< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
سخن شهيد مطهری درباره رابطه اعمال انسان با جهان
در پايان جلسه قبل اين مطلب مطرح شد که اگر ما از اين منظر به جهان بنگريم که در پشت سر اين قشر ماده، حقيقتی زنده و دارای شعور و ادراک وجود است در اين صورت می توان تبيين بهتری از رابطه اعمال انسان با حوادث جهان ارائه داد. زيرا بر اساس اين نگاه جهان طبيعت نسبت به رفتار های انسان بی تفاوت نبوده بلکه عکس العمل نشان می دهد. شهيد مطهری در اين باره اين مثال را بيان کردند به همان طور که حيوانات در برابر فرزندشان واکنش های مختلفی اعم از مهر و قهر انجام می دهند، عالم طبيعت نيز نسبت به اعمال خوب و بد انسان از خود مهر و قهر انجام می دهد .
ايشان در کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم آنجا که درصدد اثبات واحد بالشخص بودن عالم هستند اين بحث را مطرح کرده و می فرمايند عالم طبيعت دارای وحدت شخصيه طبيعی (يعنی زنده و دارای ادراک ) است. ماشين نيز يک واحد بالشخص است اما او ديگر زنده و دارای ادراک و شعور نيست اما جهان واحد بالشخصی است که دارای حيات است. ايشان در مورد عالم طبيعت از نظر وحدت و کثرت سه فرضيه را مطرح کرده و دو تا رد و يکی را می پذيرد:
1- فرض اول اين است که جهان طبيعت مانند يک دستگاه ماشين پيچيده است که طراح، آن را به صورت منظم ايجاد کرده است. اين دستگاه به صورت اتوماتيک وار کار خود را انجام می دهد. معنای نظم نيز جز اين نبود که « ميان اجزاء مختلف چند پديده و يا اجزاء درونی آنها يک نوع هماهنگی برای يک هدف واحد وجود دارد».
2- فرض دوم اين است که جهان هر چند متشکل از اجزايی در کنار هم است اما در حقيقت اين اجزاء با هم در ارتباط نيست بلکه يک موجود غيبی است که در آن دخالت کرده و آنها را راهبری می کند. اين ما هستيم که خيال می کنيم، ميان اجراء عالم ارتباط بر قرار است. در اين فرض جهان به مانند يک بازی شطرنج است که در آن مهره ها در کنار جای گرفته است اما ارتباطی به هم نداشته و اين فرد بيرونی است که آنها را حرکت و جابجا می کند.
3- فرض سوم اين است که جهان مانند بدن انسان، حيوان و گياه است که در عين مرتبط بودن اجرای آن، دارای نفس و روح بوده که آنها را مديريت می کند. بر اين اساس همان طور که موجود زنده دارای واکنش و عکس العمل است، روح عالم نيز در برابر خوبی ها و بدی ها واکنش نشان داده و برکات و نقمت هايی را پديد می آورد. روح عالم همان قوه و نيروی شاعر و دارای احساس و ادراک است که در کل عالم وجود داشته و نسبت به موجوداتی که در آن زندگی می کنند بی تفاوت نمی باشد.
از ميان اين سه فرضيه، فرضيه اول که عالم را يک دستگاه ماشينی خشک می داند پذيرفته شده نيست. امروزه نيز دانشمندان بيشتر به اين حقيقت پی برده اند که عالم تنها يک ماشين پيچيده نيست که تنها بتوان از طريق نظام ماشين وار آن را فهميد بلکه حقيقتی راز آلود است که دارای عواطف، احساسات و ادراک است و نسبت به موجودات درون آن واکنش نشان می دهد.
البته عقلا اين فرض ممکن است که طراح پيشين با توجه به علم و قدرت کاملی که دارد عالم را به گونه ای خلق و برنامه ريزی نموده باشد در برابر آسيب ها و رخدادهايی که واقع می شود واکنش مناسب نشان انجام دهد. اما اين فرض هر چند شواهدی علمی را نيز به همراه دارد اما بعيد به نظر می رسد.
نکته: در اين دوران متاسفانه بشر عصر جديد از مصنوع خودش که ماشين باشد تاثير پذيرفته و زندگی ماشينی را در پيش گرفته است. احساسات و عواطف او خيلی کم شده و بی تفاوت و خشک شده است. هر چقدر به سمت شهر های مدرن تر می رويم اين مشکل بيشتر به چشم می خورد. البته در کشور های شرقی بر خلاف غرب که احساسات و عواطف خصوصا به برکت اسلام وجود دارد، افراد بيشتر نسبت به هم دغدغه دارند.
فرض دوم نيز خلاف واقع است و مشاهدات علمی بشر اين فرض را رد می کند. اين فرض شبيه سخن اشاعره است که گفتند در طبيعت نظام علی و معلولی وجود ندارد بلکه عاده الله تعلق گرفته که چنين نمايد.
فرض درست در اين ميان، فرض سوم است و آن اين است که بگويم در عين حالی که ميان اجزاء عالم ارتباط و هماهنگی برقرار است، اين عالم دارای روح و نفس لذا دارای احساس و ادراک بوده و نسبت به موجودات بی تفاوت نيست. اين فرضيه در ميان قدما نيز مطرح بوده است. آنان می گفتند هر نوعی يک رب النوع داشته که نوع کامل بوده و مجموعه افراد آن نوع را تحت تدبير دارد. اين رب النوع ها نيز به يک رب الارباب منتهی می شوند که به تدبير همه آنها می پردازد .
بنابراين اگر نگاه ما به جهان طبيعت چنين نگاهی شود که آن را يک واحد شخصی طبيعی بدانيم در اين صورت همانند حيوانی که نسبت به فرزند خود واکنش نشان می دهد، کل عالم نيز نسبت به موجودات درون آن بی تفاوت نبوده و فعل و انفعالاتی انجام می دهد . اگر انسان خوبی کند طبيعت به او مهر می ورزد و نعمت هايش را عيان می کند اما اگر بدی کند به او قهر کرده پشت می کند. در اينجا می توان از کمک و تاييد قرآن کريم نيز بهره گرفت که می فرمايد: ﴿ وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم[1]
سخن شهيد مطهری درباره تفاوت نگاه مادی و الهی به عالم
شهيد مطهری در کتاب امدادهای غيبی در زندگی بشر می فرمايد: « آرى، يك فرد در زندگى عملى خود اگر كوشش و اخلاص را توأماً داشته باشد خداوند او را از راههايى كه خود آن فرد نمى‌داند تأييد مى‌فرمايد: ﴿ انْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أقْدامَكُمْ﴾[2] شما اگر حقيقت را يارى كنيد حقيقت به يارى شما مى‌آيد.
از نظر يك نفر مادّى در حساب عالم هيچ گونه تفاوتى ميان راه حق و راه ناحق نيست. عدل و ظلم، حق و ناحق، خوبى و بدى از نظر نظام كلّى و جملى عالم، حساب خاصّى ندارد. گوش جهان به اين معانى و مفاهيم بدهكار نيست. اساساً جهان چشم و گوش و عقل و هوشى ندارد كه به اين چيزها برسد و آن را كه در راه حق و عدالت و اخلاق و انسانيّت و نيكوكارى و اخلاص گام بر مى‌دارد تأييد كند و آن را كه در اين راه گام بر نمى‌دارد تأييد نكند. ولى از نظر انسان الهى، در حساب كلّى جهان ميان ايندو تفاوت است؛ حقيقتى در كار است و به حمايت مردان راه حق بر مى‌خيزد.
ما در كتاب انسان و سرنوشت تحت عنوان «تأثير عوامل معنوى در سرنوشت» گفته‌ايم كه: «از نظر جهان‌بينى مادّى، عوامل مؤثّر در اجل، روزى، سلامت، سعادت و خوشبختى منحصراً مادّى است. تنها عوامل مادى است كه اجل را دور يا نزديك مى‌كند، روزى را توسعه مى‌دهد يا تنگ مى‌كند، به تن سلامت مى‌دهد يا مى‌گيرد، خوشبختى و سعادت را تأمين يا نابود مى‌كند. امّا از نظر جهان بينى الهى علل و عوامل ديگرى كه عوامل روحى و معنوى ناميده مى‌شوند نيز همدوش عوامل مادّى در كار اجل و روزى و سلامت و سعادت و امثال اينها مؤثّرند. از نظر جهان بينى الهى، جهان يك واحد زنده و با شعور است، اعمال و افعال بشر حساب و عكس العمل دارد، خوب و بد در مقياس جهان بى‌تفاوت نيست، اعمال خوب يا بد انسان مواجه مى‌شود با عكس العمل‌هايى از جهان كه احياناً در دوره حيات و زندگى خود فرد به او مى‌رسد ...».»[3] ايشان مساله الهامات و اشراقات در اين باره را نيز مطرح کرده اند .
کلام حضرت آيت الله جوادی درباره ربط عمل با جهان خارج
حضرت آيت الله جوادی در تفسير تسنيم مانند مرحوم علامه طباطبايی در دو جا (جلد 10 و 29) به اين مساله پرداخته اند. ايشان در جلد 10 می فرمايد: « نيّتها و كارهای نيك و بد آدميان در حوادث خير و شرّ عالم سهم دارد، چون اين اعمال با حوادث پيوندی ناگسستنی دارند. پشتوانه اين مطلب برهان عقلی و نقلی است:
يك. برهان عقلی: انسان با همه شئونش حلقه‌ای از زنجيره جهان هستی است، پس نمي‌تواند از ساير حلقه‌ها جدا باشد، چون معلول بسياری از علل و علت بسياری از معاليل است به طوری از موجودهای دريايی، صحرايی، زمينی و هوايی اثر مي‌پذيرد و متقابلاً در آنها اثر مي‌گذارد، بنابراين اعمال انسان بر رويدادهای گوارا و ناگوارای جهان، مؤثر و از آنها متأثر است. اين تأثير و تأثّر متعامل در خصوص قلمرو بدن انسان نيست، بلكه در عقايد، اخلاق و رفتار و گفتار و كردار وی نيز مشهود است. شايد برای جزئيات اين مسئله نتوان برهان آورد؛ ولی رابطه مستقيم انسان و طبيعت برهان عقلی دارد، هرچند جزئيات آن با نقل ثابت مي‌شود، پس اينكه فلان كار نيك موجبِ بارش باران مناسب يا نزول بركات الهی است يا فلان گناه سبب زلزله يا مرگِ نابهنگام است، با شرايطی پذيرفته است. البته تفصيل اين تعامل خارج از حوصله بحث كنونی است[4]
بررسی
در اينکه آنچه ايشان در اينجا بيان می کنند برهان عقلی مساله باشد جای تامل است زيرا بخشی از کلام که مربوط به مشاهدات است جای انکار ندارد و قسمتی که نيازمند اثبات است تنها ادعايی بيان شده است. در اينکه اعمال طبيعی انسان با حوادث عالم مرتبط است سخنی نيست و کسی آن را انکار نکرده است. همه سخن در تاثير اعمال اخلاقی و غير طبيعی انسان در عالم طبيعت است. ايشان در اينجا فرموده اند « اين امر مشهود است» در حالی که فهم اين مساله مستبعد و سخت بوده و ايشان تحليلی ارائه نکرده اند که چگونه می توان از بُعد ظاهر به بُعد باطن ربط داد .

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[3] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج3، ص349-350، ط صدرا.
[4] تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی، ج10، ص 634، ط اسراء.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo