هم مى‌شود؛ يعنى قوانين و اصول خلقت كه خداى متعال قرار داده بايد محترم باشد. اگر انسان بر ضد نواميسى كه خدا قرار داده عمل كند هتك ناموس الهى كرده است. وقتى انسان هتك ناموس الهى بكند، چنان‌كه هر غيورى وقتى كه ناموسش هتك مى‌شود عكس‌العمل شديد نشان مى‌دهد خدا هم عكس‌العمل شديد نشان مى‌دهد. اين مقدمه را دانستيم.»[3]

2- سنت استدراج و املا
قرآن کريم می فرمايد: برخورداری از نعمت های طبيعی اعم از سلامتی، گشايش در زندگی، باران و غيره به تنهايی نيم تواند نشانه رحمت الهی به افراد باشد بلکه چه بسا اينها علامت و نشانه غضب و نقمت الهی باشد. کما اينکه در مورد برخی از اهل معصيت نيز اين سنت به صورت فردی وجود دارد. قرآن کريم در چند جا به اين قانون اشاره فرموده است:
1- سوره اعراف، آيات182 تا 183 ﴿وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ.وَ أُمْلی‌ لَهُمْ إِنَّ كَيْدی مَتينٌ [4] و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمى‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد. و به آنها مهلت مى‌دهم(تا مجازاتشان دردناكتر باشد)؛ زيرا طرح و نقشه من، قوى(و حساب شده) است. (و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست.)
2- سوره قلم، آيات44 تا 45 ﴿فَذَرْنی‌ وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ. وَ أُمْلی‌ لَهُمْ إِنَّ كَيْدی مَتين[5] اكنون مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مى‌كنند واگذار! ما آنان را از آنجا كه نمى‌دانند به تدريج به سوى عذاب پيش مى‌بريم. و به آنها مهلت(بازگشت) مى‌دهم؛ چرا كه نقشه‌هاى من محكم و دقيق است‌.
اين آيات نشان می دهد که هلاکت و گرفتن نعمت ها، مقابله عيان و آشکار الهی است که گاه باعث بازگشت و تنبه معصيت کار می شود. اما گاهی خدای متعال در مورد برخی افراد که بر عناد خود اصرار دارند، قهرش را در قالب حلاوت عرضه می نمايد که اين عذابی بالاتر است.
نکته ای در مورد وضعيت موجود جوانان و زنان
زندگی در ميان ما متاسفانه کم کم به سمت مدرنيته و ماشينی شدن پيش می رود و اين امر عواقب وخيمی دارد. جوان ها به خاطر خوردن فست فودها اضافه وزن پيدا کرده اند؛ غذاهای سنتی در حال از بين رفتن است؛ زنان در مشاغل گوناگونی به صورت افراطی حضور پيدا کرده اند. ممکن است همين عذاب استدراج الهی باشد.
در مورد اشتغال زنان مجاز بودن شرعی يک حرف و واقع بينی امر ديگری است. اينکه قوام خانواده به چه چيزی است حرف ديگری است. اشتغال زنان به صورت گسترده که اکنون وجود دارد غير از مسائل اختلاط نامحرم و تضعيف خانواده ها، باعث بيکاری جوانان شده است. و به دنبال خود بالا رفتن سن ازدواج و خانه داری برخی مردان شده است . و اين امر بهم زدن تعادل الهی در مورد مرد و زن است. ﴿الرجال قوامون علی النساء﴾ [6]اين نظام الهی را خداوند اينگونه چيده است. مردی که به جای زن خويش در خانه مشغول شده اگر سخنی هم نگويد، گرفتار احساس حقارت می شود. وقتی افراد از مسير انسانيت خارج شده و به دستورات الهی گوش ندهند و چيزی را به سليقه خود به عنوان مصلحت انديشی جای آن قرار دهند قطعا دچار مشکل می شوند .
مرحوم علامه در معنای استدراج می فرمايد: « الاستصعاد أو الاستنزال درجة فدرجة، و الاستدناء من أمر أو مكان، و قرينة المقام تدل على أن المراد به هنا الاستدناء من الهلاك إما فی الدنيا أو فی الآخرة»[7] استدراج يعنی سعود يا نزول به صورت پله پله. اين اصطلاح در قرآن به معنای نزديک شدن به هلاکت در دنيا و يا آخرت را دارد.
استدراج دو گونه است: يک گونه آن است که انسان در عين حالی که معصيت کار بوده و در برابر حق می ايستد و گردن کش است از نعمت ها برخوردار شده و خودش توجيه می کند. اينان کسانی هستند که ارشاد الهی از باب ﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‌ هِی أَحْسَن‌﴾[8] بر آنها اثر نکرده است . گوشمالی و بلاها بعدی الهی نيز باعث برگشت از مسير انحرافی خود نشده است ﴿وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‌﴾[9] وقتی آنان به اين درجه رسيدند خداوند باب نعمت ها را بر آنها می گشايد تا در باتلاق فساد غرق شده سپس کم کم آنها را می گيرد.
نکته ای در مورد بدا
اهل سنت از قديم بر ما اشکال می گيرند که شيعه معتقد به بداست. برخی اين عقيده را در شيعه باطب و برخی مانند سلفی ها به خاطر آن شيعه را مشرک می داند. اما شيخ مفيد می فرمايد: اينکه من معتقد به بداء هستم به خاطر کلام امام صادق (ع) است. لذا ما حق نداريم از پيش خودمان برای آن معنايی در نظر بگيريم سپس بر آن اشکال کنيم. بلکه بايد ببينيم آن حضرت چگونه آن را معنا نموده است. آن حضرت در مورد اصل بدا فرمودند: « مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَی‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاء»[10]. ايشان در معنای بداء فرمودند: بدا در مقابل عقيده يهود است زيرا آنان می گويند دست خدا بسته است. در حالی که قرآن به صراحت می فرمايد: خير دست خداوند باز است و آن گونه که بخواهد عمل می کند «قَالَتْ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ يَعْنُونَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَيْسَ يُحْدِثُ شَيْئاً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا وَ لَقَدْ سَمِعْتُ قَوْماً سَأَلُوا أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الْبَدَاءِ »[11]. در همايش بلوچستان که اين مطلب بيان شده يکی از عالمان برجسته آنجا گفت: اين آيه در مورد انفاق است در حالی که بدا در عقيده شما معنای گسترده ای دارد. چگونه امام صداق (ع) از اين آيه چنين معنای وسيعی استفاده کرده است؟
پاسخ اين است که آن حضرت تفسير قرآن به قرآن نموده اند. بدر الدين زرکشی در کتاب «البرهان فی علوم القرآن» گفته است احسن منهج در تفسير قرآن، تفسير قرآن به قرآن است. آن حضرت در ذيل حديث می فرمايد « إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ الْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَإِنَّهُ يَكُونُ وَ لَا يُكَذِّبُ نَفْسَهُ وَ لَا مَلَائِكَتَهُ وَ لَا رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ يُقَدِّمُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يَمْحُو ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاء»[12]. در لوح محفوظ چيزی کم و زياد نمی شود و تغييری نمی کند اما در لوح محو و اثبات امور کم و زياد می شود.
3- سوره اعراف، آيه 95 ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُون[13]سپس(هنگامى كه اين هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نيكى(و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى(و ناراحتى و گرفتارى) قرار داديم؛ آن چنان كه فزونى گرفتند، (و همه‌گونه نعمت و بركت يافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبوديم كه گرفتار اين مشكلات شديم؛) به پدران ما نيز ناراحتيهاى جسمى و مالى رسيد.» چون چنين شد، آنها را ناگهان(به سبب اعمالشان) گرفتيم(و مجازات كرديم)، در حالى كه نمى‌فهميدند.
4- سوره آل عمران، آيات 196 و 197﴿لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِی الْبِلادِ . مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ ﴾[14] رفت و آمد(پيروزمندانه) كافران در شهرها، تو را نفريبد!. اين متاع ناچيزى است؛ و سپس جايگاهشان دوزخ، و چه بد جايگاهى است!
اين استدراجی که بيان شد مقدمه عذاب بود . اما گونه ای ديگر از استدراج است که عذاب آن در درون است.
﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[2] تسنیم، آیت الله جوادی، ج29، ص504، ط اسراء.
[3] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج26، ص717، ط صدرا.
[7] المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص 346، ط جامعه مدرسین.
[10] کافی، شیخ کلینی، ج1، ص 146، ط اسلامیه.
[11] توحید صدوق، شیخ صدوق، ص444، ط جامعه مدرسین.
[12] توحید صدوق، شیخ صدوق، ص444، ط جامعه مدرسین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo