< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : به مناسبت شهادت استاد مطهری (ره)
 به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری، موضوع بحث امروز درباره شخصیت ممتاز ایشان است. آثار ایشان دارای برکت فراوانی است. در یک برنامه تلویزیونی خبرنگاری به یکی از شهرهای اندونزی به نام میرجاوه رفته بود. وی با فردی مصاحبه کرد که کتابخانه ای بنام مطهری کوچک تاسیس کرده بود. منظور وی از تاسیس این کتاب خانه و جمع آوری آثار استاد مطهری این بود که افراد با اسلام از دریچه اندیشه های استاد مطهری آشنا شوند. مسئول کتابخانه می گفت استاد مطهری شخصیتی ذو فنون است و در عین حالی که مباحث علمی را مطرح می نماید ، سخنرانی هم نموده و در مورد معصومین نیز سخن گفته و روضه می خواند. در این شهر مدرسه ای نیز با نام شهید مطهری تاسیس شده است . این خبرنگار همچنین با دکتری درباره استاد مطهری گفتگو می نماید. وی می گوید بعد از انقلاب اسلامی در ایران ، جذب امام خمینی (ره) شدم و از این رهگذر با شخصیت استاد مطهری آشنا شدیم و اکنون فعالیت های خود را بر اساس اندیشه های او بنا کرده ایم .
 این مساله درس آموز است . زیرا چگونه خدای متعال به فردی چنین توفیق عنایت فرموده که دارای اندیشه ای فراگیر بوده و مسافت های طولانی از مکانی که می زیسته ، افکارش گسترش یافته است .
 استاد شهید مطهری، در زمینه های مختلفی همچون فلسفه ، کلام ، فقه، ‌عرفان و علوم غربی صاحب فن بود و از میان عناوین مختلف ، اسم استاد برای وی علم شده است . شهید مطهری همچنین دارای شخصیتی جذاب بود . بنده مدت کوتاهی توفیق درک حضور ایشان را داشتم و از آن زمان جزوه های دارم اما نمی دانم از کجا به آثار و سیره رفتاری ایشان گرایش فوق العاده ای یافته ام . عامل آن چند چیز ممکن است باشد :
  1. استاد مباحث فلسفی و عقلی را به زیبایی بیان می کند و مساله را به زیبایی حل می کند و گویا به راحتی آثار ایشان با آدمی سخن می گوید. اینگونه ساختمان فکری و نوشتاری در کمتر کسی یافت می شود .
  2. جذابیت کلام و سخن ایشان . از میان روضه های که ایشان خوانده است دو تا از روضه ها برای من خیلی تاثیر گذار است. یکی روضه وداع امام حسین (ع) و دیگری روضه حضرت قاسم (ع) است .
  3. در موقع تدریس مباحث فلسفی یکی از بهترین منبع های قابل مراجعه آثار فلسفی استاد مانند پاورقی های ایشان بر اصول فلسفه و روش رئالیست و شرح منظومه ایشان است. استاد برخی از این مباحث را در خانه خویش ایراد کرده است و چون کسانی که در درس ایشان شرکت می گردند توانایی بالایی داشتند، این مباحث از سطح بالایی برخوردار است . در این جلسات سوالات مشکلی طرح شده که کمتر کسی جز ایشان می توانسته آنها را حل نماید .
 سخن بزرگان درباره استاد شهید
 شخصیت استاد مطهری ، بسیار والاست . هم اساتید ایشان در مورد ایشان لب به سخن گشوده اند و هم دوستان و هم قطاری های ایشان؛ هم دانشگاهیان و هم حوزویان ؛ هم اهل فن و هم مردم معمولی که با ایشان در ارتباط بودند ، شخصیت ایشان را ستوده اند . این توفیق بزرگی است . حضرت امیرالمومنین (ع) می فرماید «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم‌ » [1] با مردم آنگونه معاشرت داشته باشید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر در میان آنان زندگی کنید به شما مهربانی کنند .
 امام راحل در مرگ فرزند خویش آقا مصطفی اظهار ناراحتی نکردند و اشک نریختند اما برای شهادت استاد مطهری، آن گونه گریستند. استاد مطهری نیز علاقه زیادی به امام راحل داشتند.
 علامه طباطبایی در مورد ایشان فرمودند هر گاه ایشان در کلاس درس حاضر بودند، مطمئن بودم که چیزی از درس از دست نمی رود . بزرگان نیز درباره ایشان نقل می کنند که هرگاه ایشان در درس حضور می یافتند به جهت سوالات علمی که می نمودند فضای درس پر بار تر می شد .
 شهید بهشتی درباره ایشان می فرماید « در برخورد های که من خدمت امام در این سالهای اخیر داشتم امام علاقه خاصی به ایشان داشته و برای ایشان ارزش فکری و علمی و خدماتی ویژه ای را قائل بودند. بنظر بنده علت علاقه فراوان امام به مرحوم مطهری به چند لحاظ است :
 الف) استاد مطهری نه تنها شاگرد امام بلکه دوستی صمیمی نیز برای امام به شمار می آمدند .
 ب) امام به علم، تقوا و قدرت تشخیص ایشان اعتماد داشتند.
 ج) سالها در بخش فلسفه و عرفان، فقه و اخلاق در نزد ایشان تحصیل کرده بودند و امام ایشان را از بهترین تربیت شدگان جلسات اخلاق و تدریس خود می شناختند و طبیعی است که امام به فرزند علمی و روحانی خود علاقه زیاد داشته باشند ». [2]
 شهید مفتح می فرماید اگر ما می خواستیم مطلبی را خدمت امام بگوییم همه دوستان ما فکر می کردند تنها کسی که امکان دارد با امام صریح صحبت کند و امام به او علاقه دارد و او را می پذیرد ، شهید مطهری است . چون می دانستیم امام به ایشان علاقه دارد .
 مقام معظم رهبری درباره ایشان می فرماید « مطهری یک از معماران نظام جمهوری اسلامی بود و یکی از کسانی بود که طرح اصلی نظام اسلامی با مغز قوی و دل آگاه و هوشمندی علمی او شکل گرفت . لذا وجود مطهری یک وجود مستمر است تا جمهوری اسلامی و دلهای مخلص و طپنده این نظام وجود دارد مطهری زنده است » [3]
 در جای دیگر می فرماید « اعتقاد بنده این است که آثار شهید مطهری مبنای فکری این جمهوری کنونی ماست. مبنای فکری این انقلاب تفکرات شهید مطهری است و لا غیر. دیگران به مقدمات این انقلاب خیلی کمک کردند و مردم را آگاه و روشن کردند و به حرکت و اندیشیدن وا داشتند اما آن افکار در ساحت کنونی این نظام ما تاثیری نداشت » [4]
 یکی از کسانی که در آن دوران نقش آفرینی کرده است و به لحاظ ادبی ، کلامش در میان جوانان موج ایجاد می کرد مرحوم شریعتی است. نقش سخنان وی در تهییج و تحریک افکار مردم بود . درباره نیت ایشان و خطاهایی که از طرف ایشان اتفاق افتاده در جای خود مباحثی مطرح است. اما باید با نگاه منصفانه به قضایا نظر کرد. با این حال الان دوران شریعتی تمام شده است و امروز تاریخ مصرف استاد مطهری است . آنچه پایه بنیادی و محکم داشته و بتواند یک نظام مستحکم را سامان دهد ، اندیشه های استاد مطهری است .
 از راننده استاد نیز خاطرات زیبایی نقل شده که در افق حوزه به چاپ رسیده است .
 
 نکات مطرح شده در کلام استاد مطهری درباره نقش عقل در استکشاف احکام شرعی
  • تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی
 « احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری است . یعنی مصالح و مفاسد واقعی علل احکام شرعی اند ». [5] به عبارت دیگر « قوانين اسلامى به اصطلاح امروز در عين اينكه آسمانى است، زمينى است يعنى براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگى بشر است، به اين معنا كه جنبه مرموز و صد درصد مخفى و رمزى ندارد كه بگويد: حكم خدا به اين حرفها بستگى ندارد، خدا قانونى وضع كرده و خودش از رمزش آگاه است. اسلام اساساً خودش بيان مى‌كند كه هرچه قانون من وضع كرده‌ام براساس همين مصالحى است كه يا به جسم شما مربوط است يا به روح شما، به اخلاق شما، به روابط اجتماعى شما، به همين مسائل مربوط است؛ يعنى يك امور به اصطلاح مرموزى كه عقل بشر هيچ به آن راه نداشته باشد نيست.
 ما مى‌بينيم قرآن اشاره مى‌كند به مصالح و مفاسدى كه در احكامش هست، و بعلاوه [اين امر] جزو ضروريات اسلام است. شيخ صدوق كتابى از احاديث تأليف كرده به نام علل الشرايع يعنى فلسفه‌هاى احكام و در آن، احاديثى را كه در آنها اشاره‌اى به فلسفه‌هاى احكام هست جمع كرده است. نشان مى‌دهد كه از صدر اسلام، خود پيغمبر و ائمه، فلسفه‌ها براى احكام بيان مى‌كردند و جزو ضروريات شيعه و اكثريت اهل تسنن- و شايد بايد گفت به اتفاق اهل تسنن- اين است كه مى‌گويند احكام بر مبناى مصالح و مفاسد نفس الامريّه است [يعنى‌] بر مبناى مصالح و مفاسد واقعى است‌» [6]
  • توانایی عقل بر درک مصالح و مفاسد واقعی فی الجمله
 عقل بشر می تواند مصالح و مفاسد واقعی احکام را درک کند . استاد در این باره دو تعبیر دارد :
 الف) عقل در مواردی می تواند مناطات و علل احکام را درک کند [7]
 ب) عقل در غالب موارد می تواند مصالح و مفاسد نفس الامری را درک کند . [8]
 البته از دو تعبیر مزبور ، تعبیر اول درست است و شاید تعبیر دوم سهوا به کار رفته است .
 
  • حجت شرعی عقل
 شارع مقدس عقل را حجت قرار داده است ، عقل حجت باطنی ، خدا و پیامبر و امام حجت ظاهری خداوند بر بشر است . [9]
 
 کشفیات علمی داخل در احکام عقل اند
 کشفیات علمی نیز از احکام عقلی بشر به شمار می رود . علمی که کشف می کند عقل است ، هر چه علم کشف می کند برای عقل انسان هم روشن می شود .
 عقل می گوید مقصود نه عقلی است که مستقل از علم باشد بلکه یعنی آنچه برای عقل انسان یقین آور باشد . [10]
 
 شرطیت یقین در احکام عقلی
 درک عقلی آن گاه می تواند حکم شرعی را کشف کند که به مرحله قطع و یقین برسد ، و ظن و گمان کافی نیست .
 «اگر در جايى به‌طور قاطع ملاكى كشف بشود، شرع هم هماهنگى دارد؛ يعنى از اينجا بايد كشف كنيد كه شرع هم همين است‌» [11]
 تخمین و ظن و گمان عقلی نمی تواند با نص قرآن و سنت معرضه کند ، معارضه جایی است که حکم عقل قطعی باشد . و البته این یک فرض است که هیچ گاه واقعیت ندارد . [12]
 « امروز معلوم شده منشأ حرمت گوشت خوك «تريشين» است كه امروز آن را از بين مى‌برند، ولى در عين حال شما از هر فقيهى بپرسيد گوشت خوك اصلاح شده حلال است يا نه؟ باز جرأت نمى‌كند بگويد حلال است.
 خودشان جواب خودشان را داده‌اند و ما عرض كرديم فرق است ميان كشف قاطع عقل و علم، و كشف احتمالى. نه تنها از فقيه، از خود آقاى مهندس كتيرايى هم اگر بپرسيم: آيا شما يقين داريد كه تنها علت حرمت گوشت خوك همين است و هيچ علت ديگرى ندارد يا نه؟ خواهند گفت: يقين نداريم ولى حدس مى‌زنيم همين باشد. فقيه هم مثل ماست. اگر براى فقيه از هر راهى صددرصد محرز بشود كه علت منحصر حرمت همين است، قطعاً فتوا به حلّيتش مى‌دهد.» [13]
  • دستاوردهای حجیت عقلی در قلمرو شریعت
 الف) کشف احکام شرعی مستقل از نقل وحیانی
 « چون احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامرى هستند و اين مصالح و مفاسد هم غالباً در دسترس ادراك عقل بشر است، پس عقل بشر هم مى‌تواند خودش قانون اسلام را كشف كند. و عقل هم حجت شرعی است » [14]
 ب) تخصیص عمومات و تقیید مطلقات
 « عقل در موارد زيادى مى‌تواند در احكام دخالت كند، به اين معنا كه يك عامّى را تخصيص بزند، يك مطلقى را مقيّد كند» [15]
 ج ) تغییر حکم شرعی
 « ممکن است عقل یک مصلحت ملزم یا یک مفسده ملزمی را در موردی کشف کند که با حکمی که اسلام [از طریق نقل ] بیان کرده تزاحم پیدا کند و آنچه که عقل از اسلام کشف کرده مهم تر باشد از آنچه که اسلام [از راه نقل ] بیان کرده است . اينجاست كه‌اى بسا كه يك مجتهد مى‌تواند يك حلال منصوص شرعى را به خاطر مفسده‌اى كه عقلش كشف كرده تحريم كند يا حتى يك واجب را تحريم كند يا يك حرام را به حكم مصلحت لازمترى كه فقط عقلش آن را كشف كرده واجب كند و امثال اينها. اين هم باز چيزى نيست كه مجتهد از خودش اختراع كرده باشد، راهى است كه خود اسلام جلو پاى مجتهد گذاشته‌» [16]
  • مثال هایی از نقش عقل در کشف و استنباط احکام شرعی
 الف) عقل و کشف احکام شرعی
 عقل و حرمت دخانیات [17]
 عقل و ولایت حاکم شرعی بر صغیری که پدرش وصی تعیین نکرده و قیم شرعی ندارد . [18]
 ولایت حاکم شرعی بر امور جامعه بر مبنای کسانی که ادله نقلی آن را سندا یا دلاله کافی نمی دانند و آن را مصداق امور حسبیه می دانند « در فقه خودمان مواردى داريم كه فقهاى ما به‌طور جزم به لزوم و وجوب چيزى فتوا داده‌اند فقط به دليل درك ضرورت و اهميت موضوع، يعنى با اينكه دليل نقلى از آيه و حديث به‌طور صريح و كافى نداريم، و همچنين اجماع معتبرى در كار نيست، فقها از اصل چهارم استنباط يعنى دليل مستقل عقلى استفاده كرده‌اند. فقها در اين گونه موارد از نظر اهميت موضوع و از نظر آشنايى به روح اسلام كه موضوعات مهم را بلاتكليف نمى‌گذارد جزم مى‌كنند كه حكم الهى در اين مورد بايد چنين باشد. مثل آنچه در مسئله ولايت حاكم و متفرّعات آن فتوا داده‌اند. » [19]
 ب) عقل و تغییر احکام شرعی بر پایه قاعده اهم و مهم
 پیامبر اکرم (ص): «اذا اجتمعت حرمتان طرحت الصغری للکبری» [20]
 جواز یا وجوب تصرف در مال غیر برای نجات جان یک انسان [21]
 جواز یا وجوب لمس بدن نامحرم برای نجات جان او [22]
 جواز یا کشتن مسلمانانی که دشمن آنان را سپ خود قرار داده است . [23]
 جواز تشریع میت مسلمان در صورتی که بدن غیر مسلمان وجود نداشته باشد و ضرورت آن را اقتضا کند . با آداب و شرایط ویژه ای که دارد . [24]
 جواز شرب خمر برای حفظ جان [25]
 جواز تخریب منازل افراد برای مصالح عمومی [26]
 وضع مالیات برای مصالح عمومی [27] [28]
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] نهج البلاغه ، ح 10
[2] سیمای استاد ، ص 209 و 221
[3] مسلح بیدار، ج 2 ، ص 21
[4] مصلح بیدار ، ج 2 ، ص 26 و 27
[5] اسلام و مقتضیات زمان 2/37
[6] مجموعه آثار ، ج 21 ، ص 294
[7] همان/ 39-40
[8] همان / 38
[9] همان / 38
[10] همان / 29 پاورقی
[11] همان / 40 و مجموعه آثار ، ج‌21، ص: 300
[12] همان / 39
[13] همان / 56 و مجموعه آثار ، ج 21 ، ص 313
[14] همان/ 38 و مجموعه آثار ج 21 ، ص299
[15] همان / 28 و مجموعه آثار ج 21 ، ص 294
[16] همان / 30 و مجموعه آثار ، ج 21 ، ص 295
[17] اسلام و مقتضیات زمان ، 2 / 28-29
[18] همان / ج 1 ، ص 138
[19] ده گفتار ، ص 122-123 و مجموعه ج 20 ، ص 182
[20] حدیث نبوی ، اسلام و مقتضیات زمان ،‌ج 2 ، ص 22 و 82
[21] همان / 21
[22] همان / 21
[23] همان / 23-24
[24] همان / 23
[25] همان / 26
[26] همان /84
[27] همان / 85 - 86
[28] اینها تغییراتی است در داخل قوانین اسلام به حکم خود اسلام ، نه تغییری که دیگری بخواهد بدهد . نسخ نسیت ، تغییر قانون است به حکم قثانون ( همان / 86 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo