< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
سه سنت فطرت، و ابتلا و استدراج
در مورد آيه 30 سوره شوری ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير﴾[1] مرحوم علامه طباطبايی فرمودند: خطاب در اين آيه اجتماعی است و به مردم از نظر جمعی آنها نظر دارد بنابراين مصائبی که در آن بيان شده، مصائب عمومی و فراگير مانند قحطی، گرانی، زلزله و جنگها است. مرحوم علامه بعد از بيان اين مطلب، اين قانون کلی را از اين آيه و ساير آيات مشابه بدست آورند که اعمال انسان با نظام عالم تکوينی ارتباط دارد به گونه ای که اگر انسان در مجرای فطرت قرار داشته باشد، پيامد آن در نظام تکوين حوادث خير خواهد بود اما اگر از مسير فطرت خارج شود نتيجه عکس خواهد داد و به گرفتاری و بلا دچار می شود.
مرحوم علامه می فرمايد: البته اين سنت اوليه الهی است، اما ممکن است دو سنت ديگر وارد شده و اين حکم را تغيير دهد. آن دو سنت عبارتند از: سنت ابتلا و سنت استدراج؛ در سنت ابتلا، حوادث و ناگواری ها ديگر نشانه بدی و غضب الهی نخواهند بود بلکه نشانه رحمت و لطف الهی است زيرا غرض از ابتلا، ارشاد و هدايت افراد است. اين امر مانند جراحاتی است که طبيب از سر خير خواهی در عمل جراحی بر بدن بيمار وارد می کند و يا مانند سختی هايی است که پدر از سر دلسوزی برای تربيت فرزند بکار می گيرد. اين امور هر چند در ظاهر تلخ هستند اما در واقع رحمت و لطف به شمار می روند. در سنت استدراج نيز نعمت ها و رفاه ها در زندگی انسانها، نشانه لطف و رحمت الهی نيست بلکه غضب و نقمتی است که لباس زيبايی بر تن دارد. بنابراين اينگونه نيست که هر نعمتی نشانه رحمت الهی باشد و يا هر سختی و رنجی نشانه غضب الهی. سنت و اصل اوليه اين است که اگر بشر در مسير فطرت که مسير حق است حرکت کند از برکات و خوشی ها برخوردار می شود و اگر از اين مسير خارج شود گرفتار بلا و رنج و سختی می شود. در اين سنت، نعمتها نشانه رضايت و لطف الهی به بنده و مصائب نشانه غضب و قهر الهی است. اما سنت های الهی منحصر در اين سنت نيست در سنت ابتلا و استدراج، قضيه عکس می شود يعنی بلاها نشانه رحمت و لطف الهی، و نعمت ها نشانه غضب و نقمت الهی است.
حال اگر قومی نسبت به سختی هايی که خداوند متعال برای آنها ايجاد کرده متنبه شوند و به مسير درست بازگردند آن گرفتاری ها از آنها برداشته می شود ﴿ فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما﴾[2]و برکات الهی بر آنها نازل می شود ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‌ [3]. اما در صورتی که اين افراد متنبه نشوند و بر طغيان و سرکشی خود کما کان باقی بمانند، اين بار نيز سختی ها از آنها برداشته می شود اما اين امر نشانه خوبی نيست بلکه گرفتاری عظيم تری در ظاهر زيبا بر آنها واقع شده است. آنها ديگر اين مقدار لياقت ندارد تا متنه شوند لذا درب نعمت بر آنها گشوده شده تا غرق آن شوند و يکباره در اوج غفلت، به هلاکت می رسند.
مرحوم علامه می فرمايند« فالآية فی معنى قوله تعالى: ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِی النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾: الروم: 41، و قوله: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا﴾: الأعراف: 96، و قوله: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾: الرعد: 11، و غير ذلك من الآيات الدالة على أن بين أعمال الإنسان و بين النظام الكونی ارتباطا خاصا فلو جرى المجتمع الإنسانی على ما يقتضيه الفطرة من الاعتقاد و العمل لنزلت عليه الخيرات و فتحت عليه البركات و لو أفسدوا أفسد عليهم. هذا ما تقتضيه هذه السنة الإلهية إلا أن ترد عليه سنة الابتلاء أو سنة الاستدراج و الإملاء فينقلب الأمر»[4].

سنت ابتلا استحقاقی و ابتدايی
اما آيا سنت ابتلا تنها مسبوق است به انجرافاتی که برای جامعه بوجود آمده و برای اصلاح آنها جاری شده است و يا به صورت ابتدايی و بدون استحقاق نيز بر جامعه ای وارد می شود؟ سنت ابتلا همواره استحقاقی نيست بلکه گاه خدای متعال بدون اينکه جامعه گرفتار انحرافی شده باشد، ناملايماتی را برايشان قرار می دهد تا عامل پيشگيری آنها نسبت به سيئات شده و ارتقاء يابند.
ظاهر کلام مرحوم علامه در اينجا صورت اول را می رساند. اما ايشان در جای ديگر ابتلا ابتدايی را نيز بيان فرموده است. ايشان در ذيل آيه ﴿ وَ ما أَرْسَلْنا فی‌ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِی إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون[5] می فرمايد اين آيه ظهور دارد در اينکه خدای متعال وقتی پيامبران و انبياء را مبعوث می نمايد همراه آنها ناملايماتی را نيز می فرستد تا به اين وسيله امر هدايت گری آنها را تقويت نمايد. علت آن نيز اين است که طبع انسان به گونه ای است که اگر در شرايط آسايش و رفاه قرار داشته باشد، به تدريج از منعم غافل می شود. اين مانند آن است که گفته می شود اگر راننده در جاده همواره و صاف رانندگی کند معمولا دچار غفلت شده و خوابش می برد لذا عمدا در جاده ها چيزهايی را قرار می دهند تا برای راننده تنبه و زنگ خطر باشد و جلوی غفلت او را بگيرد . اين امور هر چند باعث می شود عيش راننده بر هم بخورد اما قطعا برای او لطف و رحمت است. در مساله هدايت بشر نيز همين گونه است. خدای متعال در کنار ارسال رسل، ناملايماتی را به عنوان معين آنها نازل می کند تا مردم را بيدار کند. «يذكر سبحانه أن السنة الإلهية جرت على أنه كلما أرسل نبيا من الأنبياء إلى قرية من القرى- و ما يرسلهم إليهم إلا ليهديهم سبيل الرشاد- ابتلاهم بشی‌ء من الشدائد فی النفوس و الأموال رجاء أن يبعثهم ذلك إلى التضرع إليه سبحانه ليتم بذلك أمر دعوتهم إلى الإيمان بالله و العمل الصالح.
فالابتلاءات و المحن نعم العون لدعوة الأنبياء فإن الإنسان ما دام على النعمة شغله ذلك عن التوجه إلى من أنعمها عليه و استغنى بها، و إذا سلب النعمة أحس بالحاجة، و نزلت عليه الذلة و المسكنة، و علاه الجزع، و هدده الفناء فيبعثه ذلك بحسب الفطرة إلى الالتجاء و التضرع إلى من بيده سد خلته و دفع ذلته، و هو الله سبحانه و إن كان لا يشعر به و إذا نبه عليه كان من المرجو اهتداؤه إلى الحق، قال تعالى: ﴿وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‌ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ﴾: حم السجدة: 51. »[6] سنت الهی همواره چنين بوده که پيامبران را به سوی قريحه ای نمی فرستاد مگر اينکه آن قريحه را از نظر مالی و جانی دچار شدايد و مشکلاتی می نمود. اين امر بدان منظور بود تا اهل آن قريحه در برابر خدای متعال خاضع و مطيع گردند. اين ناملايمات به عنوان مکمل دعوت انبياء به شمار می رود زيرا طبع انسان به گونه ای است که احساس بی نيازی می کند ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى[7] لذا هم بعثت انبياء لطف است و هم اين بلاها به عنوان مکمل لطف به شمار می روند . مرحوم علامه سپس به اين آيه استشهاد می نمايند ﴿ وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‌ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ﴾[8].
اشکال بر استظهار مرحوم علامه
حضرت آيه الله جوادی در تفسير تسنيم بر اين استظهار مرحوم علامه اشکال نموده و می فرمايد: اولا آيه ظهوری بر آنچه مرحوم علامه می فرمايد ندارد ثانيا دليل عقلی نيز بر اين مطلب نداريم که ارسال انبياء دائما همراه رنج و سختی بوده است. ثالثا سياق آيه بعد خلاف استظهار مرحوم علامه را می رساند. زيرا می فرمايد: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ [9]. در اين آيه مساله استدراج مطرح شده و معنای آن اين است که آن گناهکاران در عين حالی که بر طغيان خويش ادامه می دهند اما خدای متعال بلايا را از آنها برداشته و نعمتها را به سوی آنها سرازير می نمايد اما اين مساله از باب استدراج است.
ايشان سپس مانند ساير مفسرين درباره معنای آيه گفته اند: در آيه چيزی در تقدير است و آيه اين گونه می شود: و ما ارسلنا فی قريه من نبی الا اذا اهل هذه القريه کفروا و اعرضوا اخذنا اهلنا بالباساء و الضراء.
نقد و بررسی
نقد ايشان بر مرحوم علامه وارد نيست زيرا :
1- اينکه ايشان فرمودند آيه ظهوری در آنچه مرحوم علامه می فرمايد ندارد صحيح نيست. زيرا اگر ما باشيم و اين آيه، دارای ظهور روشنی است. زيرا در آن نفی و استثنا به کار رفته که از ادوات عموم است و اساسا تقديری که ايشان در معنای آيه گرفته اند خلاف ظاهر است.
2- دليل عقلی بر آنچه مرحوم علامه بيان فرمودند وجود دارد که خود علامه در کلامشان بيان نمودند و آن اينکه فرمودند: انسان به مقتضای طبع و فطرتش دچار بی نيازی و غفلت از معبود و منعم می شود و لازم است برای هدايت او اموری به عنوان هشدار کننده و توجه دهنده قرار داده شود. حال تنبهی که خدای متعال به افراد می دهد از دو حال خارج نيست: يا بدون حکمت صورت گرفته و يا از روی غرض و حکمت است؛ قطعا خدای متعال کار عبث و خلاف حکمت انجام نمی دهد. حال که کار او حکيمانه شد دائمی و هميشگی خواهد بود.
3- آيه بعد نيز منافاتی با ظهور اين آيه ندارد، زيرا آيه بعد سنت استدراج را بيان می کند و مربوط به کسانی که گرفتار رنج شده اما اين رنج ها برای آنها تنبهی ايجاد نکرده و کماکان مسير غلط خويش را طی می کنند. در اين صورت خدای متعال به گونه ای ديگر آنها را عذاب می کند. و آن عذابی است که ظاهرش شيرين اما در باطن غضب و نقمت است.
مساله ديگر در اينجا توجه به اين نکته است که آنچه در آيه بيان شده قضيه خارجيه است يا قضيه حقيقيه؟ اين مساله انشاء الله در جلسه بعد پيگيری می شود .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo