< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت خيرات و شرور با انسان
نقش انسان در ناگواری های طبيعی و اجتماعی
موضوعی که با توجه به تفسير الميزان، درباره آن بحث و بررسی شد، رابطه شرور با عقايد و رفتار انسان بود. اين بحث دريچه ای است که قرآن کريم آن را گشوده و در آثار فلسفی مطرح نشده است. در اينجا به دنبال اين مطلب بوديم که در حوادث و ناگوارهای طبيعی و اجتماعی، انسان و اعمال او چقدر نقش آفرين است؟ معمولا وقتی بحث شرور مطرح می شود ذهن ها متوجه خدای متعال می گردد که چرا ايشان اين حوادث ناگوار را در عالم ايجاد کرده است اما کمتر اين مساله مورد تحليل قرار می گيرد که نقش انسان در ايجاد اين حوادث و ناگواری ها چيست. اين در حالی است که از نگاه قرآن، انسان در اين حوادث نقش فاعلی دارد. لذا خود او در اين صحنه متهم و نمی تواند در بررسی اين مسائل تنها در جايگاه قاضی قرار گيرد.
مرحوم علامه طباطبايی در تفسير الميزان علاوه بر ذيل آيه 78 سوره نساء، به مناسبت های مختلف به اين بحث پرداخته اند. در شناخت اين مساله چند محور را مورد بررسی قرار می دهيم.
آيات شاخص در زمينه نقش انسان در ناگواريها
1- سوره نحل آيه 61 ﴿وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌﴾[1] و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مى‌كرد، جنبنده‌اى را بر پشت زمين باقى نمى‌گذارد؛ ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مى‌اندازد.
مراد از ﴿بظلمهم﴾ که در آيه بيان شده همه گناهان را شامل می شود زيرا گناهان يا ظلم به خداوند است يا ظلم به نفس و يا ظلم به ديگران و يا ظلم به ساير موجودات. در مورد دابه نيز دو وجه وجود دارد: آيا مراد همه جنبندگان است يا در خصوص انسان است؟ مفسرين غالبا مراد از دابه را همه جنبدگان دانسته اند. مرحوم علامه می فرمايد « و لا يبعد أن يدعى أن السياق يدل على كون المراد بالدابة الإنسان فقط من جهة كونه يدب و يتحرك، و المعنى و لو أخذ الله الناس بظلمهم مستمرا على المؤاخذة ما ترك على الأرض من إنسان يدب و يتحرك، أما جل الناس فإنهم يهلكون بظلمهم و أما الأشذ الأندر و هم الأنبياء و الأئمة المعصومون من الظلم فهم لا يوجدون لهلاك آبائهم و أمهاتهم من قبل.
و القوم أخذوا الدابة فی الآية بإطلاق معناها و هو كل ما يدب على الأرض من إنسان و حيوان فعاد معنى الآية إلى أنه لو يؤاخذهم بظلمهم لأهلك البشر و كل حيوان على الأرض»[2]
2- سوره فاطر آيه 45 ﴿وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى‌ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌﴾[3] اگر خداوند مردم را به سبب كارهايى كه انجام داده‌اند مجازات كند، جنبنده‌اى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت! ولى(به لطفش) آنها را تا سرآمد معيّنى تأخير مى‌اندازد(و مهلت اصلاح مى‌دهد)
3- سوره اعراف آيه 96 ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‌﴾[4] و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى‌آوردند و تقوا پيشه مى‌كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‌گشوديم؛ ولى(آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
اين آيه بر خلاف دو آيه قبل، نقش کارهای خير را نيز در نعمت ها و برکات نشان می دهد. و بيان می دارد همان طور که اعمال بد انسان سبب تبديل نعمت ها به نقمت هاست، اعمال خوب نيز سبب نزول برکات و تبديل شدن نقمتها به نعمتها است.
4- سوره رعد آيه 11 ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‌﴾[5] خداوند سرنوشت هيچ قوم(و ملّتى) را تغيير نمى‌دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.
5- سوره انفال، آيه53 ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‌ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[6] اين، بخاطر آن است كه خداوند، هيچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغيير نمى‌دهد؛ جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند؛
6- سوره روم، آيه41 ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِی النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ [7] فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‌اند آشكار شده است؛ خدا مى‌خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد(بسوى حق)بازگردند!
7- سوره شوری، آيه30 ﴿وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير[8] هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‌ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‌كند!
رابطه اعمال انسان با حوادث جهان
از مجموع اين آيات بدست می آيد که کارهای انسان اعم از نيت ها، عقايد و رفتارها در حوادث طبيعی و اجتماعی عالم، نقش فاعلی دارد. در اينجا اين سوال مطرح می شود که اگر چنين است پس نظام علی و معلولی چه می شود؟ مگر علت گرانی ها، بيماری ها و يا زلزله و مانند آن علل طبيعی نيست که بشر در حال رفع آنهاست؟ رابطه اعمال و رفتار انسان در اين حوادث چيست؟
پاسخ اجمالی اين سوال آن است که بر اساس تفکر و جهان بينی توحيدی، نظام طبيعی در طول نظام ماوراء طبيعی قرار دارد. اين گونه نيست که علل معنوی در عرض علل طبيعی قرار گرفته باشند و جايگزين آنها شوند و يا از باب مشارکت عمل کنند، بلکه در وقوع حوادث طبيعی هم فاعل طبيعی تماما در حد خويش نقش آفرينی می کند و هم فاعل بشری و اعمال و رفتار او تماما در حد خويش تاثير گذار است. همانند نقش و تاثيری که ارده و مشيت الهی در عالم دارد. خدای متعال که علت العلل است نه جايگزين علت طبيعی قرار می گيرد و و نه شريک آنها قرار می گيرد، بلکه عليت الهی در طول ساير علل است.
توجه نکردن به همين نکته، آن چيزی است که اشاعره و معتزله را گرفتار اشتباه کرده است. اشاعره خيال کردند که اگر نقش علل طبيعی را بپذيرند، نقش عليت الهی را کم رنگ دانسته اند لذا علل طبيعی را از اساس انکار کردند. از آن طرف معتزله نيز برای اينکه اختيار انسان را حفظ کنند همه کار را به دست بشر سپردند. در حالی که هر دو اشتباه کرده اند، ديدگاه صحيح آن است که هم اراده و مشيت الهی در امور تاثير گذار است و هم علت های طبيعی اما اين دو در طول هم قرار دارند و اين همان نظريه امر بين الامرين است که توسط اهل بيت (ع) بيان شده است .
بنابراين تعارضی ميان نقش آفرينی علل طبيعی و علل ماوراء طبيعی در عالم نيست مثلا طوفان به عنوان يک پديده ناگوار و بارش باران به عنوان پديده ای خير، هر کدام دارای اسباب طبيعی خويش بوده و بر اساس آن عمل می کنند. حال گاه علل معنوی و ماوراء طبيعی دخالت کرده و نقش مانع را در آن ايجاد کرده و يا بر عکس به انجام آن واقعه سرعت می دهند. اين گونه نيست که اين عوامل معنوی جايگزين علل طبيعی گردند و يا با مشارکت هم عمل کنند بلکه نقش آنها در طول قرار دارند. لذا هر کدام صد در صد نقش عليت خود را دارند. اين همين قبيل است نماز باران؛ اين نماز باعث می شود علل پيدايش باران با سرعت بيشتری ايجاد شود. در مقابل اعمال بد انسان باعث آن می شود که علل طبيعی يا اصلا رخ ندهد يا در غير وقتش اتفاق افتد.
بنابراين نبايد هميشه در وقوع ناگواری ها و شرور خدای متعال را مورد سوال قرار داد که چرا چنين و چنان کرده است بلکه بايد انگشت اتهام را به سوی خويش نمود و اين سوال را پرسيد که ما يا افراد ديگر جامعه چه کرده اند که باعث پيدايش چنين ناگواری هايی شده است؟ مرحوم علامه در همين باره می فرمايد: اگر بعد از آمدن اين گرفتاری ها و ناملايمات بشر متنبه و بيدار شود و به مسير صحيح باز گردد، اين مسائل جبران می شود اما متاسفانه غالبا اين تنبه حاصل نمی شود. مثلا وقتی حادثه زلزله در جايی اتفاق می افتد همه نگاه ها تنها به مقاوم سازی خانه ها و مسائلی از اين دست می رود در حالی که درست است که بايد مساله مقاوم سازی مورد نظر قرار گيرد اما همه علت در آن نيست بلکه بايد اعمال و رفتاری که سبب اين حوادث شده است را نيز مورد توجه قرار داد.
حاصل اين شد که نقش اعمال بشری در حوادثی که در اين عالم رخ می دهد و علت طبيعی دارد از باب علت العلت است. انسان می تواند با انجام اعمال صالح، در پيدايش اين حوادث مانع ايجاد کند يا شرايط وقوع آنها را خنثی کند و در مقابل با ارتکاب معاصی منشا وقوع اين حوادث گردد. بنابراين علت های طبيعی در جای خود تاثير خويش را دارند و علت بشری جايگزين يا شريک آنها نمی شود بلکه از باب علت العلل عمل می کند. همين مساله در مورد خوارق عادات وجود دارد؛ در خوارق عادات، عوامل طبيعی از عليت خويش خارج نمی شوند بلکه يک عامل ديگری دخالت می کند.
برای بررسی اين مطلب به تفسير الميزان، جلد 2، صفحات 180 تا 185 و جلد 8، صفحه 195 مراجعه شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo