< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
در جلسات قبل مطلبی از مرحوم علامه در رابطه با چگونگی تاثير گذاری اعمال نيک و بد انسان بر حوادث عالم طبيعت خصوصا حوادث مهمی که از آنها با عنوان خيرات و شرور تعبير می شود، بيان شد. به نظر می رسد تنها کسی که به صورت جدی به اين بحث پرداخته ايشان باشد. اصل اين مساله جای ترديدی ندارد و کسی که با ذهن خالی به قرآن و روايات توجه کند، به روشنی می يابد که انسان ها در حوادث عالم موثر هستند. اين اصل همچنين در تربيت و رشد انسان ها نقش اساسی ايفا می کند.
مطلب ديگر اين بود که آيا اين آموزه و معرفت قرآنی و وحيانی از نظر علمی و عقلی نيز قابل تبيين است يا نه؟ هر چند آنچه از طريق وحی بدست آمده الزام آور است زيرا وقتی با يک روش منطقی به قرآن رسيديم و با يک روش عقلايی و زبان شناختی به فهم قرآن پرداختيم هر دستاوردی که برای ما حاصل شود منطقی و الزام آور خواهد بود. اما حس کنجکاوی انسان او را بر می انگيزد تا باورهای خويش را بفهمد و به تبيين و تحليل آنها بپردازد، کما اينکه حضرت ابراهيم (ع) در مورد معاد جسمانی از خدای متعال چنين درخواستی نمود .

تبيين و تحليل تاثير اعمال نيک و بد انسان در حوادث طبيعی
برای بررسی علمی و عقلی اين مساله ابتدا چند مقدمه و اصل بيان می شود:
1- شواهد تجربی و علمی بشر بيان گر ارتباط تکوينی موجودات عالم طبيعت با يکديگر است، همانند ارتباطی که ميان اجزاء يک موجود برقرار است. از اين رو می توان گفت که جهان طبيعت يک واحد خارجی و شخصی است. مرحوم علامه نيز بر اين مساله تاکيد دارد. حکمای الهی نيز از دير زمان به اين مساله معتقد بوده و تبيين های مختلفی از آن ارائه نموده اند.[1]
2- انسان در جهان طبيعت زندگی می کند و يکی از اعضای برجسته اين خانواده بزرگ است زيرا او اين توانايی را دارد که در عالم تصرف کرده و آن را به تسخير خويش در آورد و قوی ترين پديده های عالم را به دام کشد. از طرف ديگر انسان خود تابع قوانين حاکم بر طبيعت است. بر اين اساس انسان با موجودات عالم ارتباط تکوينی دارد و از آنها تاثير پذيرفته و بر آنها تاثير می گذارد.
3- تاثير گذاری انسان بر پديده های طبيعی که قابل مشاهده و تجربه حسی است به دو صورت است: گاه بی واسطه است مانند باغبانی که با دستان خويش ميان شاخه های نازک پيوند بر قرار می کند يا کشاورزی که با دست خويش بذر را می افشاند. اما گاهی با واسطه است يعنی از ابزار و وسايل استفاده می کند. انسان به مرور زمان و در اثر پيشرفت تکنولوژی دامنه تصرفاتش بيشتر شده و اکثر کارهای خويش را با ابزارهای مختلف انجام می دهد.
4- سوال می شود منشا و مبدا تصرفاتی که انسان در عالم طبيعت می کند چيست؟ چه واقعيتی در او وجود دارد که علت العلل اين امور است؟ پاسخ روح و نفس است؛ در اختيار روح دو نيرو وجود دارد که توسط آنها به انجام کارهای مختلف می پردازد: يکی تفکر و ديگری اراده ؛ تفکر به جنبه شناختی انسان و اراده به جنبه عملی او باز می گردد. بنابراين علت اساسی تصرفات انسان جسم او نيست بلکه باطن و روح اوست که جسم را به عنوان ابزار بکار می گيرد.
5- تصرفات انسان در حوزه محسوسات و مشاهدات بر دو گونه است: برخی از آنها مفيد و برخی زيان بار است. منشا خوبی ها و بدی ها نيز برخواسته از همان دو نيروی باطنی يعنی فکر و اراده است. اگر فردی هم آگاه باشد و هم از نظر اراده خيرخواه، در اين صورت تصرفاتی که در عالم انجام می دهد خوب و خير خواهد بود. اما اگر کسی قصد خير دارد اما نمی داند ممکن است تصرفاتش مخرب باشد کما اينکه گفته شده «دشمن دانا به از نادان دوست ». در روايات نيز برای عالم راستين دو علم بيان شده است: علم به دين و علم به زمانه. برخی ديگر نيز خوب می دانند اما اراده شر و شيطانی دارند « چو دزدی با چراغ آيد گزيده تر برد کالا» بشر امروز متاسفانه از نظر علمی خيلی رشد کرده است اما در بخش دوم يعنی اراده و عقل عملی ضعيف است لذا تمام قدرت های خود اعم از هنر، علم و تکنولوژی را در خدمت نيروهای شيطانی و هوای نفس قرار گرفته است.

سه ديدگاه در مورد استفاده از تکنولوژی غرب
در مورد تکنولوژی و صنايع غرب چند ديدگاه وجود دارد: برخی می گويند ما بايد با کل غرب و دنيای ماشينی مخالف باشيم. شهيد مطهری نقل می کند « يكى از آقايان وعّاظ خيلى معروف مى‌گفت: سالهاى اولى بود كه بلندگو پيدا شده بود، ما هم تازه پشت بلندگو صحبت مى‌كرديم و به قول او تازه داشتيم راحت مى‌نشستيم «1». ولى هنوز بلندگو شايع نشده بود. قرار بود من در يك مجلس معظم صحبت كنم، بلندگو هم گذاشته بودند. قبل از من آقايى رفت منبر؛ همينكه رفت منبر، گفت: اين بوق شيطان را از اينجا ببريد. بوق شيطان را برداشتند بردند. ما ديديم اگر بخواهيم تحمل كنيم و حرف نزنيم، اين بوق شيطان را بردند و بعد از اين هم نمى‌شود از آن استفاده كرد. تا رفتم و نشستم روى منبر، گفتم: آن زين شيطان را بياور.»[2]
لذا اينها همه ابزار است و بايد محتوای آنها را درست کرد. البته اين به اين معنا نيست که تکنولوژی غربی هيچ فرهنگی را به همراه ندارد اما اين فرهنگ بالعرض بوده و قابل پيرايش است. بله علوم انسانی خطرساز است.
در سالهای گذشته اين بحث مطرح شد که ما بايد با دنيای غرب چه کنيم؟ آيا کلا بپذيريم يا کلا رد کنيم و يا غربال گری کنيم؟ ديدگاه صحيح همين ديدگاه اخير است. ما تا زمانی، از ابزار آنها استفاده می کنيم و آنها را در خدمت اسلام می گيريم، بعد که خود آنها را ياد گرفتيم از آنها جلو می زنيم. الحمدلله اکنون انقلاب اسلامی به برکت رهنمود های امام راحل و مقام معظم رهبری در مسير درستی قرار گرفته است. در خبرهای آمده بود که يکی از نويسنده های توانمند الجزيره که ضد ماست، به کشورهای عربی خطاب می کند که شما چندين سال است بر عليه ايران تلاش می کنيد در حالی که ايران در مسير درستی قرار گرفته و روز به روز پيشرفت می کند. وی به آنها گفته اگر روزی طرفداران شما و طرفداران ايران در لبنان به جان هم افتند چه اتفاقی می افتد؟ شما کاباره و هتل و قمارخانه در آنجا درست کرده ايد در حالی که ايرانيان نيروهای رزمنده تربيت کرده اند. در صورت مقابله آنها قليون های خود را می آورند و اينها سلاح می آورند.
6- روشن شد که خوب و بدهايی که در حوزه تاثير انسان در جامعه است، ريشه اش به درون و باطن بر می گردد. قرآن کريم هم می فرمايد: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون[3] اگر روح انسان مجهز به ايمان و عمل صالح گردد برکات و خيرات بر او نازل می شود. اينها مربوط به جسم او نيست بلکه سهم اصلی از آن روح و باطن است. ايمان و تقوا تبلور معنوی و الهی روح ماست در مقابل کفر و فسق نيز برخواسته از پليدی های درونی فرد است.
بنابراين هم آثار محسوسی که از انسان در عالم طبيعت ايجاد می شود و هم آنچه برخواسته از ايمان و تقوا و يا کفر و فسق است هر دو يک منشا دارد و آن روح و نفس است اما يک تفاوت ميان اين دو است و آن اينکه آنچه توسط جسم انسان ايجاد می شود ملموس و قابل مطالعه تجربی است در حالی که آنچه برخواسته از ايمان يا کفر اوست با ابزار حسی قابل اندازه گيری نيست. وجه اينکه پذيرش و قبول اين آثار سخت است نيز ريشه در همين غير حسی بودن آنها دارد .

راههای شناخت آثار و پيامدهای معنوی اعمال انسان در عالم
اما آيا راهی برای مطالعه و شناخت اين آثار وجود دارد؟ آيا از نظر علمی می توان به کشف آنها پرداخت يا تنها راه از طريق وحی است؟ آری چنين شناختی از روش های ذيل ممکن است:
1- روش علمی تاريخی؛ منظور تحليل و بررسی فلسفه وقايع و تاريخ است. اينکه علت افول و رشد تمدن ها چه بوده است؟ چه چيزی باعث سقوط اندلس شد؟ حضرت اميرالمومنين(ع) در خطبه قاصعه به بعضی از اين فلسفه ها اشاره نموده است. آن حضرت در جايی فرموده : اينکه معاويه با اينکه در باطل است اما پيش می رود به اين خاطر است که عوامل حقی را بکار گرفته و پيروی می کند. در بخشی از قرآن کريم نيز مساله قصص مطرح شده که جنبه عبرت گيری برای آيندگان دارد.
2- روش علمی مردم شناسی؛
3- روش جامعه شناسی؛
3- روش روانشناسی و روانکاوی؛ اين رشته در اين مقوله بيش از سايرين به کار گرفته شده است. به عنوان نمونه آقای يونگ که شاگرد فرويد است، کلينيکی داشته و بيماران روانی را از سراسر دنيا مداوا می نمود. وی بعد از سال ها کار و تلاش، تجربيات بالينی خود را نوشته است. وی گفته است: من در مدت سی و چند سالی که بيماران مختلف را مطالعه و درمان کردم به اين نتيجه رسيدم که انسان از 35 سالگی به بعد از نظر روحی و روانی به يک خلا می رسد و از اين به بعد نيازمند پشتوانه ای است تا او را نگاه دارد، و اين پشتوانه چيزی جز ايمان نيست. وی می گويد: من ديدم هر کدام از بيماران من که مومن تر است مقاوم تر و با نشاط تر است اما هر کدام چنين نيست عقب می مانند؛ لذا ايمان در حوزه های مختلف اثر می گذارد. با اينکه يونگ از نظر معرفت شناسی معتقد به اصالت تجربه است اما در حوزه روانکاوی به اين حقيقت پی برده است.
کتاب دين و روان ويليام جيمز برای مطالعه در اين زمينه کتاب خيلی خوب است که شهيد مطهری نيز آن را توصيه نموده است. (ما سياسيون فاسد و ظالم غرب و نيز بی بندوباری و مفاسد آن مساله داريم اما با دانش و دانشمندان مساله ای نداريم، ويليام جيمز نيز يک دانشمند و پدر روانشناسی جديد است).

اين بحث باب گشوده شده توسط قرآن کريم
آنچه در رابطه با ارتباط اعمال انسان و حوادث طبيعت بيان شده بابی که قرآن کريم و روايات به روی بشر گشوده است. در غرب مساله ای مطرح شده که آيا ايمان قبل از فهم است يا فهم قبل از ايمان؛ آگوستين در اين باره سخن معروفی دارد وی می گويد: «ايمان می آورم تا بفهمم» نه اينکه می فهمم تا ايمان بياورم. در مورد اينکه کدام يک از اين دو سخن درست است بحث هايی شده است. ديدگاه صحيح آن است که هر دو درست است اما هر کدام در جايی. ابتدا بايد بفهميم تا ايمان بياوريم. حضرت اميرالمومين(ع) در نهج البلاغه می فرمايد: «اول الدين معرفته»[4]. اما بعد از ايمان آوردن، وحی برای بشر مقوله هايی را می گشايد که عقل خودش به تنهايی شروع به کار نمی کرد. بنابراين جهان بينی الهی راه هايی را نيز به بشر معرفی کرده که خواستگاه آن، ايمان است .


[1] ر.ک: اسفار، صدرالمتالهین، ج6، ص 98-99 هم متن و هم پاورقی های مرحوم سبزواری؛ شرح منظومه، حاجی سبزواری، ص145 و 146؛ دررالفوائد، محمد تقی آملی، ج1، ص447-449؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص89-94 همراه با حاشیه های شهید مطهری.
[2] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج17، ص335، ط صدرا.
[4] نهج البلاغه، سید رضی، خ1، ص39، ط هجرت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo