< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: برهان نظم و اتقان صنع در خداشناسی
 جمع بندی مباحث مربوط به تبیین برهان نظم
 از مباحث گذشته درباره تعریف و تبیین برهان نظم نکاتی بدست می آید که از این قرار است :
 1- مفهوم نظم از قبیل مفاهیم فلسفی است نه مفاهیم ماهوی لذا ما بازاء نداشته اما منشا انتزاع دارد. در مقابل مفاهیمی همچون گرمی و سردی که مفاهیم ماهوی هستند ما بازائی در خارج دارند.
 2- مفهوم نظم از دو یا چند چیز که میان آنها یک نوع رابطه هماهنگ علی و معلولی برقرار است انتزاع می شود لذا می توان نظم را اینگونه معنا نمود « ارتباط هماهنگ میان دو یا چند چیز بر پایه اصل علیت »
 توضیح اینکه رابطه علیت چهار گونه است: شی یا فقط علت است، یا فقط معلول است، یا هم معلول است و هم علت و یا دو معلول علت ثالث هستند. آنچه در بحث نظم بیشتر دخالت دارد گونه سوم و چهارم است یعنی جایی که تاثیر و تاثر متقابل دارند و یا آنجایی که معلول های علت سومی هستند .
 مساله زیبایی شناختی نیز خارج از چهارچوب علی و معلولی نیست.
 3- این ارتباط هماهنگ ممکن است درونی و یا بیرونی باشد. نظم درونی آنجاست که میان اجزاء یک پدیده مرکب این هماهنگی برقرار باشد مثل اجزای تشکیل دهنده یک ساعت و یا در مورد پدیده های طبیعی مانند ارتباط هماهنگ اجزاء یک درخت برای تولید میوه. نظم بیرونی نیز در مورد پدیده هایی است که از هم مستقل اند اما در یک ارتباط هماهنگ با هم قرار دارند. مانند کارخانه ای که از بخش های مختلف تشکیل شده و محصولی را تولید می کند و یا در مورد پدیده ای طبیعی مانند هماهنگی ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای پیدایش یک گیاه یا حیوان و یا مانند رابطه جنین با مادر خویش .
 4- با توجه به تعریف نظم روشن شد که در پدیده نظم، علت های چهار گانه دخالت دارد. زیرا این پدیده قطعا دارای قابل و ماده است مثلا اجزاء تشکیل دهنده ساعت، ماده آن را تشکیل می دهد. علت صوری نیز دارد و آن عبارت است از « الشی به هو هو » در مورد ساعت وقتی این اجزاء در کنار هم قرار گرفت ، صورت ساعت حاصل می شود. این ساعت دارای غایت معقول نیز هست و آن نمایش دادن زمان است. علت فاعلی نیز در آن موجودی است که همان سبب و منشا این پیوند است. بنابراین هر جا نظمی تشکیل شود این چهار علت حضور دارند.
 شهید مطهری در مساله برهان نظم از دو علت سخن به میان آوردند که عبارت بود از: علت فاعلی و علت غایی . آنگاه فرمودند: نمی توان از طریق علت فاعلی طبیعی به علت ماوراء الطبیعی که دانا و انتخاب گر است دست یافت بلکه برای این منظور باید از راه علت غایی وارد شد .
 ایشان در اصول فلسفه و روش رئالیسم می فرماید «مؤلف دانشمند كتاب راه طى شده كه معتقد است راه خداشناسى منحصرا همان راه حس و طبيعت است در بحث «توحيد» پس از توضيح نارسايى درباره تاريخ دين و پرستش و نتايج علم و فلسفه و اشاره به اينكه راههاى عقلى و فلسفى بيراهه بود و علم امروز كه حسى و تجربى است اساس توحيد را احيا نمود، مى‌گويند:
  «مى‌خواهيم ببينيم علم چگونه توحيد را احيا نمود؟ اگر از يك دانشمند بپرسيد علم چيست؟ بالاخره خواهد گفت: علم يعنى روابطى كه در طبيعت ميان علل و معلولهاى مشهود وجود دارد. هر محققى كه در آزمايشگاه سرگرم تجربيات مى‌شود و متفكرى كه در اوضاع اجتماع غور مى‌نمايد هدفى جز اين ندارد كه اولًا حوادث و قضاياى طبيعت را موشكافى كرده دقيقاً بشناسد و ثانياً ريشه اين حوادث و قضايا و ارتباطى را كه مابين آنها وجود دارد كشف كند.
 بنابراين دانشمند عملًا معتقد است كه هيچ چيز طبيعت بى‌اساس و منشأ نبوده يك نظم واحد متقن ازلى در سراسر دنيا جريان دارد. خداپرست چه مى‌گويد؟ او مى‌گويد دنيا داراى مبدأ و اساس بوده يك ناظم واحد ازلى قادرى به نام «خدا» بر سراسر آن حكومت مى‌كند. تنها تفاوت در اين است كه عالم صحبت از نظم مى‌كند و موحّد، ناظم را اسم مى‌برد. قرآن هم غير از اين چيزى نمى‌گويد، بلكه خدا را به عنوان كسى معرفى مى‌نمايد كه زمين و آسمانها را سرشته است، روز و شب را در پى يكديگر در مى‌آورد، دانه و درخت را مى‌شكافد، جسم مرده را تبديل به وجود زنده و زنده را منقلب به مرده مى‌كند، باران به زمين مى‌رساند. در واقع تمام حركات و اطوار طبيعت را كه مشركين به خدايان يا به منبعهاى مختلف نسبت مى‌دادند قرآن مربوط و ناشى از يك جا مى‌گيرد ...»
 البته ما هم معتقديم كه علم جديد كمك فروانى به توحيد و خداشناسى نمود، ما هم معتقديم گامهاى علوم در جهت توحيد بوده نه در جهت ضد آن، و نمى‌توانست جز اين باشد؛ اما خدمتى كه علوم به توحيد نمود از راه «نظام غائى» بود نه «نظام فاعلى» كه مؤلف دانشمند كتاب راه طى شده به آن استناد جسته‌اند. خدمات علوم به توحيد از اين راه بود كه علوم تا حدود زيادى در دل طبيعت راه يافت و تا هر جا كه رفت بيش از پيش به نظم دقيق ساختمان اشياء و رابطه تشكيلات داخلى اشياء با يك سلسله هدفهاى پيش‌بينى شده پى برد؛ و به عبارت ديگر علوم هر اندازه كه بيشتر به راز درونى اشياء پى برد بيشتر به مسخّر بودن طبيعت و به خود واگذار نبودن آن ايمان و اذعان پيدا كرد. هدف قرآن هم از دعوت به مطالعه حسى و تجربى طبيعت از نظر خداشناسى، اين است كه به مخلوق و مسخّر بودن طبيعت و اينكه قوه‌اى مافوق قواى طبيعى، طبيعت و قواى طبيعت را اداره و تدبير مى‌كند پى ببريم و ايمان پيدا كنيم. » [1]
 بنابراین نمی توان از طریق نظم فاعلی طبیعی به فاعل ماوراء طبیعی رسد. بله در صورتی که مراد از فاعل ، فاعل به معنای فلسفی یعنی معطی الوجود باشد در این صورت این امر ممکن است. در این صورت برهانی فلسفی شکل خواهد گرفت . در میان براهینی که در این باره از طرف فلاسفه بیان شده به نظر می رسد بهترین برهان، برهان امکان و وجوب ابن سینا است. این برهان حتی از برهان صدیقین ملا صدرا نیز بهتر است. ابن سینا از راه واقع بینی وارد شده اند و گفته اند: این واقعیت یا واجب است یا ممکن؛ اگر واجب باشد فهو المطلوب و اگر ممکن باشد باید قطعا به واجب منتهی شود. خواجه نصیر الدین طوسی نیز این برهان را با این عبارت می آورند « الموجود إن كان واجبا و إلا استلزمه لاستحالة الدور و التسلسل‌» [2]
 نکته ای درباره کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم »
 این کتاب، بسیار کتاب مهم و ارزشمندی است که در 14 مقاله نگارش یافته است. چند مقاله از آن در معرفت شناسی و چند مقاله در مباحث کلی فلسفه و آخرین مقاله بحث الهیات بالمعنی الاخص است. این کتاب با این ساختار بی سابقه و کتابی ارزشمند و متقن است . مقدماتی که استاد مطهری در ابتدای هر مقاله آورده اند دارای سخنانی نو و بدیع است. آثار استاد مطهری بعد از گذشت این سالها، با اینکه آثار فراوان دیگری نوشته شده است اما هنوز قابل استفاده بوده اگر برداشته شود خلایی ایجاد می شود.
 5- اعتبارات سه گانه نظم به لحاظ علت های فاعلی ، صوری و غایی منشا انتزاع مفاهیم نظم فاعلی ، صوری و غایی می باشد .
 6- نظام فاعلی ( فاعل طبیعی نظم ) دلیل بر وجود فاعل ماوراء الطبیعی برای نظم نخواهد بود و در این جهت فرقی نمی کند که سلسله فاعل های طبیعی متناهی باشد یا نا متناهی زیرا منطقا فاعل طبیعی ما را به فاعل ماوراء طبیعی نمی رساند . البته اگر مراد از فاعل، فاعل به اصطلاح فلسفی باشد در این صورت این امر ممکن است منتهی از برهان نظم خارج است. بر اساس نگاه فلسفی وجود معلول عین ربط به وجود فاعل خود است نه اینکه صرفا بین او و فاعل رابطه ای باشد مثل واگن های قطار که به لوکوموتیو متصل هستند اما هر کدام وجودی مستقل دارند. بر این اساس نمی شود معلولی را بدون وجود علت حتی برای لحظه ای فرض کرد . با این بیان محال بودن علل فاعلی نامتناهی نیز روشن می شود زیرا نامتناهی نمی تواند در ظرف زمانی حضور معلول جای گیرد. اما اگر مراد از علت، معدات باشد ( فاعل های طبیعی ) در این صورت فرض تسلسل محال نیست.
 7- هر کدام از نظم صوری و نظم غایی می تواند در برهان نظم برای اثبات وجود فاعل دانا، توانا و انتخاب گر به کار رود و تقریر برهان نظم اختصاصی به نظم غایی ندارد .
 نویسنده کتاب «خدا در فلسفه » نیز به این مطلب توجه داشته است. وی در بخشی از این کتاب گفته است « بعضی برهان اثبات وجود خدا هستند که بر انواع دیگری از نظم غیر از نظم هدفمند بنا شده اند . گاه ادعا می شود که برای نظم و انتظامی که در عملکرد منظومه شمسی هست باید به وجود آفریننده هوشمند قائل شویم . برهان های نظیر اینها از برهان های مبتنی بر نظم هدفمند که در دنباله بحث توجه خود را به آن خواهیم داشت غالبا تمایز روشنی ندارد » [3]
 ان شاء الله در جلسه مطالب ذیل پیگیری می شود:
  1. تعریف لغوی احکام و اتقان؛
  2. تعریف متکلمین؛
  3. بیان یک حدیث نبوی در این خصوص.
 
 * * *


[1] مجموعه ‌آثار، شهيد مطهرى، ج‌6، ص893 - 895، ط انتشارات صدرا
[2] کشف المراد، علامه حلی، ص280، ط موسسه النشر اسلامی
[3] خدا در فلسفه ، پل ادارد ، ص 81 و 82

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo