< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : احکام تابع مصالح و مفاسد واقعی
 زیر بنای قاعده ملازمه را اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی تشکیل می دهد . اگر این اصل خدشه دار شود، قاعده ملازمه نیز دچار مشکل می شود . بر اساس این پیش فرض می گوییم :
 الف ) هر جا عقل بتواند مصلحتی را تشخیص دهد؛
 ب ) و بر اساس اینکه احکام تابع مصالح و مفاسد است و از آنها عدول نمی کند؛
 کشف می کند که شارع مقدس حکم دارد . در ملازمه اصل ، توسط حکم عقل می خواهیم حکم شرع را کشف کنیم و در ملازمه فرع می خواهیم از طریق حکم شرعی به مصلحت و مفسده پی ببریم . اگر بتوانیم به این امر دست بیابیم می توان حکم مسائلی که درباره آنها حکمی نیامده، کشف نمود .
 صفات فعل و شی دو گونه است
 نکته ای که در اینجا باید بدان توجه کرد تا گرفتار مغالطه نشویم ، دقت در معنای مصلحت و مفسده است . مصلحت و مفسده ای که وصف چیزی یا رفتاری است چگونه است ؟ برای پاسخ به این سوال باید دانست صفات اشیاء دو گونه است :
  1. صفات نفسی . این صفات، وصف واقعی و عینی شی است و در انتزاع، به امری خارج از خود شی نیازی ندارد. اگر شی بما هو هو در نظر گرفته شود دارای این صفات است و در انتزاع آنها نیازمند مقایسه نیستیم . مثلا جسم دارای صفت بعد است . وقتی می خواهیم بگوییم جسم دارای این صفت است لازم نیست آن را با چیز دیگری مقایسه نماییم . یا مانند سیلان داشتن آب ، برودت آب و امثال آن. اینها را صفات نفسی گویند .
  2. صفات اضافی و قیاسی . گاه شی دارای صفتی است که از مقایسه با شی دیگر این صفت پیدا و انتزاع می شود . البته این صفات عینی است و ذهنی و خیالی نمی باشد اما با این حال، انتزاع آنها در مقایسه حاصل می شود . مانند اینکه گفته می شود آب منشا حیات است . حیات بخشی آب آن گاه پیدا می شود که پای موجود زنده در کار باشد .
 مساله خیر و شر نیز چنین است . وقتی شبهه ثنویون درباره دو مبدا داشتن خیر و شر در عالم، مطرح می شود از قدیم دو پاسخ داده شده است:
 الف) (مشرب افلاطونی ) شر امری عدمی است و علت نمی خواهد .
 ب) (مشرب ارسطویی ) شر امر وجودی و واقعی است اما امری قیاسی و نسبی است . این امر قیاسی سبب مستقل نمی خواهد . همان امری که منشا انتزاع را ایجاد کرده است علت این صفت هم می باشد . مثلا مار شر است اما نه برای خود بلکه برای موجود دیگری که زهر مار در وجود او سبب مرگ یا بیماری می شود . پس شر بودن او نسبی است .
 بنابر آنچه گفته شد می گوییم وقتی فعل یا شی ای دارای مصلحت یا مفسده است ، این مصلحت یا مفسده داشتن او صفت نفسی برای او نیست که هرگز تغییری نکند بلکه اضافی است و در مقام مقایسه پیدا می شود . به عبارت دیگر هر چند این صفات واقعی و عینی است اما در مقایسه با شی آخر انتزاع می شود . اگر این مطلب روشن شود بسیاری از آنچه به عنوان اشکال بیان شده است ، بطلانش روشن خواهد شد . مستشکل توهم کرده که مصلحت و مفسده مانند بُعد برای جسم است که تا قیامت تغییر نخواهد کرد . در حالی که مصلحت و مفسده به حسب شرایط تغییر می کند . مثلا صفت سیلان برای خمر نفسی است و تا خمر ، خمر است با او خواهد بود و شرایط زمان و مکان در آن تاثیری ندارد اما مفسده داشتن خمر صفتی قیاسی است . این وصف، وصف به حال خودش نیست بلکه در مقایسه انتزاع شده است .
 مساله تغییر قبله بودن
 قبله بودن بیت المقدس هم همین گونه است . برخی از صفات بیت المقدس نفسی است و تغییری نمی کند اما مصلحت داشتن آن به عنوان قبله برای مسلمین ، امری قیاسی است که به حسب اختلاف شرایط و زمان ها تغییر می کند . یهود همین توهم را نمودند و بر پیامبر اکرم (ص) اشکال نمودند که اگر قبله بودن بیت المقدس در علم الهی خوب بوده چرا تغییر کرده است . مگر در علم الهی بداء (به معنای غلط آن یعنی تغییر در علم الهی ) صورت گرفته است. و اگر بد بوده از اول چرا این کار را صورت گرفت ؟ پیامبر اکرم (ص‌) در پاسخ این شبهه فرموند : هر دو حق بود در آن زمان آن قبله مصلحت بود و اکنون این قبله مصلحت است بعد فرمودند « يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ »
 احتجاج یهود و پاسخ پیامبر اکرم (ص) چنین است .
 «وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ الْقِبْلَةُ بَيْتُ الْمَقْدِسِ قَدْ صَلَّيْتَ إِلَيْهَا أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ تَرَكْتَهَا الْآنَ أَ فَحَقّاً كَانَ مَا كُنْتَ عَلَيْهِ فَقَدْ تَرَكْتَهُ إِلَى بَاطِلٍ فَإِنَّ مَا يُخَالِفُ الْحَقَّ بَاطِلٌ أَوْ بَاطِلًا كَانَ ذَلِكَ فَقَدْ كُنْتَ عَلَيْهِ طُولَ هَذِهِ الْمُدَّةِ فَمَا يُؤْمِنُنَا أَنْ تَكُونَ الْآنَ عَلَى بَاطِلٍ
 فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلْ ذَلِكَ كَانَ حَقّاً وَ هَذَا حَقٌّ يَقُولُ اللَّهُ- قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ إِذَا عَرَفَ صَلَاحَكُمْ أَيُّهَا الْعِبَادُ فِي اسْتِقْبَالِكُمُ الْمَشْرِقَ أَمَرَكُمْ بِهِ وَ إِذَا عَرَفَ صَلَاحَكُمْ فِي اسْتِقْبَالِ الْمَغْرِبِ أَمَرَكُمْ بِهِ وَ إِنْ عَرَفَ صَلَاحَكُمْ فِي غَيْرِهِمَا أَمَرَكُمْ بِهِ فَلَا تُنْكِرُوا تَدْبِيرَ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ قَصْدَهُ إِلَى مَصَالِحِكُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَقَدْ تَرَكْتُمُ الْعَمَلَ يَوْمَ السَّبْتِ ثُمَّ عَمِلْتُمْ بَعْدَهُ سَائِرَ الْأَيَّامِ ثُمَّ تَرَكْتُمُوهُ فِي السَّبْتِ ثُمَّ عَمِلْتُمْ بَعْدَهُ أَ فَتَرَكْتُمُ الْحَقَّ إِلَى الْبَاطِلِ أَوِ الْبَاطِلَ إِلَى الْحَقِّ أَوِ الْبَاطِلَ إِلَى الْبَاطِلِ أَوِ الْحَقَّ إِلَى الْحَقِّ؟
 قُولُوا كَيْفَ شِئْتُمْ؟ فَهُوَ قَوْلُ مُحَمَّدٍ وَ جَوَابُهُ لَكُمْ قَالُوا بَلْ تَرْكُ الْعَمَلِ فِي السَّبْتِ حَقٌّ وَ الْعَمَلُ بَعْدَهُ حَقٌّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَذَلِكَ قِبْلَةُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ ثُمَّ قِبْلَةُ الْكَعْبَةِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ
 فَقَالُوا لَهُ يَا مُحَمَّدُ أَ فَبَدَا لِرَبِّكَ فِيمَا كَانَ أَمَرَكَ بِهِ بِزَعْمِكَ مِنَ الصَّلَاةِ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ حَتَّى نَقَلَكَ إِلَى الْكَعْبَةِ
 فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا بَدَا لَهُ عَنْ ذَلِكَ فَإِنَّهُ الْعَالِمُ بِالْعَوَاقِبِ وَ الْقَادِرُ عَلَى الْمَصَالِحِ لَا يَسْتَدْرِكُ عَلَى نَفْسِهِ غَلَطاً وَ لَا يَسْتَحْدِثُ رَأْياً بِخِلَافِ الْمُتَقَدِّمِ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ وَ لَا يَقَعُ عَلَيْهِ أَيْضاً مَانِعٌ يَمْنَعُهُ مِنْ مُرَادِهِ وَ لَيْسَ يَبْدُو إِلَّا لِمَنْ كَانَ هَذَا وَصْفَهُ وَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ يَتَعَالَى عَنْ هَذِهِ الصِّفَاتِ عُلُوّاً كَبِيراً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّهَا الْيَهُودُ أَخْبِرُونِي عَنِ اللَّهِ أَ لَيْسَ يُمْرِضُ ثُمَّ يُصِحُّ وَ يُصِحُّ ثُمَّ يُمْرِضُ أَ بَدَا لَهُ فِي ذَلِكَ أَ لَيْسَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ أَ بَدَا لَهُ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ ذَلِكَ؟ قَالُوا لَا
 قَالَ ص فَكَذَلِكَ اللَّهُ تَعَبَّدَنَبِيَّهُ مُحَمَّداً بِالصَّلَاةِ إِلَى الْكَعْبَةِ بَعْدَ أَنْ كَانَ تَعَبَّدَهُ بِالصَّلَاةِ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَا بَدَا لَهُ فِي الْأَوَّلِ ثُمَّ قَالَ ص أَ لَيْسَ اللَّهُ يَأْتِي بِالشِّتَاءِ فِي أَثَرِ الصَّيْفِ وَ الصَّيْفِ فِي أَثَرِ الشِّتَاءِ أَ بَدَا لَهُ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ ذَلِكَ؟ قَالُوا لَا قَالَ ص فَكَذَلِكَ لَمْ يَبْدُ لَهُ فِي الْقِبْلَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ص أَ لَيْسَ قَدْ أَلْزَمَكُمْ فِي الشِّتَاءِ أَنْ تَحْتَرِزُوا مِنَ الْبَرْدِ بِالثِّيَابِ الْغَلِيظَةِ وَ أَلْزَمَكُمْ فِي الصَّيْفِ أَنْ تَحْتَرِزُوا مِنَ الْحَرِّ أَ فَبَدَا لَهُ فِي الصَّيْفِ حِينَ أَمَرَكُمْ بِخِلَافِ مَا كَانَ أَمَرَكُمْ بِهِ فِي الشِّتَاءِ؟ قَالُوا لَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَذَلِكُمُ اللَّهُ تَعَبَّدَكُمْ فِي وَقْتٍ لِصَلَاحٍ يَعْلَمُهُ بِشَيْ‌ءٍ ثُمَّ تَعَبَّدَكُمْ فِي وَقْتٍ آخَرَ بِصَلَاحٍ يَعْلَمُهُ بِشَيْ‌ءٍ آخَرَ فَإِذَا أَطَعْتُمُ اللَّهَ فِي الْحَالَتَيْنِ اسْتَحْقَقْتُمْ ثَوَابَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ يَعْنِي إِذَا تَوَجَّهْتُمْ بِأَمْرِهِ فَثَمَّ الْوَجْهُ الَّذِي تَقْصِدُونَ مِنْهُ اللَّهَ وَ تَأْمُلُونَ ثَوَابَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِينَ » [1]
 ویژگی صفات قیاسی
 نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که وقتی وصفی اضافی شد، اضافه دو طرف دارد و در سه صورت حکم آن تغییر می کند:
  1. هر دو طرف یعنی مضاف و هم مضاف الیه ، تغییر کند . مثلا هم گوشت فاسد شود و هم فرد بیمار شود و مزاجش تغییر نماید . در اینجا حکم حلیت گوشت تغییر می کند.
  2. تنها مضاف تغییر کند . مانند اینکه تنها گوشت فاسد شده است . در اینجا نیز حکم حلیت تغییر می کند .
  3. طرف مضاف الیه تغییر نماید مانند اینکه شرایط جسمی فرد تغییر کرده و بیمار شده است. در اینجا هر چند گوشت تغییر نکرده اما چون خوردن آن برای این فرد مضر است جایز نیست .
 با روشن شد این مساله، حل شبهه واضح می شود . استاد مطهری می فرماید اگر مساله خوب تصویر شود بسیاری از گره ها حل خواهد شد . مستشکل تصور کرده مصلحت و مفسده صفت نفسی است در حالی که صفت قیاسی و اضافی است. در این مصلحت و مفسده بودن امری فرد و جامعه ، جسم و روح و دنیا و آخرت در نظر گرفته می شود .
 برخی از مفسرین در تفسیر آیه 146 انعام نیز همین مطلب را بیان کرده اند . شیخ طوسی در تفسیر تبیان در ذیل این آیه می فرماید « و هذه الأشياء و إن كان اللَّه تعالى حرمها على اليهود في شرع موسى، فقد نسخ تحريمها على لسان محمد (صلى اللَّه عليه و آله) و أباحها، و تدعي النصارى ان ذلك نسخ في شرع عيسى (ع) و لسنا نعلم صحة ما يقولونه.
 و قوله «ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ» معناه انا حرمنا ذلك عليهم عقوبة لهم‌ على بغيهم.
 فان قيل: كيف يكون التكليف عقابا، و هو تابع للمصلحة، و مع ذلك فهو تعريض للثواب؟؟
 قلنا: إنما سماه عقوبة، لان عظيم ما أتوه من الاجرام و المعاصي اقتضى تحريم ذلك و تغير المصلحة، و حصول اللطف فيه، فلذلك سماه عقوبة، و لو لا عظم جرمهم لما اقتضت المصلحة ذلك. » [2]
 مرحوم شیخ الطائفه در پاسخ این سوال که چرا این تکالیف عقوبت نامیده شده است می فرماید: این تکالیف عقوبت صرف نیست بلکه باز تعریض به ثواب است و در صورتی که به آنها عمل شود بهشت را به همراه خواهد داشت . اینکه چرا به آنها عقوبت گفته شده به این خاطر است که کارهای اشتباه آنها باعث شد خداوند نسخه را عوض کند . اما تغییر نسخه باز به خاطر خوب شدن بیمار است . همان طور که طبیب در صورتی که بیمارش به نسخه قبلی عمل نکند و حالش بدتر شود، نسخه دیگر و مشکل تری را برای او تجویز می کند . اما این نسخه باز در جهت خوب شدن بیمار است . در اینجا نیز هر چند این تکلیف سخت تر است اما زمینه را برای رسیدن به ثواب برای این افراد فراهم می آورد .
 ابوالفتوح راضی در تفسیر روض الجنان و روح الجنان ، ج 8 ص 74 و مرحوم طبرسی در مجمع البیان ج 3 و 4 ص 379 به همین مطلب اشاره دارند .
 اجتهاد جواهری در عین تابع بودن زمان و مکان
 امام راحل فرموند اجتهاد تابع زمان و مکان است سپس برای اینکه برخی از روشنفکران سوء استفاده نکنند فرموند اجتهاد جواهری . مجتهد شدن کار سختی است اما مجتهد وقتی می خواهد موضوع شناسی کند باید زمان شناس باشد. امام راحل در یک زمانی حج را تعطیل فرمود در حالی که در برخی روایات آمده حج را تعطیل نکنید. علت آن این است که امام راحل شیطنت های عربستان را دیدند و فرمودند اگر ما با صدام هم آشتی کنیم با اینها آشتی نمی کنیم. شیعه در شرایط تقیه زندگی می کند و تا ظهور حضرت ولی عصر (عج ) باید تقیه نماید منتهی تقیه، گاه از روی ترس است و گاه از روی تدبیر و خرد. الان هم جمهوری اسلامی ایران مقتدارنه و خردمندانه ایستاده است . پهباد آمریکای ( هواپیمای پیشرفته جاسوسی ) که آنها سیصد چهارصد سال تلاش کرده اند تا به اینجا رسیده اند اما جمهوری اسلامی بعد از سی سال با وجود تحمیل جنگ و اینهمه تحریم و فشارها توانسته به اینجا برسد که این هواپیما را کنترل و از مدار خارج کند . این امر معجزه بزرگ قرن است و تحلیل گران در آن مانده اند .
 مساله نسخ
 با روشن شدن این مطلب مساله نسخ هم روشن شد . در اینجا نیز هیچ اشکالی وارد نیست زیرا خیر و شر صفتی نیست که وصف به حال شی فی نفسه باشد بلکه اینها اضافی است که به دو طرف وابسته است و هر صفتی که اینگونه باشد ممکن است تغییر کند . مرحوم خویی می فرماید « أنه لا شبهة في دخل خصوصيات الأفعال في ملاكات الأحكام و انها تختلف باختلاف تلك الخصوصيات سواء أ كانت تلك الخصوصيات زمانية أو مكانية أو نفس الزمان كأوقات الصلاة و الصيام و الحج و ما شاكل ذلك، فان دخلها في الأحكام المجعولة لهذه الأفعال مما لا يشك فيه عاقل فضلا عن فاضل فإذا كانت خصوصيات الزمان دخيلة في ملاكات الأحكام و انها تختلف باختلافها فلتكن دخيلة في استمرارها و عدمه أيضا، » [3]
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‌1، ص: 42
[2] التبيان في تفسير القرآن، ج‌4، ص: 307
[3] محاضرات‌في‌الأصول، ج 5، صفحه 332

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo