< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: بررسی دیدگاه افراطی درباره نقش عقل در کشف احکام شرعی
 موضوع بحث بررسی این مطلب بود که برخی، حکم قصاص در اسلام را با قانون برده داری مقایسه کرده و گفته اند همان طور که اصل برده داری در اسلام مطلوب نیست و آن را از روی ناچاری در مقطعی از زمان پذیرفته است ، حکم قصاص نیز همین گونه است . بر این اساس همان طور که برداشتن برده داری از جامعه بشری امری نامطلوب نیست و مورد تایید شارع است ،‌برداشتن حکم قصاص نیز این گونه است و شارع از آن استقبال می کند .
 در نقد این سخن گفته شد اینکه شما گفته اید فلسفه قصاص جلوگیری از تعدی و ظلم در قتل است و آیه قرآن نیز بر آن دلالت دارد، مورد پذیرش است اما چند نکته قابل توجه است :
  1. انحصار فلسفه قصاص در این مورد نادرست است . زیرا یکی دیگر از فلسفه های حکم قصاص ، پیشگیری جلوگیری از قتل و جنایت است زیرا افراد زیادی اگر بدانند در صورت ارتکاب قتل عمد و یا جنایت های دیگر مورد قصاص قرار می گیرند،‌ مرتکب چنین کاری نمی شوند.
  2. شما فلسفه قصاص را جلوگیری از کشته شدن چندین نفر در مقابل یک نفر دانسته اید در حالی که این مساله اختصاصی به مردم آن عصر نداشته است و همواره می تواند چنین نقشی را ایفا کند .
  3. آیه شریفه قصاص نیز اطلاق دارد و شامل هر دو صورت می شود. یکی آنجا که اجرای حکم قصاص جلوی کشته شدن چند نفر در مقابل یک نفر را می گیرد و دیگری پیشگیری و بازدارندگی است و جامعه را نسبت به بسیاری از جنایات بیمه می کند . به عبارت دیگر در آیه شریفه بیان شده که اجرای قصاص تضمین حیات و زندگی می کند . منظور از حیات هم می تواند افراد دیگری باشد که به خاطر قتل این یک نفر ممکن است کشته شوند و هم می تواند جلوگیری از قتل و کشتار در جامعه و بازدارندگی آن باشد . پس انحصاری که در مورد فلسفه قصاص مطرح کردید ناصحیح است .
 توجه به تفاوت حکم اولی و ثانوی
 علاوه بر اینکه میان مساله بردگی و مساله قصاص تفاوت اساسی وجود دارد و قیاس این دو به هم ناصحیح است . زیرا گاهی یک قانون الهی که وضع می شود ناظر به انسان بما هو انسان است و گاه ناظر به پدیده ای است که در جامعه رخ داده است . در صورت اول قابلیت ها و خصوصیات انسان اقتضا می کند قوانینی جعل شود که یا مشوق هستند و یا بازدارنده . زیرا انسان از یک طرف دارای بعد علوی و ملکوتی است و از طرف دیگر بعد سفلی و حیوانی دارد . اصل در تشریع قوانین الهی نیز همین گونه است و در آن فرقی بین احکام عبادی و غیر عبادی نیست . اما در صورت دوم دیگر انسان بما هو انسان مطرح نیست بلکه اسلام از روی ناچاری با پدیده ای مواجه شده است و به مدیریت آن می پردازند . در این شرایط متناسب با آن پدیده از سوی خدای متعال قوانینی وضع شده است . مساله قصاص از قسم اول و مساله بردگی از قسم دوم است . به همین جهت است که با رفع محظوریت ،‌ حکم بردگی هم می رود اما حکم قصاص چون مربوط به انسان بما هو انسان است ابدی و دائمی است .
 بنابراین در یک تقسیم بندی کلی قوانین اسلامی بر دو قسم است :
  1. قوانینی که وضع شده برای انسان بما هو انسان . این قوانین یا مشوق به طاعات است و یا بازدارنده از معاصی. اصل اولیه در وضع قوانین الهی نیز همین قسم است .
  2. قوانینی که به خاطر پدیده و رخدادی که در مسیر حیات انسانی قرار گرفته ، جعل شده است .
 بیان دیگر این تقسیم بندی ،‌ تقسیم احکام به اولیه و ثانویه است . احکام اولیه آنهایی است که برای انسان بما هو انسان و در شرایط متعارف وضع شده است . اما احکام ثانویه آنهایی است که برای انسان در شرایط ویژه وضع شده است . فرق قصاص و بردگی نیز در همین جاست . قوانین مربوطه به نظام برده داری برای انسان بما هو انسان جعل نشده است زیرا این گونه نیست که مقتضای فطرت انسان این باشد که برخی عبد و برخی مالک باشند بلکه مقتضای حیات انسان تساوی انسان ها در حریت و آزادی است . اساس اسلام نیز بر آزادی و کرامت انسانی است . اما اسلام در این مورد با انحراف و پدیده ای در جامعه مواجه می شود . لذا تا آنجا که توانسته و اسبابش در اختیار خودش بوده، آن را لغو کرده است و آنچه نتوانسته لغو کند قوانین را بگونه ای در آن جهت داده که به برداشتن آن پدیده بیانجامد . در حالی که قصاص این گونه نیست . قصاص یک قانون جزایی است که در مقابل قتل عمدی وضع شده است ( قصاص در اعضا هم همین گونه است ) و در حقیقت قصاص در مقابل یک اقدام جنایت کارانه است . آن جرم و جنایت منشاء اش به غرایز و تمایلات شهوانی و شیطانی در انسان بر می گردد . پس این قانون برای انسان بما هو وضع شده است . لذا هر چند فرض شود که هیچ قتل عمدی صورت نمی گرفت باز جعل این حکم جا داشت زیرا انسان به ما هو انسان این اقتضا را دارد.
 حکم قصاص و نقش بازدارندگی
 قانون قصاص از باب لطف است . لطف را متکلمین این گونه تعریف نموده اند «اللطف ما يقرب المكلّف معه إلى الطاعة و يبعد عن المعصية، و لاحظ له في التمكين، و لم يبلغ الإجبار» [1] لطف عبارت است از آن چیزی که مشوق به طاعت و بازدارنده از معصیت است و برای آن دو قید وجود دارد : تمکین و نرسیدن به حد اجبار . تمام تکالیفی که از ناحیه شارع جعل می شود چه مقرب های به طاعت و چه مبعدهای از معصیت این گونه است . قوانین حدود نیز از دو جهت جنبه بازدارندگی دارد : قبل از ارتکاب جرم از آن پیشگیری می کند و بعد از ارتکاب جرم از کشتار انسان های دیگر مانع می شود.
 برخی نقش بازدارندگی حدود را انکار کرده اند در حالی که این سخن نادرست است . مساله حدود نقش بازدارندگی قوی در میان انسان ها دارد . در روایات نیز به این مساله اشاره شده است . « إِقَامَةُ حَدٍّ خَيْرٌ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ‌ صَبَاحا » [2] پیامبر اکرم (ص) می فرماید اجرای حد در جامعه طراوتی را ایجاد می کند که از بارش چهل روز باران بیشتر است .
 نگاه اسلام به برده داری
 آیا غرض از مساله برده داری در اسلام تنها تربیت نفوس افراد است یا دین اسلام از باب ناچاری با این پدیده مواجه شده است ؟ اگر هدف در مساله برده داری تربیت نفوس باشد به گونه ای افراد کافر به این شکل به طور افتاده و تحت تعلیم قرار گیرند، در این صورت از احکام اولیه می بود اما چنین نیست و امور تربیتی منحصر در عبد نمودن نیست علاوه بر اینکه خود این کار می تواند رادع نیز باشد. مساله برده داری همان گونه که بیان شد از روی ناچاری بر اسلام تحمیل شده است و از احکام ثانویه به شمار خواهد رفت .
 اینکه بردگی و برده داری فی نفسه مطلوب اسلام نیست امری روشن و مسلم است. زیرا بر خلاف روح اسلام است . حضرت امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر فرمود « وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق‌ » [3] با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى، زيرا مردم دو دسته‌اند، دسته‌اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى‌باشند.
 حاصل سخن این شد که نگاه اسلام به انسان ،‌نگاهی از روی تکریم است و این برخلاف مساله قصاص است. همچنین گاه قوانین اسلامی برای انسان بما هو انسان وضع شده است که مساله قصاص از این قبیل است و گاه پدیده ای است که با آن موجه شده است و برای مدیریت آن قوانینی وضع نموده است که مساله بردگی از این قبیل است . اسلام با بردگی و قتل هر دو مخالف است و هر دو را رد می کند و اساسا قصاص را برای این وضع نموده تا جلو قتل را در جامعه بگیرد .
 عمومیت قانون قصاص
 احکام قصاص بر خلاف نظر نویسنده کتاب نقدی بر قرائت انسان از دین ، به چند دلیل دارای عمومیت است و موقتی نمی باشد :
  1. اصل اولیه در تشریعات الهی ابدیت و جاودانگی است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد . لذا اصل اقتضا می کند قانون قصاص ابدی باشد .
  2. آیه شریفه ای که حکم قصاص را بیان می کند عمومیت دارد . « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‌ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‌ بِالْأُنْثى‌ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‌ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‌ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ (178) وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‌ » بقره ، 178 و 179 در ابتدای آیه می فرماید «یا ایها الذین امنوا » و در انتهای آن می فرماید «یا اولی الالباب » که هر دو دلیل بر عمومیت است و عدول از این ظاهر نیازمند دلیل است.
 نکته :
 روش برخی از نویسندگان در مورد معارف اسلامی این گونه است که به آیات و روایات و اقوال مفسرین مراجعه نمی کنند بلکه این امور را ساده می انگارند و همین منشا بسیاری از اشتباهات آنان شده است . نویسنده کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین متن آیه ای قصاص را در کتاب خویش به صورت نادرست نقل می کند ( که شاید بگوییم اشتباه تایپی است ) می گوید « فی قصاص حیات یا اولی الالباب » در حالی که آیه شریفه القصاص است . سپس می گوید قرآن کریم در ادامه می فرماید « و ان تعفوا خیر لکم » در حالی که چنین عبارتی در قرآن نیست . دو عبارت با مشابه وجود دارد « وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُم‌ » [4] که در مورد مساله نکاح است و آیه دیگر «وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُم‌ » [5] که در مورد روزه است . آنچه در آیه قصاص آمده است این عبارت است « فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‌ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوف‌» آیا این شیوه درستی در برخورد با آیات و روایات است و گونه می توان در مورد معارف دینی اظهار نظر نمود ؟
 
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] کشف المراد ، ص 106 ، تعریف از مرحوم شیخ مفید (ره)
[2] کافی ، ج 7 ، ص 174
[3] نهج البلاغه ، نامه 53 ، ص 427
[4] نساء ، 25
[5] بقره ، 184

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo