< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرور و اشکالات مربوط به آن
تفاوت ظرفيت ها عامل تفاوت فيوضات
بحثی که در جلسه قبل بر اساس کلام مرحوم علامه طباطبايی درباره سيئات مطرح شد به اينجا رسيد که گفته شد سيئات از آن جنبه که سيئه هستند امری عدمی اند. و آنچه از ناحيه خداوند در مورد آنها صورت گرفته است عدم اعطاء و امساک جود است نه اينکه اعطای شر و بدی شده باشد. مرحوم علامه فرمودند: وجه اين امساک، به عدم قابليت قابل باز می گردد. سپس به آيه ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها[1] استناد نمودند. قرآن کريم در اين آيه می فرمايد: جويبارها و مسيل ها به مقدار ظرفيت و قابليت شان از بارانی که از آسمان نازل می شود برخوردار می شوند. در آيه ديگر می فرمايد: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[2] هر چيزی از مخلوقات و ممکنات که از شيئيت برخوردار است، خزينه اش نزد خدای متعال است که به مقدار معين و معلوم نازل می شود. اين موجودات از رتبه خدای متعال که وجود اعلی و شديد است نزول پيدا کرده و در مرتبه پايين تر قرار می گيرند . در حقيقت هر مخلوقی جلوه ای از خدای متعال است که در مرتبه پايين تری نزول يافته است .

ذاتی بودن تفاوتها و قابليت ها برای مخلوقات
ممکن است گفته شود شما می گوييد: خدای متعال به مقدار ظرفيت ها، به موجودات اعطا می کند اما سوال می کنيم اين ظرفيت ها و قابليت ها را چه کسی ايجاد کرده است؟ مگر نه اين است که غير خدای متعال در طراحی و اجرای عالم نقش مستقلی ندارد «لا موثر فی الوجود الا الله ». بنابراين اين تفاوت ها و ظرفيت ها که نتيجه آن اعطای مختلف است نهايتا به خدای متعال باز می گردد لذا همچنان اين سوال باقی است که چرا خداوند به يکی بيشتر و به ديگری کمتر اعطا کرده است؟
در پاسخ ابتدا بايد اين سوال را مورد تحليل قرار داد. آيا مقصود سائل، يک امر شدنی است يا نشدنی؟ اگر آنچه سائل طلب می کند امر نشدنی باشد در اين صورت اصل سوال غلط است. (مدير و داور ميدان گفتگو در اين حوزه عقل است لذا بايد حکم روشن عقل را پذيرفت. هر جا که سوال به محال بينجامد، آن سوال نادرست و با مقياس عقل مردود است. چنين سوالاتی عقل ستيز است و پافشاری بر آنها به اين معناست که عقل خود را تعطيل کرده و کنار بگذاريد.)
حال اگر سائل بگويد چرا خداوند از اول قابليت ها را يکسان خلق ننموده است؟ می گوييم لازمه سخن شما اين است که موجودات مختلف که هر کدام می توانند سهمی از وجود داشته باشند، خلق نشوند. اگر بگوييد در عين حالی که تفاوت وجود دارد، همه چيز بهره يکسانی از وجود داشته باشند. در اين صورت اين سخن تناقض آلود است زيرا مانند آن است که به کسی بگويند اشکال مختلف هندسی مانند مربع، دايره، مثلث، لوزی و ذوزنقه را ترسيم کن اما در عين حال همه مانند هم بوده و خاصيت مشترکی داشته باشند؛ چنين چيزی محال است. و يا به کسی که می خواهد حروف الفبا را ترسيم کند گفته شود همه اين 32 حرف قابليت ترسيم را دارند اما شما همه را ترسيم کن در عين حال يکسان و مانند الف باشند؛ اين سخن نيز نشدنی است زيرا به اين معناست که هم غير الف را ترسيم کن و هم ترسيم نکن. و يا از يک سازنده ماشين خواسته شود بر اساس نيازهای مختلف جامعه ماشين ها مختلفی مانند سواری، وانت، کاميون و غيره را توليد کند اما همه را يکسان بسازد؛ روشن است که چنين چيزی محال است. اين مانند همان سوالی است که از امام علی (ع) پرسيده شد که آيا خداوند می تواند دنيا را در ميان تخم مرغی قرار دهد بودن آنکه تخم مرغ بزرگ شده و کره زمين کوچک شود؟ حضرت فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا يَكُون‌»[3] به خدای متعال نسبت عجز داده نمی شود او قادر مطلق است اما آنچه تو سوال می کنی محال و نشدنی است .
قابليت ها و تفاوت هايی که در عالم وجود دارد به علم و حکمت الهی باز می گردد، يعنی وجود آنها هم عالمانه است و هم از روی حکمت و تدبير صورت گرفته است. اين تفاوتها که منجر به تزاجم ها می شود به همراه خو شرور قليل را نيز به همراه دارد اما همان طور که گفته شود اين شرور بالاصاله نبوده بلکه طبعی است. مقصود اصلی و نفسی از خلقت، خيرات است و در طرح اوليه الهی شرور ترسيم نشده است اما وجود آنها نسبت به خلق عالم اجتناب ناپذير است .

راز تفاوتها در کلام شهيد مطهری
ايشان در دو جا به اين بحث پرداخته است:
1- يکی در فصلی با عنوان راز تفاوتها که در بخش دوم از کتاب «عدل الهی » بيان شده است در آنجا می فرمايد : «راز تفاوتها يك كلمه است: «تفاوت موجودات، ذاتى آنها مى‌باشد و لازمه نظام علت و معلول است»... براى آفرينش، نظام خاص و قانون و ترتيب معيّنى است و اراده خدا به وجود اشياء، عين اراده نظام است. از همينجا است كه قانون علّت و معلول و يا «نظام اسباب و مسبّبات» بوجود مى‌آيد. معناى «نظام اسباب و مسبّبات» اين است كه هر معلولى علت خاص، و هر علتى معلول مخصوص دارد؛ نه يك معلول مشخص ممكن است از هر علتى بدون واسطه صدور يابد و موجود گردد و نه يك علت معيّن مى‌تواند هر معلولى را بى‌واسطه ايجاد كند. در حقيقت، هر موجود و هر شيئى در نظام علت و معلول، جاى مشخّص و مقام معلومى دارد.»[4]
دو نظام طولی و عرضی در عالم وجود دارد، در نظام طولی آنچه بالاتر است علت برای مرتبه پايين تر است. اين نظام در پايين ترين سطح به هيولی می رسد که به خاطر شدت ضعف، ديگر توانايی حل دادن ديگری را ندارد و در نتيجه علت مادون نيست. اين نظام از مرتبه بالا به علت اولی می رسد که اقوای وجود بوده و ديگر معلول چيزی قرار نمی گيرد. اما در نظام عرضی، که موجودات در يک رتبه قرار دارند ديگر علت ايجادی نيست اما علت اعدادی وجود دارد. مثلا در عالم طبيعت که مادون عالم ملکوت و جبروت است همه در يک رتبه قرار دارند اما ميان خودشان داد و ستد وجود دارد. آنها در ايجاد هم نقش فاعلی ندارند اما به عنوان معد می توانند نقش آفرين باشند. همه موجودات اين رتبه، وامدار يک علت واحده هستند و به همين خاطر هم هست که از هم بيگانه نيستند. اينکه فلاسفه می گويند اين عالم يک واحدی حقيقی است به همين معنا است يعنی يک علت در راس آنها است که همه آنها را اداره می کند و اينها با هم در ارتباط هستند .
2- شهيد مطهری در فصل ديگری با عنوان تفاوت ظرفيتها که در بخش پنجم کتاب آمده نيز به اين بحث پرداخته اند . در آنجا می فرمايد «از آنچه در بخش دوم تحت عنوان «راز تفاوتها» بيان كرديم روشن شد كه اختلافها و تفاوتهايى كه مجموعه جهان را به صورت يك تابلوى كامل و زيبا درآورده است اختلافهاى ذاتى است؛ پستها و موقعيّتهايى كه در آفرينش براى موجودات، معيّن شده است مانند پستهاى اجتماعى نيست كه قابل تبديل و تغيير باشد.
اين پستها نظير خواصّ اشكال هندسى، ذاتى موجودات است. وقتى مى‌گوييم خاصيت مثلّث اين است كه مجموع زاويه‌هايش برابر با دو قائمه است و خاصيت مربّع اين است كه مجموع زوايايش برابر با چهار قائمه است معنايش اين نيست كه‌ به آن، خاصيت دو قائمه داشتن، و به اين، خاصيت چهار قائمه داشتن را اعطا كرده‌اند. لهذا اين پرسش جا ندارد كه چرا به مثلث ستم كرده‌اند و خاصيت چهار قائمه را نداده‌اند. نه، مثلث جز همان خاصيت معيّن را نمى‌تواند داشته باشد، مثلث را كسى مثلث نكرده است، يعنى چنين نيست كه مثلث قبلًا در وضع ديگرى بوده و خواصى ديگر داشته است و كسى آمده او را تبديل به مثلث كرده است؛ و يا مثلث و مربع و غيره در يك مرحله از مراحل هستى خود و در يك مرتبه از مراتب واقعيت خود فاقد همه خواص بوده‌اند و بعد يك قدرت قاهره‌اى آمده است و اين خواص را ميان آنها تقسيم كرده است و دلش خواسته كه به مجموع زواياى مثلث خاصيت تساوى با دو قائمه را بدهد و به مجموع زواياى مربع خاصيت تساوى با چهار قائمه را، تا اين پرسش پيش آيد كه چرا تبعيض شده است؟ و مثلث به زبان حال، اعتراض كند كه به من جفا شده و بايد به من هم خاصيتى مانند خاصيت مربع داده مى‌شد.»[5]

سوال و جواب
چرا نمی توان گفت خداوند به عنوان نمونه آهوها را برداشته و جای پلنگ ها قرار داده و پلنگ ها را جای آهوها قرار دهد تا آلام آنها يکسان شود؟ اما اين امر نشدنی است زيرا در صورت جابجايی ديگر آهو، آهو نخواهد بود و پلنگ، پلنگ . اينگونه نيست که خدای متعال ابتدا موجودات را خلق کرده سپس خواص و ذاتيات و خصوصيات را به آنها داده است، تا بتوان آنها را جابجا نمود. بلکه مرتبه هر موجودی مقوم و عين هويت آن است. جابجا کردن هر مخلوقی مساوی است با از بين رفتن آن مخلوق. اين به اين معناست که آن موجود هم خودش باشد و هم خودش نباشد. شهيد مطهری می فرمايد: اين سوال مانند اين سوالی است که بچه ای است که از مادرش خوششان نمی آيد به پدرش می گويد: آيا نمی شود مادر ما را عوض کنی؟ اين در حالی است که او بچه متوجه نيست که اگر مادر او غير از اين مادر می بود، او نيز غير از اين بچه می شد.

مساله مسخ
در عذاب هايی که انسانها به صورت مسخ شده در آمده اند تنها شکل آنها عوض شده است و روح و هويت آنها ثابت است، و الا اگر چنين نبود و اصل آنها نيز عوض می شد ديگر عذاب نمی کشيدند. مرحوم علامه در ذيل آيه ﴿فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ . فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ ﴾[6] می فرمايد: اگر واقعيت اين انسانها عوض می شد ديگر خجالت نمی کشيدند زيرا بوزينه از بوزينه بودن خود راضی و خرسند است. اگر آدمی باشد در شکل بوزينه، آنوقت عذاب می کشد .
شهيد مطهری سپس در ادامه می فرمايد «قرآن، اين مطلب را با يك تمثيل لطيف بسيار عالى بيان كرده است. قرآن به آب باران كه از بالا مى‌ريزد و تدريجاً سيل تشكيل مى‌دهد و آب در بستر نهرها و جويها و رودخانه‌هاى مختلف قرار مى‌گيرد مثل مى‌زند؛ مى‌فرمايد: ﴿انزل من السّماء ماء فسالت اودية بقدرها﴾ «خدا از آسمان آبى فرود آورد و هر رودخانه‌اى به قدر ظرفيّت خودش سيلان يافت». يعنى رحمت پروردگار، هيچ موجود مستعدّى را محروم نمى‌سازد، ولى استعداد و ظرفيّت موجودات هم يكسان نيست؛ استعدادها مختلف است، هر ظرفى به قدرى كه گنجايش دارد از رحمت خدا لبريز مى‌گردد.
اين نكته همان مطلبى است كه در بخش دوم، تحت عنوان «راز تفاوتها» بيان كرديم، تكرارش در اينجا- علاوه بر فايده تكميل- براى اين بود كه توهّم نشود كه در آفرينش جهان، اصالت جمع در نظر گرفته شده است و براى زيبايى مجموعه، به بعضى از اجزاء ستم شده است. نه، در اينجا، مجموعه‌اى زيبا پديد آمده كه زيبايى آن، رهين اختلافها و تفاوتها است و در عين حال تفاوتها هم از نوع تبعيض و ظلم نيست؛ هم حقّ فرد رعايت گرديده و هم صلاح جمع.»[7]
نکته ديگر اينکه در مساله خلقت موجودات تنها مصلحت کل در نظر گرفته نشده است و الا اين سوال کماکان برای موجودات ضعيف تر باقی بود که چرا ما بايد در اين جايگاه قرار گيريم؟ بلکه بايد دانست که هر موجودی به لحاظ وجود خودش، تنها در آن جايگاه امکان تحقق داشت. مثلا اگر خط يک سانتی بگويد چرا مرا خط دو سانتی خلق نکردند؛ سخن اين خط به اين معناست که اصلا خط يک سانتی خلق نشود. اگر او بگويد هم خط يک سانتی باشد و هم دو سانتی شود، در اين صورت تناقض لازم می آيد. برداشتن خط يک سانتی از جای خود مساوی با عدم آن است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo