< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: واقعه غدیر و امامت حضرت امیر المومنین (ع)
 به مناسبت فرا رسیدن ایام ولایت و عید سعید غدیر خم به جهت ادای دینی هر چند کوچک و عرض ادب به ساحت مقدس حضرت امیر المومنین (ع) ، مباحثی را درباره این واقعه بیان می کنیم .
 چند نکته در مورد حدیث و واقعه غدیر
 1- درباره اصل واقعه غدیر و اینکه چنین واقعه ای در تاریخ رخ داده است هیچ گونه تردیدی در میان مذاهب مختلف اسلامی وجود ندارد . مورخین و محدثین اسلامی از مذاهب مختلف آن را پذیرفته اند. اصل واقعه نیز چنین است که پیامبر اکرم (ص‌) در روزهای پایان عمر خویش در در بازگشت از حجه الوداع، در مکانی که به شکل گودال بود و مقداری آب جمع شده بود توقف نموده و اقامه نماز کردند و برای مردم سخنرانی فرمودند. این مقدار از مسلمات است که هیچ اختلافی در آن نیست .
 2- نکته ای دیگری که در مورد این واقعه مسلم و غیر قابل تردید است، ‌سخنرانی پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم است . اما در اینکه ایشان در آنجا چه فرمودند و مراد ایشان چه بود اختلاف وجود دارد .
 3- در مورد سخنانی که پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم فرمودند حداقل هایی مورد پذیرش همگان است. این جمله را همه پذیرفته اند که آن حضرت فرمودند « من كنت مولاه فعليّ مولاه، أللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله » که به دو بخش صدر و ذیل حدیث شناخته می شود. صدر حدیث مورد تواتر است و در صحت ذیل حدیث تردیدی نشده است . عده ای از علمای اهل سنت که در قبول روایات سخت گیر هستند مانند ذهبی، متواتر بودن صدر حدیث و صحت ذیل آن را قبول کرده است .
 نقل هایی دیگری نیز در مورد سخنانی که پیامبر اکرم (ص) در سخنرانی روز غدیر مطرح نمودند در منابع آمده است که برخی از آنها از این قرار است:
 الف) در کتب معتبر اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم (ص) قبل از آن جمله معروف فرمودند « أيّها النّاس الست أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثلاث مرات، قالوا: بلى ‌» و یا به گونه ای دیگر نیز نقل شده است «يا أيها الناس من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا اللّه و رسوله ‌»
 پیامبر اکرم (ص) در این کلام، با توجه به آیه 6 سوره احزاب که می فرماید « النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » [1] از مردم اقرار گرفتند که من در آنچه به شما ارشاد می کنم و به عنوان دستور العمل صادر می کنم بر شما اولویت دارم . سپس بعد از این اقرار فرمودند کسی که من مولا برای او هستم، حضرت علی (ع) همان مقام مولایی را بر او دارد .
 ب) در منابع اهل سنت آمده است که بعد از این سخنرانی، آیه 3 سوره مائده بر آن حضرت نازل شد « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً » سپس آن حضرت تکبیر گفتند و فرمودند «اللّه أكبر على إكمال الدين و إتمام النعمة و رضى الرب برسالتي و الولاية لعليّ بن أبي طالب‌ »
 در منابع شیعه خطبه غدیر به صورت مفصل می باشد که در کتاب احتجاج طبرسی ، بحار و مصادر دیگر نقل شده است . برای مطالعه بیشتر در این باره به جلد اول کتاب الغدیر و نفحات الازهار که چهار جلد را به این حدیث اختصاص داده اند می توان مراجعه نمود .
 4- در مورد مقصود پیامبر اکرم (ص) از حدیث غدیر، سخنانی مطرح شده است. با توجه به شرایط و موقعیت بیان حدیث آنچه مسلم است این است که آنچه آن حضرت در آن روز بیان فرمودند ، امر مهمی بوده است. پیامبر اکرم (ص) مردم را در آن سرزمین سوزان با شرایط سخت نگاه داشتند و برایشان سخن گفتند . نقل شده است که گرمای هوا به حدی بود که برخی به سایه اسب ها و شتران پناه بردند و برخی لباس های خود را به پای خویش پیچانده بودند تا بتوانند داغی زمین را تحمل کنند. خصوصا اینکه منطقه غدیر در جایی واقع شده بود که کاروانها در آنجا از هم جدا می شدند .
 دلایل اثبات ولایت حضرت امیر المومنین (ع) از حدیث غدیر
 در مورد اینکه مقصود و مراد پیامبر اکرم (ص) از حدیث غدیر بیان امامت و ولایت حضرت امیر المومنین (ع) بوده است، دلایلی بیان شده که به برخی از آنها به صورت خلاصه اشاره می شود .
  • اگر بدون پیش داوری و با تعقل و با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) دارای شخصیت بر جسته ای بودند که نسبت به امت مهربان و دلسوز بودند و اینکه آن حضرت از روی هوا و هوس سخن نمی گفتند « وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌ » نجم ،و 4 و آنچه بیان می فرمودند از وحی دستور می گرفتند، می یابیم که رفتار و گفتار پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر ریشه در دستور الهی داشته است. ( قول و فعل پیامبر اکرم (ص) از وحی سرچشمه می گرفت. آیه «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَي‌» احقاف ، 9 ناظر به فعل و آیه «ما ینطق عن الهوی » ناظر به قول ایشان است ) پس می گردد که چرا خدای متعال چنین دستوری داده است؟
 برای فهم این مطلب قرینه روشنی وجود دارد . اگر جمله « الست اولی بکم من انفسکم » را با توجه به فهم عرفی و اینکه گوینده این سخن انسان حکیمی است که سخنانش ریشه وحیانی دارد ،‌ در نظر بگیریم ‌معلوم می شود که مراد حضرت از « من کنت مولا» همان است که در آغاز از مردم اقرار گرفته اند. این امر مستند است به آیه 6 سوره احزاب «النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » پیامبر اکرم (ص) قبل از اینکه مقام ولایت را برای حضرت امیر (ع) بیان نماید، اشاره به مقام ولایت تدبیری نمودند . سپس از مردم اقرار گرفتند که آیا من چنین شانی را در میان شما دارم ،‌گفتند آری شما اینگونه هستید بلا فاصله فرمودند حال که من مولای شما هستم و ولایت تدبیری بر شما دارم این علی (ع) نیز هم مولا و سرپرست شماست .
 این یکی از شواهد روشن بر مراد پیامبر اکرم (ص) است که مراد ایشان از مولا، ‌ولایت تدبیری است نه صرف محبت و نصرت. این مطلب به روشنی ار کلام آن حضرت فهمیده می شود و ظهورش مانند صریح است. چه فرقی می کند اگر می فرمودند من کنت اولی بالتصرف منه فعلی مولا بالتصرف منه؛ با اینکه بفرماید «الست اولی بکم من انفسکم ؟ قالوا بلی قال من کنت مولاه فعلی مولاه » پیامبر اکرم (ص) به جای کلمه اولی بالتصرف کلمه موجز تر مولا را بکار برده است . انسان منصف و عاقل که در این کلام دقت می نماید جز این را نمی فهمد .
  • اگر از جمله « الست اولی بکم من انفسکم » غمض عین نماییم باز قرینه مقامیه وجود دارد که برای معنای مورد نظر کفایت می کند. و آن عبارت « من کنت مولاه فعلی مولاه» با توجه به معنای لغوی مولا است . درباره معنای کلمه مولا دو قول وجود دارد: برخی معتقد اند کاربرد کلمه ولی در معانی مختلفی همچون رب ، محب ، ناصر ،‌الجار ،حلیف ، عم ،‌السهر ، اولی بالتصرف از باب اشتراک لفظی است . و برخی گفته اند همه این معانی مصادیق یک جامع هستند و کلمه مولا مشترک معنوی است .
 ابن فارس ( که در ریشه شناسی لغات معروف است) در مقاییس اللغه و راغب اصفهانی در مفردات و علامه طباطبایی در المیزان می گویند کلمه ولی مشترک معنوی بوده و جامع همه مصادیق آن معنای «قرب» است. ابن فارس می گوید « واو ، لام و یاء بر قرب و نزدیکی دلالت می کند و واژه ولی به معنای قرب و نزدیکی است » [2] راغب می گوید « ولاء و توالی آن است که دو یا چند چیز به گونه ای باشند که غیر آنها میان آنها نباشد . این معنا برای قرب مکانی و قرب به لحاظ نسبت ، دین ، صداقت ، نصرت ، اعتقاد ، استعاره آوره می شود » [3] علامه طباطبایی نیز این بحث را در اواخر جلد پنجم و اوایل جلد ششم المیزان آورده اند .
 برخی دیگر نیز گفته اند جامع همه کاربردهای ولی و مولا ، اولی بالشی است . مبرد این قول را برگزیده و می گوید «اصل تاویل الولی الذی هو اولی ای احق و مثله المولی » [4] علامه امینی در الغدیر ، ابن بطریق در العمده نیز همین معنا را برای مولی بیان کرده اند . معنای اولی بالشی در مصادیق مختلف ولی به حسب حال خود است . به عنوان مثال در رب به گونه ای و در جار به گونه ای دیگر است. کما اینکه معنای قرب نیز همین گونه است، همسایه با همسایه قربی دارد ، حلیف و هم پیمان ، محب، ناصر و سایر معانی ولی نیز همین گونه است .
 اما کسانی که کلمه ولی را مشترک لفظی می دانند هر چند برای آن جامعی معتقد نیستند اما یکی از کاربردهای آن را اولی بالتصرف دانسته اند . نزاع میان شیعه و اهل سنت در مورد حدیث غدیر در این باره است که آیا مقصود از مولی، ‌اولی بالتصرف است کما اینکه شیعه می گوید یا محب و ناصر است کما اینکه اهل سنت می گویند. به تعبیر دیگر نزاع بر این است که آیا پیامبر اکرم (ص) در غدیر فرمودند علی (ع) را دوست بدارید یا فرمودند او را به عنوان رهبر برگزیند . سایر کاربردهای ولی را کسی نگفته است .
 سوال ما این است که خود همین جمله بدون در نظر گرفتن قبل و بعد از آن گویای چه معنایی است؟ ( البته این گونه در نظر گرفتن از باب جدال احسن است و الا در حقیقت صحیح نیست زیرا هر سخنرانی وقتی می خواهد سخن بگوید شرایط را آماده می کند، مقدمات و موخرات کلام را می چیند و الا این که پیامبر اکرم (ص) تنها این جمله را در آن زمان و با توجه با آن شرایط فرموده باشند صحیح نیست و توهین به آن حضرت است. چگونه است که بخاری چشم بر این حدیث بسته است و مسلم هم تنها حدیث ثقلین و جمله « من کنت مولاه فعلی مولاه » را آورده است ؟ ) سوال می کنیم پیامبر اکرم (ص) دارای چه مقام و منصبی بودند؟ اینکه فرمودند من کنت مولاه، چه معنایی از مولا اراده نمودند ؟ پیامبر اکرم (ص) هم ناصر بودند و هم محب و هم اولی بالتصرف. سپس بعد از این جمله فرمودند آنچه من دارم برای علی (ع) نیز ثابت است. این امر را به هر فردی بگویید باید بپذیرد . هر مسلمانی اذعان دارد که پیامبر اکرم (ص) دارای این سه شان بودند.این در حالی است که اهل سنت تنها شان محبت را آورده اند .
 نکته دیگر اینکه حتی اگر با شما موافق باشیم که مراد پیامبر اکرم (ص) از مولا در حدیث ، معنای محب است باز مقام زعامت و رهبری برای حضرت علی (ع) ثابت می شود . زیرا معنای درست حدیث این است که پیامبر فرمودند هر کس من دوست او هستم علی دوست اوست . نه اینکه هر کس مرا دوست دارد علی را دوست بدارد . زیرا در این صورت باید می فرمودند من کنت مولای فمولای علی. در هیچ کتب لغتی نیامده است که مولا به معنای محبوب و منصور است . این حرف را محب الدین طبری در کتاب الریاض الناضره نیز آورده است . وی می گوید این ترجمه معروف از حدیث غلط است، ترجمه حدیث این است که هر کس من دوست او هستم علی دوست اوست. بله معنایی که شده مدلول التزامی آن است و آن اینکه چون من دوست شما هستم پس شما هم دوست من باشید و هر کس علی او را دوست دارد او نیز علی را دوست بدارد .
 حال سوال می کنیم محبت پیامبر به مردم چه گونه محبتی بوده است؟ آیا محبت عامه بوده یا خاصه؟ اگر بگویید محبت عامه بوده که در این صورت مزیتی نخواهد بود . مومنین نیز چنین محبتی به هم دارند «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ » [5] بنابراین باید گفت پیامبر به ما هو پیامبر دارای محبتی خاص نسبت به مومنان است و آن از سنخ محبتی که نبی و رسول به مردم دارد. محبت نبی اعلی درجه محبت بعد از محبت خداوند به مومنین است . حضرت چنین محبتی را برای حضرت امیر (ع) ثابت دانسته است. این محبت در جهان بینی توحیدی همان محبت رهبری و امامت است . لذا اگر حداقل حرف شما را هم بپذیریم که حدیث به معنای محبت است باز مراد معنای محبت خاص است که همان رهبری و اولویت بالتصرف است .
 آنچه گفته شد در صورتی که کلمه ولی را مشترک لفظی بدانیم . اما اگر معنای ولی را مشترک معنوی بدانیم معنای حدیث این می شود که هر مولویتی که پیامبر اکرم (ص) دارد برای حضرت علی (ع) نیز ثابت است. این حرف را آقای محمد ابن طلعه شافعی در کتاب المطالب السول فی مناقب آل الرسول آورده است.
 اعتراف مشاهیر اهل سنت به مفاد حدیث غدیر
 در مورد این بحث به کتاب نفحات الازهار ، ج 9 و علامه امینی در الغدیر مراجعه شود . برخی از مشاهیر علمای اهل سنت نیز به مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر ولایت و زعامت حضرت امیر (ع) اعتراف نموده اند که قابل توجه است . از جمله آنها ابوحامد غزالی در کتاب « السر العالمین» است . وی در آنجا می گوید «لكن أسفرت الحجة وجهها و أجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم غدير خم باتفاق الجميع و هو يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه‌.
 فقال عمر: بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة. فهذا تسليم و رضى و تحكيم.
 ثم بعد هذا غلب الهوى لحبّ الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوى في قعقعة الرايات و اشتباك ازدحام الخيول و فتح الأمصار سقاهم كأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ، وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ» » [6] برخی گفته اند این کتاب برای غزالی نیست و به دروغ به وی اسناد داده شده است در حالی که این حرف صحیح نیست زیرا شمس الدین ذهبی که به سخت گیری در این زمینه معروف است در کتاب میزان الاعتدال ، ص 185 می گوید « قال أبو حامد الغزالي في كتاب سر العالمين: شاهدت قصة الحسن بن الصباح‌ » [7] . ذهبی قضیه ای را از کتاب سر العالمین غزالی نقل می کند و کتاب را به غزالی نسبت می دهد. سبط ابن حوزی در کتاب تذکره الخواص نیز این مطلب را دارد .
 انشاء الله خدای متعال ما را از اهل غدیر در دنیا و آخرت قرار دهد
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] احزاب ، 6
[2] مقاییس اللغه ، ص 1104
[3] مفردات ، ص 533
[4] الشافی فی الامامه ، ج 2 ، ص 219
[5] توبه ، 71
[6] نفحات الازهار ،‌ ج 9 ، ص 184
[7] نفحات الازهار ، ج 9 ، ص 185

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo