< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نظریه تکامل انواع و رابطه آن با آموزه های دینی
 توجه به هدفمندی در پیدایش انواع
 در بحث مربوط به فرضیه های علمی تکامل انواع، به این نتیجه رسیدیم که این فرضیه ها به تنهایی نمی تواند تبیین گر گوناگونی انواع موجودات زنده در جهان باشد. هر چند برخی از این فرضیه ها از نظر علم تجربی دارای مزیت هستند مانند فرضیه موتاسیونیسم یا جهش ، که مساله وراثت پذیری تغییرات جاندار را حل کرده است و در نتیجه نسبت به فرضیه لامارک و داروین برتری دارد، اما کافی برای بیان پیدایش انواع نیست. این فرضیه آنگاه می تواند در این باره کارآمد باشد که به عامل قصد و هدف در عالم طبیعت معتقد باشیم یعنی عالم را هدف مند بدانیم و تحولات آن را کور و بی هدف نشماریم . زیرا اگر چنین نگاهی در کار نباشد، هر چند پیدایش انواع در اثر تصادف از نظر عقل به درجه محال نمی رسد اما آنقدر مبعد است که هیچ عاقلی نمی پذیرد .
 نگاه غایی به عالم به دو گونه قابل تبیین است :
  1. قدرت بیرونی که نیرویی حکیم و داناست ، گاه به گاه در عالم دخالت کرده و شرایط را مهیا نموده و نوع جدیدی را پدید می آورد.
  2. عامل بیرونی به گونه ای دستگاه طبیعت را طراحی کرده است که نیازمند دخالت های گاه به گاهی بیرونی است.
 این مطلب شبیه آن چیزی که در مساله معجزات بیان شد. معجزات را می توان معلول اراده موردی الهی دانست و نیز می توان بر اساس یک ساز و کار علی و معلولی، دخالت اراده الهی را در خوارق عادات تبیین کرد .
 این حقیقت که باید عامل شاعر و حکیم را در خلقت پیدایش انواع در نظر گرفت در میان دانشمندان علوم طبیعی نیز مورد توجه است و از مختصات فلاسفه نمی باشد. در جلسه گذشته عبارتی از آقای روویر از کتاب «حیات و هدفداری»، نقل شد که بیان گر همین مطلب بود. آقای دکتر یدالله سحابی نیز در کتاب «قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان» به این مساله توجه داشته اند . ایشان بعد از اینکه فرضیه لامارک و داروین و موتاسیون را نقل می کند، می گویند: « هیچ یک از این نظریات با آنکه تجربه های هم درباره آنها شده اما جامع الاطراف نیست . هر یک از آنها به تنهایی ایرادات و نواقصی دارد و نتوانسته است به عنوان یک نظریه قطعی و عمومی در تبیین تدریجی انواع موجودات تلقی گردد. چنانچه خود داروین هم در نوشته های اخیرش علاوه بر تنازع بقا، تاثیر شرایط محیط زندگی را هم در تکامل و پیدایش انواع جدید تایید نموده است. و یا در نظریه داروینیسم جدید، عامل وراثت و تغییر دقیق سلولهای جنسی را نیز در پیدایش انواع تازه موثر می دانند. در هر حال هیچ یک از عوامل فوق را به تنهایی عامل قطعی و منحصر در تغییرات تدریجی موجودات در هر زمان و مکان نمی توان دانست . این عوامل و امثال آنها همگی عوامل فرعی از یک علت اصلی و غایی هستند که تغییرات مستمر عالم وجود را منظم و متناسب یکدیگر و ضمنا قابل دوام و پر بهره ساخته است » [1] یعنی باید یک نیروی عالم، دانا و شاعر را هم ضمیمه کنیم تا بتوانیم از این مباحث علمی نتیجه بگیریم و تحول انواع را بپذیریم . و الا اگر صرفا بخواهیم مادی و مکانیکی بنگریم این فرضیه ها هرگز نمی تواند توجیه گر انواع مختلف در طبیعت باشد.
 وی در ادامه گفته است گرچه این فرضیه ها نتوانسته است توجیه گر تحول انواع باشد، اما این امر نباید باعث آن شود که اصل نظریه تحول انواع را ثابت ندانیم . « از طرف دیگر عدم تاثیر هر یک از عوامل مذکور را به تنهایی در تغییرات انواع، دلیل بر عدم وجود اصل تکامل تدریجی و پیوستگی نسلی آنها نباید دانست و به قول لامارک امروزه علمای طبیعی شکی در مساله تکامل تدریجی ندارند اما بر روی علل و تعیین علت حتمی و قطعی تغییرات موجودات زنده توافق ندارند » وی سپس برای اثبات اصل تحول و تکامل انواع، شواهدی از سه علم تجربی: تشریع تطبیقی ، جنین شناسی و فسیل شناسی ، در این باره اقامه نموده است. [2]
  حاصل اینکه اگر بنا باشد بخواهیم بحث تحول انواع را به عنوان یک نظریه علمی بپذیریم باید جهان بینی ما متافیزیکی باشد و با جهان بینی مادی ، علم تجربی عقیم خواهد بود و جواب گوی این انواع موجودات نخواهد بود. لذا باید داده های علمی را بر پایه جهان بینی الهی یعنی اعتقاد به دخالت یک نیروی دارای علم و تدبیر و دارای قصد و هدف بدانیم .
 شهید مطهری و دخالت عامل حکیم و ذی شعور
 مرحوم شهید مطهری نیز به دخالت عامل ذی شعور در این مباحث توجه داشته اند . ایشان در کتاب توحید گفته است مقدماتی که این دانشمندان از نظر شواهد تجربی بیان کرده اند فی الجمله مورد قبول است اما برای تبیین نظریه تکامل انواع کافی نیست و نمی تواند تبیین معقولی از این فرضیه ارائه دهد. « مسأله عمده اين است: فرض كنيد كه همان پرده خيلى كم هم‌ در ابتدا مفيد بوده است، [اما] اگر يك دستگاه درونى مدبّر در وجود اين حيوان نباشد كه به موازات احتياج براى او عضو بيافريند، آيا عمل و تكرار كافى است كه تدريجا اين پرده را مضاعف كند و تا سر انگشتها بياورد؟! اين كه ديگر يك فرمول مهم رياضى نيست! آيا اگر يك نيروى تدبير كننده مرموز شاعرى در درون اين حيوان نباشد كه با توجه به احتياج و به موازات احتياجها عضو بيافريند، صرفِ كش دادن لاى انگشتها كافى است براى اينكه يك پرده‌اى توليد بشود و تمام آن را بپوشاند؟!» [3] آن عامل ماورائی ممکن است آن نیرو را درون خود موجود زنده قرار داده باشد یا خود مستقیما تدبیر انواع را به عهده بگیرد . ایشان سپس در مورد فرضیه داروین می فرماید «ما از نظر توحيدى به هيچ اصلى از اصول داروين اشكال نمى‌كنيم (اينكه علماى زيست‌شناسى از نظر خودشان اشكال كنند، حرف ديگرى است) ولى ما اصول داروين را بدون دخالت دادن يك اصل ماوراءالطبيعى- كه توضيحش را بعدها عرض خواهيم كرد- كافى براى تبدل انواع نمى‌دانيم و بيشتر تأكيد ما روى همين جهت است كه تا اصل خداشناسى به يك تعبير، اصل عليت غايى به تعبير ديگر و اصل وجود يك نيروى شاعر مدبّر در وجود موجود زنده به تعبير ديگر را قبول نكنيم، تبدل انواع قابل توجيه نيست.
 - محيط در ساختمان بدنى اشخاص و حيوانات البته تأثير دارد، ولى به آن صورت كه انواع مختلف و نقشهاى گوناگون حيوانات تحت تأثير محيط باشد، چنين چيزى عاقلانه نيست.» [4]
 شهید مطهری سپس می فرماید « خود داروين در جاهاى مختلفى از كتابش و در گوشه و كنار حرفهايش اعتراف مى‌كند كه بالأخره بايد به عامل مجهولى براى پيدايش اين تغييرات معتقد شد؛ يعنى مى‌گويد همه اين عواملى كه من ذكر مى‌كنم باز هم معما را حل نمى‌كند. حتى مى‌گويد كه به من اعتراض كرده‌اند كه تو براى «انتخاب طبيعى» مانند يك قوه فعاله ماوراءالطبيعى نظر مى‌دهى؛ چون او آنجا كه مى‌گويد «طبيعت، اصلح را انتخاب مى‌كند» از حدودى كه «خود به خود انتخاب مى‌شود» بيشتر است و اصلا او نشان مى‌دهد كه مثل اينكه طبيعت خودش به سوى انتخاب مى‌رود؛ يعنى همان توجه به هدف و همان كه الهيون مى‌گويند «اصل توجه به غايت».» [5]
 مفضل ابن عمر که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است می گوید در مسجد الحرام نشسته بودم که متوجه گروهی شدم که در مورد خداوند و خلقت عالم به انکار و استهزا ء مشغولند. در میان آنها ابن ابی العوجا نیز بود. من با شنیدن این سخنان بر آشفتم و آنان را مذمت کردم ابن ابی العوجا وقتی سخنان مرا شنید گفت گویا تو از شاگردان امام صادق (ع) نیستی زیرا ما وقتی با ایشان مناظره می کردیم و سخنان تند تری نیز می زدیم اما او هرگز عصبانی نمی شد و مانند تور بر نمی آشفت و با کلام خویش سخنان ما را رد می کرد. مفضل می گوید از این سخن دلم آزرده شد و احساس شرم کردم لذا به خدمت امام صادق (ع) مشرف شدم و جریان را بازگو کردم . آن حضرت فرمودند: چند جلسه نزد من بیا تا چیزهایی را به تو بیاموزم که بتوانی در مقابل این شبهات ، مقابله کنی . (نکته ای که در این جریان قابل توجه است این است که امام وقتی احساس وظیفه نمودند یک کلاس یک نفری را تشکیل دادن و برای آن وقت گذاشتند. ) در میان معارفی که امام، به مفضل آموخت یکی بحث هدف داری طبیعت بود. مفضل به آن حضرت عرض کرد: مخالفین می گویند طبیعت خود عامل چنین کاری شده است. امام فرمودند: از آنها سوال کن آیا طبیعت شعور و ادراک دارد یا نه ؟ اگر می گویید ندارد در این صورت چیزی قبول نکردنی ادعا کرده اند و اگر می گویند دارد در این صورت همان سخنی را گفته اند که موحدان می گویند منتها اسم آن را عوض کرده اند. [6]
 شهید مطهری می فرماید « اگر حرفهاى داروين صد در صد هم درست باشد، بالأخره بايد به اين [عامل ماوراءالطبيعى‌] معترف شد. اگر «موتاسيون» يا جهش هم درست باشد- كما اينكه گويا حالا ديگر تأكيد روى اين اصل است نه روى تغييرات تدريجى- باز تا اين عامل مجهولى كه آنها مى‌گويند و همان اصلى را كه الهيون در باب نظامات خلقت گفته‌اند، دخالت ندهيم، پيدايش موجودات زنده قابل توجيه نيست. هم لامارك و هم داروين چون شخصا مطالعه داشته‌اند و از نزديك اشياء را مى‌ديده‌اند- بالأخره مرد عالم با غير عالم فرق مى‌كند- با اينكه تأكيدشان روى علل طبيعى بوده، ولى در عين حال آن جريان واقعى طبيعت را حس مى‌كرده‌اند كه به چه شكل و چه نحو است. داروين مى‌گويد به من مى‌گويند تو كه مى‌گويى «انتخاب طبيعى» آخر به صورت يك قوه فعاله ماوراءالطبيعى تعبير مى‌كنى. بعد مى‌گويد البته اين تعبيرات، تعبيرات مَجازى است كه من مى‌گويم و شما به كلمه «انتخاب» خيلى خرده‌گيرى نكنيد. بالأخره در بعضى از حرفهايش مى‌گويد: حالا اگر ما براى طبيعت شخصيت قائل شديم چه مانعى دارد؟ «براى طبيعت شخصيت قائل شدن» همين حرف [الهيون‌] است. طبيعت چه شخصيتى دارد؟ طبعا مقصود او شخصيت اجتماعى نيست، بلكه مقصود اين است كه خود طبيعت (يعنى طبيعت موجود زنده) هم نقشى دارد. هميشه نبايد دنبال‌ عوامل خارجى رفت كه عوامل خارج از وجود اين موجود زنده چه اثرى روى آن بخشيده است، در خود اين موجود زنده هم يك ميل به تكامل و توجه به هدفى وجود دارد» [7]
 آقای هالزی های در کتاب تاریخ و فلسفه علم نیز به این مساله توجه داشته اند « جاندارانی که از برخی جهات بر سایر همگنان خود برتری می یابند میل دارند این برتری را به نسل های پس از خود انتقال دهند. اگر چنین میلی نمی بود تاثیر انباشته هم نبود . یادآوری این نکته مهم است که احتمال تنوع به خودی خود، دگرگونی مهمی در نژاد به بار آورده نیست . نوع هایی که در یک جهت است می خواهد تنوع های دیگر را خنثی کند به نحوی که نتیجه کلی ناچیز است . پرورش گزینشی که گونه های یک نوع را انتقال می دهد و گونه های دیگر را از انتقال باز می دارد کاملا لازم است. چه همین عامل است که دگرگونی را یکنواخت و با اهمیت می سازد.» [8]
 بررسی اصل نظریه تحول و تکامل انواع
 آنچه تا کنون بیان شد فرضیه هایی بود که برای تبیین نظریه تکامل انواع مطرح شده بود. این فرضیه ها همه بر این پیش فرض استوار است که تکامل و تحول انواع امری قطعی و ثابت است. اکنون به اصل این نظریه می پردازیم که آیا واقعا این نظریه امری مسلم و قطعی است یا نه؟
 در مورد منشا پیدایش انواع دو دیدگاه عمده وجود دارد: تکامل انواع و ثبات انواع . از ثبات انواع نیز دو تقریر وجود دارد :
  1. گاه گفته می شود همه انواع موجودات طبیعی از همان ابتدا به صورت مستقل خلق شده اند و در دوران های مختلف دیگر چیزی بر آنها اضافه نمی شود .
  2. پاره ای از انواع در ابتدا خلق شده است و ممکن است در طول دوران ها انواع جدیدی نیز خلق شود که از آنها کامل تر باشد . قائلین به این تقریر از آیات قرآن نیز برای این نظر بهره گرفته اند . قرآن کریم می فرماید «وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‌ عَلى‌ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‌ عَلى‌ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‌ عَلى‌ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ » نور ، 45 این آیه بیان گر استمرار خلق است. شواهدی نیز که در زمینه تکامل انواع بیان شده است هم می تواند برای تفسیر تحول انواع بکار برده شود و هم بر نظریه ثبات انواع با این تقریر .
 در جلسه آینده ان شاء الله به بررسی اصل این نظریه می پردازیم .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] قرآن مجید ، تکامل و خلقت انسان ، یدالله سحابی ، ص 74
[2] دکتر سحابی این بحث را در صفحه 157 81 کتاب قرآن مجید ، تکامل و خلقت بیان کرده اند.
[3] مجموعه آثار ، استاد مطهری ، ج 4 ، ص 208 و 209
[4] همان ، ص 210
[5] همان ،ص 221
[6] توحید مفضل ، علامه مجلسی ، ص 46 به بعد
[7] همان ، ص 222و 223
[8] تاریخ و فلسفه علم ، هالزی هال ، ص 337

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo