< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: رابطه نقش آفرینی خداوند با نظام علی و معلولی طبیعت
 موضوع سخن بررسی دیدگاه اندیشمندان مسیحی در مورد جمع دو مقوله دخالت مشیت و اراده الهی در حوادث عالم از یک سو و نقش جبری علل و عوامل طبیعی در حوادث طبیعی از سوی دیگر بود. برخی در این میان خواسته اند از موضع علم جدید به این سوال پاسخ دهند و این معزل به ظاهر ناسازگار را حل نمایند .
 اصل عدم تعین و عدم قطعیت
 در فیزیک جدید نظریه ای بنام اصل عدم تعیین و عدم قطعیت در دنیای اتم ها مطرح شده است. این نظریه در مقابل فیزیک کلاسیک قرار دارد که در دنیای اتم ها به قطعیت و اصل تعین ( دترمیسم ) معتقد بود. فیزیک کلاسیک معتقد است که جهان طبیعت بر اساس یکسری قواعد قطعی و تخلف ناپذیر عمل می کند به گونه ای که اگر علم انسان جامع باشد می تواند حوادث و رخداد ها را از قبل پیش بینی نماید و اگر چنین پیش بینی در مواردی صورت نمی گیرد به خاطر جهل و ضعف علمی ما در آن ناحیه است.
 این مطلب را آقای ایان باربور در فصل «فیزیک و عدم تعین» و آقای گلشنی در کتاب «دیدگاههای فلسفی فیزیک دانان جدید» آورده اند که می توان برای مطالعه به آنها مراجعه نمود.
 اصل عدم تعین یا عدم قطعیت در مباحث کلامی و اعتقادی در دو جا مورد نظر قرار گرفته است: یکی مساله رابطه این اصل با اراده و مشیت الهی در عالم طبیعت است و دیگری مساله رابطه این اصل با اختیار و اراده انسان است .
 از جمله شخصیت هایی که در این باره مطرح است آقای هایزنبرگ است. این اصل هر چند قبل از ایشان نیز بگونه ای مطرح بوده اما بجهت اعتقادی که وی داشته به نام وی شهرت یافته است. وی معتقد است اصل عدم قطعیت امری واقعی است و در طبیعت یک بی قاعدگی حاکم است. در مقابل دانشمندان دیگری مانند انیشتین این اصل را واقعی نمی دانند و معتقد هستند عدم قطعیت در میان اتم ها به جهت بی نظمی در طبیعت نیست بلکه ناشی از جهل و ابزار علمی ما است .
 آقای ایان باربور در کتاب علم و دین می گوید «در سال 1913 «بور» مدل اتمی معروفش را پیش نهاد. در مدل اتمی او یک هسته سنگین وجود داشت که در اطراف آن الکترونها می گردند و در این گردش فقط از مدارهایی که انرژی تکه تکه یا کوانتومی دارند می گذرند. نظریه کوانتوم می تواند به جای ارزشهای دقیق پیش بینی ها، فقط احتمالات را بدهد، ولی میزان عدم قطعیت جاصله خیلی تفاوت و نوسان دارد. بر طبق اصول موضوعه نظریه کوانتوم می توان گفت و در تجربه هم ثابت شده است که هر زوج متغیر خاصی به نحو مخصوصی به همدیگر بستگی دارند. هر چه دقیق تر یکی از مقادیر دانسته شود ، مقدار دیگر با دقت کمتری پیش بینی می پذیرد. به عنوان مثال هر چه وضع یک الکترون در یک آرایش آزمایشی، دقیق تر اندازه گیری شود میزان عدم قطعیت هرگونه پیش بینی از سرعت آن افزایش می یابد و این همان اصل عدم قطعیت یا اصل عدم تعین هایزنبرگ است » [1]
 آقای برتراند راسل نیز در این باره می گوید «حاصل اصل عدم تعین که در سال 1927 توسط هایزنبرگ به حوزه فیزیک عرضه شد این است که در آن واحد ، هم موقعیت مکانی و هم سرعت یک ذره را به دقت نمی توان تعیین کرد. چون در سنجش هر کدام از آنها، وجود مقداری اشتباه غیر قابل احتراز است به طوری که حاصل ضرب این دو اشتباه همیشه مقدار ثابتی است. یعنی هر قدر که در تبیین یکی از آنها بیشتر دقت شود به همان اندازه از دقت دیگری کاسته خواهد شد » [2] (کتاب جهان بینی علمی برتراند راسل کتاب خوبی است و استاد مطهری در آثار خود مطالعه این کتاب را توصیه نموده است )
 رابطه علیت در دنیای اتم ها
 دانشمندان معتقد اند که در میان پدیده های عظیم و قابل مشاهده مانند ستارگان قانون جبر و دترمینیسم که فیزیک کلاسیک بیان کرده، حاکم است اما سخن در دنیای کوچک اتم است. در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا واقعا در عالم اتم اصل علیت و جبر علی و معلولی حاکم نیست؟ آیا در این دنیای کوچک این اصل فلسفی استثناء شده است؟
 در پاسخ به این پرسش سه بخش باید مورد نظر باشد :
 1- وجود اصل علیت در دنیای اتم: در مورد اصل علیت اجمالا برای همه مورد پذیرش است که تاثیر و تاثر در عالم الکترونها وجود دارد و رخدادهای آنجا از روی اتفاق و صدفه و بدون علت نیست .
 2- بعد از پذیرش حاکم بودن اصل علیت ، مساله ضرورت علی و معلولی مطرح می شود. مثلا در علم نجوم در مورد رخدادهایی مانند خسوف و کسوف و مانند آن پیش بینی ها و نظریه ها به صورت دقیق انجام می شود و وقوع آنها قطعی است اما آیا چنین قطعیتی در درون اتمها نیز وجود دارد؟ آیا ممکن است با وجود آمدن علت تامه، معلول واقع نشود؟ برخی مانند هایزنبرگ گفته اند چنین ضرورتی در دنیای اتم وجود ندارد، در دنیای اتم ها عدم تعیین امری واقعی است و ممکن است در عین حالی که علت تامه وجود دارد اما معلول محقق نشود .
 اما این سخن مورد پذیرش نیست زیرا انکار ضرورت میان علت و معلول به انکار اصل علیت می انجامد .
 3- در صورتی که دو اصل علیت و ضرورت در دنیای اتم پذیرفته شود، مساله سنخیت میان علت و معلول مطرح می شود.
 استاد مطهری در کتاب اصل فلسفه و روش رئالیسم به این مساله پرداخته است. علامه جعفری نیز کتابی با نام «جبر و اختیار» نگاشته اند و این مساله را مورد بررسی قرار داده اند . ایشان در آنجا به گونه ای تسلیم این نظریه علمی شده و آن را به مساله سنخیت ربط داده اند. علامه جعفری گفته اند: در دنیای بزرگ، مساله سنخیت میان علت و معلول بر قرار است اما در دنیا اتم چنین چیزی نیست. و این مساله خللی به اصل علیت و معلولیت و رابطه ضروری میان آنها وارد نمی کند.
 تفاوت دو نگاه فلسفی به یک نظریه علمی
 علامه جعفری در مورد اصل عدم تعین و رابطه آن با قانون علیت معتقد اند ما قاعده سنخیت میان علت و معلول را از راه مشاهده و استقراء بدست آورده ایم و دنیای اتم را تجربه نکرده ایم. آنچه تا کنون مشاهده نموده ایم دنیای بزرگ مانند ستارگان و کهکشان ها بوده است. حال در صورتی که استقراء بگوید چنین اصلی در میان اتم ها وجود ندارد ما نیز آن را می پذیریم .
 استاد مطهری این سخن را رد کرده و می فرماید: آنچه فیزیک دانان می گویند مورد پذیرش ما نیز هست زیرا ما در این حوزه تخصص نداریم. لذا سخن و گزارش آنها در مورد پدیده های طبیعی می پذیریم. اما سخن در تفسیر کلام آنان است. آیا می توان گفت اصل علیت، ضرورت یا سنخیت در دنیای اتم نیست؟ خیر امکان ندارد زیرا قاعده علت و معلول و جبر و سخیت علت و معلول، یک سلسله اصول عقلی است. که از راه برهان و تحلیل عقلی بدست می آید . مگر می شود علیت یا سنخیت و جبر میان دو پدیده را با مشاهده و تجربه حس نمود؟ چرا هیوم منکر اصل علیت شد زیرا می گفت: علیت متفرع بر ضرورت است و ضرورت امری حسی نیست و ابزار معرفت نیز تنها حس است،‌ لذا علیت و ضرورت در کار نیست بلکه تداعی معانی است. در حالی که اساسا مساله علیت ، ضرورت و سنخیت مساله ای حسی نیست.
 استاد مطهری سپس می فرماید « قانون عليت با شعب و متفرعاتى كه دارد از قبيل قانون ضرورت علّى و معلولى و قانون سنخيت و بطلان دور و تسلسل و غيره، از قوانين فلسفى خالص است و فقط با اصول فلسفى مى‌توان در مقام نفى يا اثبات آن برآمد و علوم نه مى‌توانند اين قوانين را رد كنند و نه اثبات و نه مى‌توانند از آنها بى‌نياز باشند و تنها كارى كه فيزيك يا علم ديگر مى‌تواند بكند اين است كه اين قانون را با متفرعات وى به صورت اصول موضوعه بپذيرد و تا هر جا كه مى‌تواند از آن استفاده كند و هر جا كه نمى‌تواند، درباره آن سكوت اختيار كند.» [3]
 از طرفی رد سنخیت میان علت و معلول مساوی با رد ضرورت میان علیت و معلول است و رد ضرورت مساوی با انکار اصل علیت . معنای نبود سنخیت این است که اگر پدیده «ب» آمده است ممکن است «الف» که علت هم سنخ اوست آمده باشد و نه یا چیز دیگری آمده باشد. معنای این سخن نبود ضرورت است. اگر ضرورت هم رد شود به این معناست که سرنوشت «ب» به «الف» به هم ربطی ندارد و می تواند بدون «الف» ایجاد شود .
 مباحث فلسفه مفاهیمی عقلی است که همین مقدار که ما واقعیت را قبول کنیم و سوفسطایی نباشیم، نمایان می شود. اینکه ابن سینا می گوید اگر یک انسان فرضی را تصور کنیم که در هوا معلق است و با هیچ موجودی ارتباط نداشته باشد و چیزی به او القاء نشود، باز فکرش کار می کند.
 متدولوژی فلسفه، تحلیل عقلی است و کاری به تجربه و مشاهده ندارد. این کبرای قضیه است اما اگر بخواهیم علیت را تطبیق کنیم و به سراغ شناخت مصداق رویم ، حس و تجریه نقش پیدا می کند. به عبارت دیگر گاه سخن در تحلیل اصل علیت است در این صورت مساله عقلی محض است و گاه مساله شناخت مصداق و تطبیق آن است که از راه آزمایش و مشاهده بدست می آید.
 اصلی در منطق است با این عنوان: « الاتفاقی لا یدوم او الاتفاقی لا یکون اکثریا » معنای آن این است که هر گاه پدیده «الف» را با «ب» مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که تکرار های مختلف در شرایط و مکانها و حالات متفاوت، یک جور نتیجه می دهد می فهمیم که میان آنها رابطه علی و معلولی وجود دارد و الا اگر چینن رابطه ای نبود نباید این دوام وجود می داشت .
 اگر مرحوم علامه جعفری که می فرماید سنخیت ریشه در مشاهده دارد ، سخنانشان مربوط به مصداق شناسی است، مورد پذیرش است اما اگر مربوط به کبرای کلی سنخیت است و می گوید اصل ریشه در مشاهده دارد مورد پذیرش نیست.
 تفاوت بحث سنخیت به لحاظ کلی و مصداق شناسی
 بنابراین درست است که به لحاظ مصداق شناسی در دنیای اتم رابطه سنخیت پیدا نشده است اما اگر بگوییم کلا سنخیتی نیست، ضرورت علی و معلولی را انکار کرده و انکار ضرورت مساوی با انکار اصل علیت است. نتیجه این بحث این می شود که اصل عدم تعین و عدم قعطیت در متن واقع نیست. ما به خاطر محدود بودن ابزار و نارسایی در عقل هنوز نتوانسته ایم آن را کشف نماییم. چه بسا در آینده و چند قرن بعد افرادی بتوانند این رابطه را کشف نمایند. انیشتین نیز به همین مطلب را اذعان نموده است . ایشان می گوید اصل عدم قطعیت در دنیای اتم این گونه نیست که قانون جبر علی و معلولی را خدشه دار نموده باشد بلکه ما فعلا آن را نیافته ایم
 استاد مطهری در این باره می فرماید « اگر قانون سنخيت علّى و معلولى دروغ باشد از هر مقدمه و قياس و استدلالى هر نتيجه را مى‌توان انتظار داشت بلكه از هر چيزى هر چيزى را مى‌توان انتظار داشت، مثلًا از غذا خوردن يك انسان دانشمند، شدن يك جماد را مى‌توان انتظار داشت، و اگر قانون ضرورت علّى و معلولى دروغ باشد، در حال اجتماع جميع شرايط و مقدمات و اجزاء علل يك چيز نمى‌توان انتظار قطعى آن چيز را داشت يعنى در اين حال نيز ممكن است آن شئ موجود بشود و ممكن است موجود نشود.» [4]
 حاصل اینکه تا اینجا دو نظریه در مورد اصل عدم تعیین مطرح شد :
  1. برخی می گویند اصل عدم قطعیت امری واقعی است و در میان الکترونها ضرورت علی و معلولی وجود ندارد .
  2. برخی دیگر می گویند عدم تعیین مربوط به دنیای واقع نیست بلکه بر خواسته از نارسایی ابزار ما و ضعف عقل ماست .
 در جلسه بعد ان شاء الله بیان می شود که آقای ویلیام پولار خواسته است بر اساس قاعده عدم تعیین ، منفذی پیدا کرده و مشیت الهی را در نظام عالم جا دهد .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] علم و دین ، ص 312-315
[2] جهان بینی علمی ، ص 104
[3] مجموعه آثار ،‌ج 6 ، ص 683
[4] مجموعه آثار ، ج 6 ،

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo