< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دیدگاههای مختلف در مورد رابطه علم و دین
 بررسی این دیدگاهها در مسیحیت و جهان غرب
 به طور کسی سه دیدگاه در این باره مطرح شده است :
 -توافق میان علم و دین
 -تمایز و بیگانگی میان علم و دین
 -تعارض میان علم و دین
 برخی از اندیشمندان مانند آقای ایان باربور و دیگران دیدگاه دیگری را در این باره مطرح کرده اند که می توان به عنوان دیدگاه چهارم از آن یاد کرد . این دیدگاه را دیالوگ یا گفتگو نامیده اند . بر اساس این دیدگاه هر چند میان علم و دین تعارض و توافق کامل وجود ندارد اما علم و دین با همکاری و گفتگو در هم تاثیر می گذارند. آقای جان اف هات نیز در کتاب «علم و دین از تعارض تا گفتگو» چهار نوع رابطه را ما بین علم و دین بیان کرده است وی می گوید رابطه میان علم و دین گاه تعارض است و گاه تمایز و بیگانگی و گاه هم سخنی است . سپس دیدگاه سوم را به دو گونه تلاقی و تایید تقسیم کرده است. وی در این تقسیم بندی دیگر سخنی از دیدگاه توافق به میان نیاورده و گفته است اساسا امکان ندارد این دو مقوله توافق صد در صد با هم داشته باشند .
 آقای ایان باربور بعد از بیان چهار نظریه تمایز ، تعارض ، توافق و گفتگو، می گوید بعد از اینکه پاپ جان پل دوم بیانیه ای درباره علم و دین در سال 1988 بیان کرد، با وی مشورت کرده و پیشنهاد دادم که در باب علم و دین این چهار نظریه مطرح باشد. گفته اند وی بعدا در سال 1990 کتابی نوشت بنام دین در عصر علم و این چهار رابطه را در ابتدای کتاب خویش آورده است .
 در نهایت باید گفت دیدگاه هایی که در این باره مطرح شده را در سه گروه می توان دسته بندی نمود :
 -آنهایی که به تعارض و ناسازگاری علم و دین قائل هستند .
 -آنهایی که به جدایی و بیگانگی علم و دین قائل هستند .
 -کسانی که به تعامل و همکاری علم و دین قائل هستند. سپس در ذیل این نظریه تصویر های مختلفی ارائه شده است که در ذیل به آنها اشاره می شود
 الف ) دیدگاه هماهنگی علم و دین
 تلاش هایی که برای بیان این هماهنگی صورت گرفته است
 گفته شد کسانی که به تعامل و هم سخنی علم و دین قائل هستند کوشش های برای بیان این هماهنگی ارائه نمودند که از این قبیل است :
 1- عده ای از همان ابتدا تا کنون تلاش کرده اند برای اینکه بگویند میان علم و دین تعارضی نیست ، مؤیداتی از دین برای آموزه های علمی بیاورند. اصطلاحا در جهان غرب این تفکر را «الهیات طبیعی» گویند. برهان اتقان صنع در جهان غرب در همین راستا بیان شده است . این شیوه و برهان در ادامه با آمدن نظریه داروین و نظرات هیوم، با چالش های جدی مواجه شد. برخی بعدا تلاش نمودند این برهان را با تقریر جدیدی ارائه دهند.
 2- گونه ای دیگر از این تلاش ها از طرف متکلمان مسیحی صورت گرفته که اصطلاحا «الهیات اعتدالی» یا «الهیات لیبرالی » نامیده می شود. اینان تلاش کردند با تاویل ها و دستکاری هایی که در آموزه های دینی انجام دادند این سازگاری را نشان دهند .
 3- آقای وایت هرت برای اینکه علم و دین را سازگار نشان دهد یک نظریه فلسفی را ارائه نمود که بنام «فلسفه پویش » معروف است . او معتقد است کار فلسفه، تحلیل و تبیین عام ترین و گسترده ترین مفاهیمی است که همه جوانب حیات انسان را در بر می گیرد. (در این باره بعدا بیشتر توضیح داده خواهد شد)
 4- در کتاب عقل و اعتقاد دینی ، نظریه دیگری ارائه شده بنام دیدگاه مکمل . این نظریه توسط دونالد مک کی صورت گرفته است . وی می گوید گرچه علم و دین از نظر موضوع ، غایات و روش مختلف هستند اما مکمل یکدیگر می باشند .
 دیدگاه هماهنگی علم و دین در جهان اسلام
 در میان متفکران اسلامی در مورد هماهنگی علم و دین دو دیدگاه مطرح بوده است :
  • برخی گفته اند هر چند علم و دین دو مقوله ای جدا از هم هستند اما با هم ناسازگار نیستند و تمام تعارض هایی که بیان شده است ریشه در آیین تحریف شده مسیحیت و علم تجربی و ناقص غربی دارد . در جهان اسلام چنین تعارضی هرگز وجود ندارد . مرحوم علامه جعفری در همایشی که در سال 1376 در حوزه علمیه در این باره صورت گرفته بود این دیدگاه را مطرح نمودند . ایشان این نظریه را در کتاب علم و دین خویش نیز آورده اند. ایشان می فرمایند نباید خیلی روی این مساله حساس بود زیرا اصلا ، این مساله ما نیست و مربوط به غربی ها است. در اسلام چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ مبانی دینی و علمی ، این مساله مطرح نبوده است .
 (در حوزه علمیه قم اولین همایش علم و دین در سال 1375 صورت گرفت که آقای حداد عادل سخنران پیش از جلسه بودند . در همایش سال بعد که دومین همایش در این زمینه بود ، علامه جعفری صحبت نمودند )
 نقد و بررسی :
 در بررسی اجمالی این کلام باید دانست این فرمایش آن گاه صحیح است که مراد از دین ، دین اصیل منهای برداشتهای عالمان از کتاب و سنت باشد و مراد از علم ، گزاره های مطابق با واقع باشد . در این صورت شکی نیست که میان علم و دین هماهنگی کامل و تام برقرار است . اما اگر بگوییم علم یعنی برداشت ها و ادراک های انسان از طبیعت و مراد از دین، فهم عالمان از متون دینی است، در این صورت قطعا برخورد هایی رخ می دهد. مانند آمدن نظریه داروین که مانند بمبی در جهان سروصدا نمود و صدای بسیاری را در آورد. این نظریه با آموزه های قرآن نیز ناهماهنگ است . همچنین برداشتی که از این نظریه شده با آموزه های ما سازگار نیست زیرا گفتند نباید جهان را به یک ساعت و ماشین تشبیه کرد تا ذهن به سراغ یک سازنده برود بلکه اگر بگوییم جهان از درون مانند یک گیاه دارای حیات است دیگر نیازی به خالق بیرونی نیست . اینجاست که تعارض میان نظریات دینی و آموزه های دینی حاصل می شود . و یا مانند مساله خرق عادات و کرامات و معجزات که چگونه با علم جدید سازگاری دارد؟
  • دیدگاه دیگری که در این باره مطرح شده آن است که علم و دین با هم ناسازگار نیستند زیرا اصولا علم خارج از دین نیست و در درون آن قرار دارد. منشا دین تنها نقل و وحی نیست بلکه عقل نیز منشا دین است . همان طور که داده های حسی وحیانی جزء دین است، داده های عقلانی هم جزء دین بشمار می رود . مراد از عقل نیز شامل عقل فلسفی ، عقل عرفانی ، عقل ریاضی یا عقل تجربی می شود. لذا ما مساله ای بنام تعارض علم و دین نداریم . مگر اینکه عالمان دین یا علم دچار آفت های خلقی و منشی شده باشند . حضرت آیت الله جوادی چنین دیدگاهی را مطرح کرده اند .
 نقد و بررسی اجمالی :
 در بررسی این دیدگاه به صورت اجمال سوال می کنیم آیا اگر ما علم را در درون دین قرار دهیم ، ناسازگاری برداشته می شود یا جابجا می شود؟ مثل اینکه گاه شیعه و سنی تقابل فکری دارند حال اگر در مساله امامت هر دو یک دیدگاه پیدا کنند آیا همه نزاع ها حل می شود، یا سایر نزاع ها کما کان باقی است ؟
 خلاصه اینکه یک دیدگاه کلامی که طرفدارانی در جهان مسیحیت دارد این است که علم و دین را هماهنگ نشان دهند در مقابل دیدگاه تمایز و تعارض .
 ب ) دیدگاه تمایز
 این تفکر در میان متفکران حوزوی اسلامی جایگاهی ندارد اما در غرب مطرح شده است و در میان روشنفکران دینی ما نیز مطرح است. ذیل این عنوان چند مکتب به وجود آمده است:
 1- برخی قائل شدند میان علم و دین تعارضی نیست زیرا اساسا علم با دین کاری ندارد . گفتند « علم نه بار خاطر دین است نه یار شاطر دین » . در دنیای مسیحیت نوارتدکس ها طرف دار این دیدگاه شدند . کلمه ارتدکس به معنای سخت کیشی است . کسانی که در جهان مسیحیت بسیار پایبند به عقاید دینی خویش بودند ارتدکس می نامند . این سخت کیشی در جهان مسیحیت دو گونه بوده است: سخت کیشی سنتی و سخت کیشی نوین . عده ای از متفکران مسیحی مانند کارل بارت برای اینکه تعارض علم و دین را حل کنند گفتند موضوع علم یا ماده بی جان است یا نبات و حیوان در صورتی که موضوع دین حیات معنوی و روحانی و ارتباط انسان با عالم غیب است . لذا علم و دین هم از نظر موضوع و هم روش و غایت با هم متفاوت است و در حقیقت کاری به هم دیگر ندارند .
 2- نظریه دیگری که در این باره مطرح شد بنام «فلسفه تحلیل زبانی» است . برخی از متفکران غربی معتقد هستند کسی که می خواهد فلسفه بداند نباید به سراغ مسائلی همچون هستی و خصوصیات آن برود بلکه کار فلسفه شناخت زبان و تحلیل آن است . این نظریه عکس العملی بود در مقابل گروهی که در اوایل قرن بیستم بنام پوزیتویسم منطقی پیدا شدند. اینان خیلی تند رو بودند ؛ تجربه گرایان معتقد بودند تنها گزاره هایی با ارزش هستند که قابل تجربه باشند و آنچه به تجربه نیاید قابل اثبات نیست. اما اینان یک قدم جلوتر رفته و گفتند تجربه دار بودن یا نبودن معیار معنا داری یک پدیده است. گفتند گزاره دو گونه اند : معنا دار و بی معنا. ملاک معنا داری گزارده ها تحقیق پذیری آنهاست. مثلا این گزاره که روح هست، خدا هست و مانند آن چون قابل تجربه نیستند [نعوذ بالله] مهملات بیش نخواهند بود. این تفکر مانند آن سخن مولوی است که گفت برخی روی شاخه ای نشسته اند و در حال بریدن بن شاخه هستند. در مقابل این گروه ، برخی گفتند هر زبانی رسالت خاص خود را دارد و زبان دین رسالتی دارد که غیر از رسالت زبان علم است . نباید این دو را با یک زبان مقایسه نمود .
  • دیدگاه سوم ، دیدگاه اگزیستانسیالست ها است . اینان قائل به اصالت وجود هستند ( البته این دیدگاه با اصالت وجودی ملاصدرا بسیار متفاوت است . )
 نکته :
 اهل نظر می گویند این سه تفکر که در قرن بیستم شکل گرفته است ریشه در افکار کانت دارد. کانت میان فلسفه نظری و عملی تفکیک قائل شد و گفت عقل نظری نمی تواند به متافیزیک دست یابد . آنچه می تواند به متافیزیک دست یابد عقل عملی است نیز ریشه در اخلاق دارد و این دو به هم ارتباطی ندارند .
 ج ) دیدگاه تعارض
 برخی در مورد رابطه میان علم و دین معتقد شدند که میان این دو هیچ آشتی وجود ندارد . عده ای در سمت علم ایستاده و آموزه های دین را تخطئه نمودند و عده ای در سمت دین قرار گرفته و با علم به مخالفت برخواستند .
 اما منشا قائل شدن به این دیدگاه چیست ؟ چندین منشا و عامل برای قبول این دیدگاه بیان شده است که مهمترین آنها سه عامل است :
  1. کسانی که از طرف دین، تاویل نصوص دینی را به هیچ قیمتی قبول ندارند طرفدار این دیدگاه شده اند. زیرا هر کس موضعش در برابر دین چنین باشد و خود را تنها به ظواهر ملتزم نماید، در مورد رابطه میان علم و دین چنین دیدگاهی پیدا می کند .
  2. کسانی که در معرفت شناسی تجربه گرا هستند مانند هیوم که معتقد است تنها گزاره های ارزشمند است که قابل تجربه و مشاهده باشد . و همچنین کسانی که در حوزه هستی شناسی قائل به اصالت ماده هستند. زیرا بسیاری از آموزه های دینی قابل تجربه و حس نیست و اصل دین نیز بر پایه اعتقاد به متافیریک بنا شده است .
  3. عده ای از دین داران نیز علاوه تاویل ناپذیری دین، پیامدها و آثار مخربی که از طرف علم در طول تاریخ رخ داده را ذکر کرده و می گویند باید به گذشته و عصر قبل از علم بازگشت .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo