< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
رابطه نبوت و نزول ناملايمات در بررسی آيه 94 سوره اعراف
موضوع بحث بررسی رابطه افعال انسان با شرور و ناملايمات طبيعی و اخلاقی بود. به مناسبت بررسی آيه 94 سوره اعراف به بحث ديگری با عنوان رابطه نبوت با ناگواری ها رسيديم. قرآن کريم در اين آيه می فرمايد: ﴿ وَ ما أَرْسَلْنا فی‌ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِی إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون[1] مرحوم علامه طباطبايی در تفسير الميزان از اين آيه استظهار نمودند که ميان بعثت انبياء و حوادث و ناملايمات عمومی، نوعی رابطه برقرار است به اين بيان که غرض از بعثت انبياء دعوت مردم به خوبی ها و طی مسير انسانيت بوده است. خدای متعال برای اينکه مردم متنبه شده و از غفلت رفاه و آسايش دنيوی بيرون آيد و امر هدايت به صورت کامل واقع شود شدائدی را همراه بعثت انبياء نازل می فرموده است. وجه آن نيز اين بوده که طبع انسان به گونه ای است که وقتی از مواهب برخوردار باشد به تدريج دچار غفلت شده و حالت استکبار و خود رايی برايش ايجاد می شود. اين حوادث و ناملايمات او را به خود آورده در نتيجه زمينه را برای پذيرش بهتر دعوت انبياء فراهم می آورد. بر اين اساس می توان گفت نقش اين بلايا و گرفتاری ها، ايجاد داعی برای رو آوردن به پيامبر و مقربيت است و لذا تحت قاعده لطف قرار می گيرد همان طور که خود ارسال رسل نيز تحت همين قاعده است.[2]

بررسی ديدگاه مفسرين در باره مفاد آيه
مفسرين در مورد مفاد آيه به دو گروه تقسيم شده اند:
1- گروهی همان طور که مرحوم علامه طباطبايی فرمودند، آيه را دارای ظهور دانسته و برای آن تقديری در نظر نگرفته اند. آنان گفته اند مفاد آيه اين است که هر گاه خدای متعال برای قريحه ای نبی را مبعوث می نمايد قبل از آن يا در آستانه ارسال رسل، اهل آن قريحه را گرفتار ناملايمات و سختی هايی می نمايد تا آنها متنبه ساخته و زمينه برای پذيرش پيامبر فراهم آورد. شيخ طوسی در «التبيان»، ج4، ص 474؛ ابوالفتوح رازی در «روض الجنان»، ج7، ص 306؛ طبری در «جامع البيان»، ج9، ص 111؛ شيخ محمد عبده در «المنار»، ج9، ص 14و 15؛ سلطان محمد گنابادی در «بيان السعاده»، ج2، ص 195 و علامه طباطبايی در «الميزان»، ج8، ص 199 اين ديدگاه را برگزيده اند.
شيخ محمد عبدو در المنار می گويد «و المعنی ذلک شان الرسل مع اقوامهم الهالکين و ما ارسلنا نبيا فی قوما الا و لقد انزلنا بهم الشدائد و المطائب بعد ارساله او قبيله لنعدهم و ناهلهم بها لتضرع. و مما ثبت بالتجارب و تقرر عند العلمای نفس و الاخلاق ان الشدائد و ملاحج الامور مما يرب الناس و يصلح من فسادهم. فالمومن قد يشغله الرجاء و حناء العيش فينسيه ضعفه و حاجته الی ربه و الشدائد تذکره به و الکافر بالنعم قد يعرف قيمتها بفقدها فينقلب شاکرا بعد عودها بل الکافر بالله عزوجل قد تنبه بالشدائد و الاحوال مرکز الشعور بوجود رب الخالق المدبر لامور الخلق فی دماغه و تذکره بما عوده فی فکرته من وجود مصدر بنظام الکون کما وقع کثيرا و الايات فی هذا کثيره »[3] معنای آيه مورد بحث اين است که شان رسل و اقوام آنها اين بوده که خدای متعال شدائد و مصائبی را بر آنها نازل می فرموده تا به اين طريق آنها را برای پذيرش کلام پيامبر آماده نمايد. علت آن نيز همان طور که علمای تربيت و اخلاق گفته اند و از روی تجربه نيز ثابت شده، اين است که شدايد و گرفتاری ها در انسان ها نقش اصلاحی دارد. انسان های مومن در اثر آسايش و رفاه، به خود مشغول شده و از ياد خداوند غافل می شوند لذا اين شدايد آنها را متذکر می کند. کسی نيز که کافر است اين بلايا، ارزش آن نعمت ها را به او می فهماند لذا حس شکر گذاری را در او بر می انگيزاند و چه بسا همين ناملايمات دستگاه ادارکی او را بر انگيزد تا به سمت خداوند روی آورده و به آنچه در فطرت او وديعه گذاشته شده باز گردد، کما اينکه افراد زيادی در تاريخ در اثر مصائب و گرفتاری ها نجات يافته اند. اساسا فطرت اين گونه است که در تنگناها، شکوفا شده و از رکود و غفلت بيرون می آيد. وی سپس بيان می کند در جنگ جهانی، همين تاثير روی آوردن به خدای متعال، بيشتر شده به گونه ای که در پاريس که خيلی در لهو و لعب غوطه ور بود اين امر مشهود بود .
صاحب تفسير بيان السعاده نيز می گويد: « اعلم، انّ المانع من قبول النّبوّة و الانقياد تحت احكام القالب و كذا من قبول الولاية و الانقياد تحت احكام القلب هو استبداد الإنسان بالرّأى و استقلاله فی الأمر و ظنّ عدم احتياجه الى غيره، و كلّ ذلك من صفات النّفس و الخيال، و هذه هی المانعة من ظهور حقّيّة المحقّ و بطلان المبطل، و لمّا كان تماميّة الدّعوة بوجود الدّاعى و دعوته و استعداد القابل و استحقاقه و انتفاء المانع و منعه فاذا أراد اللّه تعالى هداية قوم و دعوتهم الى الحقّ، سواء كان ذلك فی العالم الكبير أو الصّغير بعث إليهم من يدعوهم اليه ليتحقّق الدّعوة و أخذ المدعوّين بالبأساء و الضّراء، ليستعدّوا بذلك و يرتفع المانع من قبول دعوة الدّاعى و الحاجب من ظهور حقّيّته و ليتضرّعوا و يلتجؤا بترك الاستبداد و الانانيّة حتّى يستحقّوا بذلك رحمة اللّه و قبول دعوة الدّاعى »[4] آن چيزی که مانع از قبول نبوت و احکام الهی و نيز مانع از قبول ولايت و منقاد شدن باطنی در برابر حق است، استبداد به رای و خودبينی است. [همان صفتی که عامل سقوط شيطان نيز هست] انسان در اثر اين رزايل گمان می کند که ديگر به چيزی نيازی ندارد و حالت استکبار می يابد. و اين امر نوعی بيماری درونی است که نمی گذارد حقيقت در جان آدمی نور افشانی کرده و جلوه کريه باطل نمايان شود.
وی می گويد: دعوت انبياء بر سه رکن استوار است: آمدن دعوت کننده، قابليت برای پذيرش دعوت و سوم نبود مانع . اگر اين سه رکن به همراه صفت اختيار جمع شود علت تامه برای پذيرش و انقياد در برابر انبياء الهی حاصل شده است. خدای متعال ابتدا پيامبران را به سوی بشر ارسال می کند، سپس بر آنها مشکلات و مصائبی می فرستاد تا دلهای آنها آماده شده و مانع بر طرف شود .
2- گروهی ديگر از مفسرين که گروه غالب می باشند برای معنای آيه کلمه يا جمله ای را در تقدير گرفته و گفته اند: معنای آيه اين است که هر گاه خدای متعال برای قريحه ای پيامبری مبعوث نمود، چون اهل آن قريحه او را تکذيب کردند و از او اعراض نمودند، خداوند آنان را دچار عذاب و شدائد نمود. اين گروه نزول شدائد و سختی ها را متوقف بر تکذيب و اعراض قوم دانسته اند در حالی که گروه اول، گفتند مفاد آيه اين است که شدائد و بلاها قبل از آمدن نبی و يا همراه با آمدن او صورت گرفته است.
طبرسی در «مجمع البيان»، ج3و4، ص451؛ فخر رازی در «مفاتيح الغيب»، ج16، ص184؛ قرطبی در «الجامع»، ج7، ص225؛ آلوسی در «روح المعانی»، ج9، ص13؛ ملا فتح الله کاشانی در «منهج الصادقين»، ج3، ص673؛ بروسوی در «روح البيان»، ج3، ص205؛ جلال الدين سيوطی و جلال الدين محلی در «تفسير جلالين»، ص161؛ المراغی در «تفسير مراغی»، ج9، ص11؛ علامه شبر در «تفسير شبر»، ص179 ؛مغنيه در «تفسير المبين»، ص38؛ آيت الله جوادی در «تسنيم»، ج29، ص501 اين معنا را برای آيه برگزيده اند .
گرفتاری های همراه ارسال انبياء استحقاقی يا ابتدايی
اما آيا حوادث و گرفتاری هايی که همراه انبياء برای مردم فرستاده می شود تنها جنبه استحقاقی داشته که متوجه عملکرد گذشته آنان است يا می تواند جنبه ابتلای ابتدايی نيز داشته باشد؟ سنت اوليه الهی اين است که هر گاه جامعه در مسير فطرت قرار داشته باشد از نعمات بهرمند می شود اما اگر منحرف شود و به سمت کفر و عصيان رو آورد دچار بلا و عذاب می شود. در اينکه گرفتاری هايی استحقاقی جنبه ابتلا و تنبه نيز داشته باشد سخنی نيست اما آيا امکان دارد خدای متعال در بادی امر بلا و سختی ها را به منظور هدايت و ارشاد نازل نمايد؟ در برخورد اول به نظر می آيد معنای آيه شريفه سوره اعراف همين است اما با دقت روشن می شود که آلام ابتدايی اجتماعی که جنبه تنبيهی داشته باشند وجود ندارد. اما معنای آيه چيست؟ معنای آيه اين است که قريحه و قومی که قرار است پيامبری برای آنها ارسال شود چون از مسير فطرت خارج شده اند طبق سنت اوليه الهی گرفتار شدايد و سختی شده اند. در اين هنگام پيامبر که زبان گويای دارد بر آنها فرستاده می شود. او قوم خويش را نسبت به سختی ها متنبه کرده و به نعمت هايی که به آنها داده شود توجه می دهد. بنابراين معنای آيه اين نيست که چون پيامبران بعد از ارسالشان مورد تکذيب قوم قرار گرفته اند دچار عذاب شده اند بلکه معنای آن اين است که آنان چون از مسير فطرت خارج شده اند گرفتار سختی ها شده اند خدای متعال پيامبر را برای آنها می فرستد تا آنها را متنبه کرده و به مسير صحيح بر گرداند .
بر اساس آنچه گفته شد و با بهره گيری از روايات می توان گفت که غير از حضرت آدم (ع) که آمدنش مسبوق به قومی نبود، ساير انبياء آمدن شان مصادف بود به مصائبی که مردم به خاطر انحراف از مسير فطرت دچار آن شده بودند. در کلام حضرت اميرالمومنين(ع) نيز در نهج البلاغه آمده است که همواره تعداد کمی از مردم در مسير فطرت بوده اند اما آنگاه که اکثر مردم منحرف شوند، خداوند انبياء را برای آنها ارسال می نمايد. « وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْی مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِه‌»[5] خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت‌ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‌هاى انسان‌ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت‌هاى فراموش شده را به ياد آورند.
حاصل آنکه آيه شريفه 94 سوره اعراف دارای ظهور بوده و لازم نيست برای آن تقديری در نظر گرفته شده و ظهور سازی کنيم. خدای متعال برای هدايت از دو قاعده و وسيله استفاده نموده است: «ضراء» يعنی ناملايمات و سختی ها و «صراء» يعنی نعمت ها و خوبی ها. اگر قومی نه با سختی های الهی متنبه شوند و نه با نعمت ها، آنوقت عذاب شامل حال آنها می شود. به همين خاطر است که برخی از مفسرين گفته اند آيه بعد از آيه، بيان سنت استدراج نيست بلکه بيان سنت ديگری است که خداوند برای هدايت انسانها بر می گزيند و آن نزول نعمت ها به منظور تنبه و يادآوری است.



[3] المنار، شيخ محمد عبدو، ج9، ص 14 و 15.
[4] بيان السعاده، گنابادی، ج2، ص195 و 196 ط موسسه الاعلمی للمطبوعات.
[5] نهج البلاغه، سيد رضی، خ1، ص43 ط هجرت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo