< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی نمونه های ناسازگاری میان علم و دین
 رابطه نظام علی و معلولی عالم و نقش آفرینی خدای متعال
 در جلسه گذشته نظریه کارل بارت (متوفی 1968م ) بیان شد. وی به گفته ایان باربور شخصیت مطرحی در جهان مسیحیت است. کارل بارت برای اینکه میان قدرت الهی و نظام اسباب و مسببات عالم طبیعت جمع نماید گفته است: ما هم به تاثیر علل طبیعی اعتقاد داریم و هم اختیار انسان را قبول داریم اما معتقد هستیم که راهی که عوامل طبیعی و بشری طی می کند در همان جهت مقصد الهی است. یعنی درست است که مخلوقات راه خود را می رود اما در عین حال راهی را می پیمایند که مطلوب الهی است. علت آن نیز این است که عالم ملک در قبضه و خدمت عالم ملکوت است.
 این مطلب به تعبیر اصطلاحات فلسفی ما این است که عالم ملک و فاعل های طبیعی و بشری نسبت به فاعلیت الهی، بالتسخیر است. فاعل بالتسخیر عبارت است از فاعلی که خود او و فعلش مستند به فاعل دیگری است. علامه طباطبایی در تعریف این گونه فاعل در کتاب نهایه الحکمه، ‌فصل هفتم از مرحله هشتم می فرماید : « الفاعل کیف فرض ان کان هو و فعله المنصوب الیه فعلا لفاعل آخر کان فاعلا بالتسخیر » اگر هویت و وجود فاعل و فعل منصوب به او ، فعل فاعل دیگر باشد مانند قوای طبیعی و نباتی که مسخر نفس انسان است آن را فاعل بالتسخیر گویند . البته میان فاعل بالتسخیر و فاعل بالجبر تفاوت وجود دارد. آنچه در مقابل فاعل بالجبر قرار دارد فاعل بالقصد است. توضیح اینکه فاعل در یک تقسیم بندی به فاعل بالطبع ، فاعل بالقسر ،‌فاعل بالقصد و فاعل بالجبر تقسیم می شود. فاعل بالطبع، فعلش با طبیعت هماهنگ است مثل حرکت آب به سمت پایین. فاعل بالقسر آن است که فعل بر خلاف طبعش باشد مثل حرکت آب در فواره به سمت بالا . فاعل بالقصد یعنی فاعلی که دارای انگیزه و آگاهی است . نقطه مقابل آن فاعل بالجبر قرار دارد که آگاهی و داعی و انگیزه ندارد.
 در تقسیم بندی دیگر، فاعل به بالتسخیر و مستقل تقسیم می شود. بنابراین فاعل بالتسخیر اعم است از فاعل بالجبر و فاعل بالقصد .
 حاصل کلام این است که طرحی که خدای متعال با آن عالم را طراحی کرده است این گونه است که موجودات در مسیری حرکت کنند که مسیر او می باشد . هم فاعل های طبیعی آن راه را می روند و هم فاعل های انسانی منتها یکی با اختیار و دیگری بدون اختیار.
 شیوه استناد اسماء و صفات به خدای متعال
 نکته دیگری که کارل بارت می گوید این است که بکار گیری واژه «علت» درباره خداوند پسندیده نیست زیرا این کلمه در مورد خدای متعال نارسا بوده و تداعی کننده اثر فاعل های طبیعی است لذا استعمال آن برای خداوند نقص و کسر شأن است. بر این اساس باید گفت تاثیر گذاری خدای متعال به گونه ای دیگر است .
 در بررسی این کلام باید گفت این سخن هم درست است و هم نه. زیرا کسی کلمه علت را که در مورد خدای متعال به کار می گیرد، اگر ‌با احتساب خصوصیات امکانی باشد در این صورت چنین حملی نادرست است. این امر نیز اختصاصی به کلمه علت ندارد بلکه سایر مفاهیم دیگر نیز مانند وجود، علم ،‌قدرت و غیره نیز همین نقص را دارند و نباید بر خداوند حمل شود . اما اگر مطابق آنچه در روایات آمده و مرحوم علامه آن را بیان نمودند، میان اثبات و نفی جمع نماییم در این صورت حمل بدون اشکال خواهد بود. مانند اینکه وقتی می گوییم خدای متعال عالم است مراد ما از علم باز مثبت آن به همراه سلب نقایص امکانی است. یعنی می گوییم خدای متعال عالم است اما نه مانند سایر عالمان. در مورد صفت علت نیز همین گونه است . می گوییم خدای متعال علت به معنای منشا اثر است اما نه مانند سایر علل .
 همین اشکال از طرف برخی متکلمین نیز مطرح شده است که می گویند باید خداوند را تنها با اسماء و صفات و اسماء توقیفی خواند نه اسمائی مانند واجب الوجود . با آنچه گفته شد روشن می شود که این اشکال وارد نیست زیرا اسماء الله در مباحث علمی توقیفی نیست، ‌بله در مقام دعا و مناجات بهتر است از کلماتی استفاده شود که در آیات و روایات آمده است و الا از حیث علمی حمل مفهومی بر خداوند با نفی جنبه های ناقص آن اشکالی ندارد. این مطلب در روایات نیز بیان شده است . از امام صادق (ع) سوال شد: آیا می توان کلمه شی را بر خداوند اطلاق نمود؟ حضرت فرمودند: آری چيزى كه او را از حد تعطيل و حد تشبيه خارج كند (يعنى چون گوئى خدا چيزيست اعتراف بوجودش كرده‌اى پس كافر و طبيعى نيستى اما بايد بدانى كه او چيزيست بيمانند). « سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الثَّانِي ع يَجُوزُ أَنْ يُقَالَ لِلَّهِ إِنَّهُ شَيْ‌ءٌ قَالَ نَعَمْ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ التَّعْطِيلِ وَ حَدِّ التَّشْبِيه‌» [1]
 در قرآن کریم نیز صفات فراوانی به خداوند نسبت داده شده است اما همه آنها تحت یک تبصره کلی است که می فرماید « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ » [2] و می فرماید « وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» [3]
 مساله فدیه و نجات در مسیحیت
 کارل بارت در جای دیگر گفته است: جلوه کامل خداوند که در حیات بشر تجلی نموده در حضرت مسیح(ع) است . در عقاید مسیحی، اصلی بنام فدیه و نجات مطرح است که از اصول کلیدی معارف آنان می باشد . اینان معتقداند که انسان ذاتا و فطرتا گناه آلود است و این امر تقصیر حضرت آدم (ع) است. نسل او به خاطر خطایی که مرتکب شد به دنیا حبوط کردند و گناه آلود گشتند . ( در حالی که تعالیم اسلامی درست نقطه مقابل دیدگاه قرار دارد. و می گوید بشر بر فطرت پاک و پاکیزه پای با صحنه گیتی می گذارد. پیامبر گرامی اسلام می فرماید « كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ » [4] ) مسیحیان معتقد اند خدای متعال برای حل این مشکل تصمیم می گیرد خود به زمین حلول نموده و با ریختن خون خویش، بشر را پاک نماید. اینجاست که در حضرت مسیح (ع) حلول می نماید. حضرت مسیح (ع) دارای مادر است اما پدرش خداوند است . مسیح، اله است اما در یک درجه پایین تر. او فرزند خدا است زیرا خدای اب نمی شود در نشئه ملک قرار گیرد لذا فرزندش را می فرستاد. بعد زمینه را در زمین فراهم می کند تا مسیح (ع) توسط نیروهای شیطانی به شهادت رسیده و خونش به زمین ریزد تا نسل بشر از آن پس پاک شود. مسیحیان این مساله را فدیه یا نجات گویند. در اینجا سوال می شود پس تکلیف نسل های قبلی چه می شود ؟ می گویند آنها معطل هستند تا خود را به حضرت مسیح(ع) پاک نمایند و در این صورت آنها نیز نجات می یابند.
 کارل بارت پیرو مذهب ارتدکس یعنی سخت کیشی است و بر عقاید اساسی مسیحیت پایبند است، در عین حال می خواهد مسائل جدید را پاسخ دهد . وی با توجه به این مساله می گوید: همه عالم نمایشگاه ظهور خدای متعال است . ملک صحنه ای است برای نمایش مساله فدیه و نجات. لذا خودش فی نفسه مطلوب نیست بلکه جلوه ای برای نمایش قیومیت و لطف الهی است که در حضرت مسیح (ع) جلوه نموده است . انسان و طبیعت، هر دو مقهور اراده الهی است اما انسان مقهوری عاشق است اما طبیعت مقهوری است که با اکراه به کار خود ادامه می دهد .
 نقد های آقای ایان باربور بر سخنان کارل بارت
 آقای ایان باربور در کتاب علم و دین نقد هایی را بر سخنان کارل بارت مطرح می کند: [5]
 1- کارل بارت در جای دیگر تصریح کرده است که شرور بر خلاف اراده الهی رخ می دهد . اما در اینجا می گوید کل آنچه در عالم اتفاق می افتد مقهور اراده الهی است. این دو با هم سازگاری ندارد .
 بررسی: ممکن است به این اشکال جواب دهیم که شرور اموری عدمی است و لذا متعلق ایجاد قرار نمی گیرد. چیزی متعلق اراده قرار می گیرد که از سنخ وجود باشد .
 2- آقای کارل بارت، فاعلیت علل طبیعی و اختیار انسان را قبول نموده است. در حالی که این سخن که «همگان مسیری را که خدای متعال اراده نموده اند می پیمایند»، با آن ناسازگار است .
 بررسی : این اشکال دوم نشان می دهد که آقای ایان باربور نتوانسته است مساله جبر را در این میان حل کند لذا در چند جا آن را مطرح کرده است. اما این مساله قابل حل است. گفته شد علم و تقدیر پیشین الهی با اختیار و فاعل بودن انسان منافاتی ندارد زیرا یکی از اموری که در علم پیشین مد نظر است، همراه بودن افعال ارادی انسان با اختیار و اراده انسان است. علم پیشین تعلق گرفته که فعل انسان از کانال اختیار صورت گیرد. بنابراین اگر علم پیشین به اختیاری بودن امری تعلق گرفته، حتما آن فعل از روی اختیار صادر می شود و اگر به غیر اختیاری بودن آن تعلق گرفته، یصدر من غیر اختیار.
 بر اساس این مطلب، شعری که به خیام نسبت داده شده است « مى خوردن من حق ز ازل مى‌دانست گر مى نخورم علم خدا جهل بود » صحیح نیست. خواجه نصیر نیز در جواب آن فرموده است « علم ازلى علّت عصيان كردن نزد عقلا ز غايت جهل بود » . البته معلوم نیست سراینده این شعر خیام حکیم باشد بلکه یا به جهت ترور شخصیت به وی نسبت داده شده و یا یک خیام دیگری هم نام ایشان بوده است .
 3- چرا شما عالم طبیعت را این مقدار تنزل داده اید . قبول داریم که لطف و جلوه الهی در حضرت مسیح (ع) کانون الهیات مسیحی است اما معنای آن این نیست که عالم طبیعت را تنها صحنه بدانیم بلکه خود عالم هم جزء متن و نمایشنامه است. بله صحنه های این نمایشنامه متفاوت است یک جایی در اوج است و آن خلقت انسان کامل است اما امور دیگر نیز لطف می باشد.
 نقد آقای ایان باربور در اینجا صحیح است. این نگاه قرآنی به عالم است، از نگاه قرآن کریم « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم‌ » [6] همه موجوات عالم تسبیح و تقدیس خدای متعال می نمایند . و یا در جای دیگر می فرماید « ثُمَّ اسْتَوى‌ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين‌» [7] سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد(و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى‌آييم(و شكل مى‌گيريم)!
 این مساله در ادبیات ما نیز مطرح شده است . مولوی در این باره ابیات زیبایی دارد که حتی مرحوم قمی نیز در مفاتیح الجنان آنها را آورده است .
 جمله ذرات عـــــــــــــالم در نهان با تو مى‌گويند روزان و شبان‌
 ما سميعيم و بصير و با هُشيـــم با شما نامحرمان ما خامشيم‌
 چون شما سوى جمادى مى‌رويد محرم جان جمادان كى شويد
 از جمادی در جهان جـــــــان روید قلقل اجزای عـــــالم بشنوید
 فاش تسبیح جمـــــــــادات آیدت وسوسه تـــــــــاویل بر بایدت [8]
 وی می گوید از نگاه جمادات این ما هستیم که نمی فهمیم آنها چه می گویند. از برخی از عرفا نقل شده است که هنگامی که تسبیح می گفتند همه چیز با آنها تسبیح می گفتند. ( معصومین که جای خود دارند ) وی در بیت آخر می گوید اگر به این مطلب توجه داشته باشی دیگر از اینکه بگویی مراد از این آیات مجاز است و لازم باشد آنها را تاویل نمایی،‌ بری می شوی .
 بنابراین این سخن ایان باربور صحیح است که می گوید درست است که عالم طبیعت در خدمت انسان است اما خودش نیز بخشی از متن نمایشنامه است که ظهور و بروز قدرت و لطف الهی است .
 نکته ای درباره مولوی
 علامه جعفری کتابی دارند با نام «مولوی و جهان بینی ها » ایشان در این کتاب جهان بینی های شرق و غرب عالم را به ترتیب بیان کرده و از مولوی برای هر کدام شاهدی می آورند. مولوی مطالب گوناگونی داشته است لذا نباید یک سویه به ایشان نگاه کرد. ما به همه بزرگان ارادت داریم خواه مولوی باشد یا کانت زیرا فرمودند «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا» [9] باید با نگاه وسیع به همه اندیشه های عالم نگاه کرد اما بر اساس آیات و روایات به گزینش آنها دست زد. این شیوه استاد مطهری است . لذا گفتگوی تمدنها خوب است به شرط آنکه در راس آنها شهید مطهری باشد که از نظر جهان بینی و ایدئولوژی محکم است و در مقابل اندیشه های انحرافی هضم نمی شود. بنابراین دیگران را صد در صد تکفیر یا پذیرش نکنیم . در این زمینه فرقی نمی کند آن فرد از اکابر فقه و اصول باشد یا عالمان علوم دیگر .
 بررسی دیدگاه ویلیام پولار
 آقای ایان بار بور در ادامه به شخصیت دیگری که خواسته است با استفاده از علم جدید قاهریت خدای متعال را حل نماید می پردازد . وی ویلیام پولار است که می گوید فیزیک نوین غیر از فیزیک نیوتن بوده و با نظریه ای که مطرح نموده جا را برای قهاریت الهی باز کرده است. و آن در درون اتم است، زیرا در آنجا اصل عدم تعین و قطعیت حاکم است و دیگر نظام علیت تابع النعل بالنعل حاکم نیست . در جلسه بعد ان شاء الله به این بحث می پردازیم
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] کافی ، ج 1 ، ص 83
[2] شوری ، 11
[3] توحید ،
[4] کافی ، ج 2 ، ص 13
[5] علم و دین ، ص 453 و 454
[6] اسراء، 44
[7] فصلت ، 11
[8] مثنوی ،‌دفترسوم ، ص 433
[9] کافی ، ج 8 ، ص 167

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo