< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی چهارمین مورد نقض بر قاعده ملازمه
 در مباحث گذشته سه مورد نقض از نقض هایی که بر قاعده ملازمه توسط صاحب فصول وارد شده بود مورد نقد و بررسی قرار گرفت . چهارمین نقضی که ایشان بر قاعده ملازمه وارد دانسته اند مربوط به روایاتی است که رفع برخی از تکالیف در امت اسلامی را بیان نموده است . این روایات بیان گر آن است که در آیین اسلام برخی از تکالیف که در امت های پیشین بوده به علت وجود عسر و مشقت برداشته شده است . ظاهرا برداشتن این تکالیف به لحاظ عنایتی است که بخاطر وجود پیامبر گرامی اسلام به امت مرحومه شده است . از مفاد این روایات فهمیده می شود با اینکه این تکالیف فی حد ذاته دارای حسن است اما در عین حال تکلیف شرعی به آن ها تعلق نگرفته است. بنابراین قاعده ملازمه که می گوید « کلما حکم به العقل حکم به الشرع » مورد نقض قرار گرفته است زیرا با اینکه حکم عقل وجود دارد اما شرع به آن حکم نکرده است .
 عبارت کتاب مطارح الانظار چنین است « الأخبار الدالة على عدم تعلق بعض التكاليف بهذه الأمة دفعا للكلفة و المشقة عنهم كقوله صلى اللَّه عليه و آله لو لا أن أشق على أمتي لأمرتهم بالسواك عقيب كل صلاة فإن وجود المشقة في الفعل قد يقدح في حسن الإلزام به و إن لم يقدح في حسن أصل الفعل و ذلك حيث لا يكون هناك ما يحسن الابتلاء و لا يكون في الفعل مزيد حسن بحيث يرجح الإلزام به مع المشقة كما في الجهاد فالفعل الشاق قد يكون حسنا بل واجبا عقليا لكن لا يحسن الإلزام به لما فيه من التضييق على المكلفين مع قضاء الحكمة بعدمه أقول » [1]
 این نکته قابل دقت است که همیشه به خاطر وجود مشقت تکلیف رفع نمی شود . در برخی موارد چون امر مهم تری نسبت به ابتلا به مشقت وجود دارد ، تکلیف از طرف شارع رفع نشده است مانند مساله جهاد اما در موارد دیگر چون به آن درجه اهمیت نمی رسد ، تکلیف رفع شده است مانند وجوب مسواک زدن قبل از هر صلاه.
 دو تقریر مرحوم شیخ از اشکال
 مرحوم شیخ دو تقریر از این اشکال بیان کرده اند :
 1- « يمكن تحريره بوجهين الأول أن الأدلة الدالة على رفع الحرج عن هذه الأمة على ما يعطي النظر في مساقها أنها إنما هي واردة في مقام الامتنان عليهم فتلك التكاليف التي تفردت تلك الأمة المرحومة بالعفو عنها لا تخلو إما أن تكون حسنة في الواقع على وجه يقتضي الأمر بها إلزاما أو لا فعلى الأول يلازم القول بانتفاء الملازمة و على الثاني ينافي الامتنان فإن ترك الإلزام بما لا ملزم فيه لا يعد امتنانا بل التكليف الإلزامي حينئذ يعدّ قبيحا و لا امتنان في ترك القبيح مع أنه قد منّ اللّه تعالى ببركات نبيّنا نبي الرحمة عليه و آله من الصّلاة أزكاها و من السّلام أفضله على هذه الأمة بترك الإلزام بها على ما يستفاد من جملة من الأخبار الواردة في هذا المضمار كما لا يخفى على من راجعها » [2]
 ایشان می گویند اگر به این روایات نظر کنیم ما حصل آنها این است که رفع تکالیف بخاطر امتنان است . این تکالیف که از امت اسلامی رفع شده در نفس الامر از دو حال خارج نیستند: یا در نفس الامر حسن دارند بگونه ای که اقتضای امر الزامی را می کند یا نه چنین اقتضایی ندارد . در صورت اول قاعده ملازمه نقض شده است زیرا با وجود حکم عقل اما شرع بر آن حکم نکرده است . و در صورت دوم با امتنان منافات دارد زیرا چیزی که الزامی در آن نیست نه تنها امتنانی ندارد بلکه تکلیف به آن نیز قبیح است زیرا بدون ملاک خواهد بود . و چون از اخبار استفاده می شود که رفع این موارد از باب امتنان است پس معلوم می شود این تکالیف فی حد ذاته دارای حسن است لذا قاعده ملازمه نقض شده است .
 2- « الثاني أن الظاهر من قوله صلى اللَّه عليه و آله لو لا أن أشق على أمّتي لأخرت العتمة إلى ثلث الليل و نحوه إن ترك التكليف بهذه الأفعال إنما هو بواسطة عدم إلقائهم في المشقة بعد ما هو يقتضي التكليف نظرا إلى ما هو المعهود من طريقة العقلاء حيث يستندون في عدم المعلول إلى عدم المقتضي فيما لو اجتمع مع وجود المانع و إنما يحسن الاستناد إليه بعد إحراز المقتضي و إلا فينسب كلام القائل به إلى كلمات أصحاب الهزل و الظرافة أو يلحق بكلمات أرباب السوداء و الجنون فاللازم لذلك وجود الحسن في تلك الأفعال مع عدم الأمر بها » [3] تقریر دوم اشکال چنین است: ظاهر اخبار این است که رفع تکلیف مستند به مانع شده است نه مستند به عدم مقتضی . این مدلول ظاهری از روش عقلا بدست می آید زیرا سیره عقلا چنین است که وقتی می گویند مدلول نیست یعنی مقتضی موجود نیست . اما وقتی امر را مستند به مانع می کنند نشان از آن دارد که مقتضی را موجود می دانند و می گویند چیزی مانع از آن شده است .
 پاسخ این نقض و اشکال
 مرحوم شیخ به این دو تقریر پاسخ داده اند . در مورد تقریر اول که بحث عقلی است می گویند: « و الجواب أما عن التحرير الأول أما:
 أولا فبأنه خارج عن العنوان إذ لا كلام فيما لا يستقل العقل بإدراكه
 و أمّا ثانيا فبالمعارضة إذ لو كان التكليف في تلك الأفعال قبيحا فلا امتنان في ترك القبيح و لو كان حسنا فلا ملازمة بين حسن التكليف و وقوعه على ما زعمه فهذا الإيراد على صحته مشترك الورود و لا بد لكل من الفريقين من التفصي عنه فلا يصلح نقضا للملازمة
 و أما ثالثا فبأن العسر و اليسر من وجوه الفعل و اعتباراته فيجوز أن يكون الفعل باعتبار العسر قبيحا فلا يكون مكلفا به و أما إشكال الامتنان فستعرف الحلّ منه على المذهبين » [4]
 ایشان چند جواب به تقریر اول اشکال داده اند .
  1. اولا اینکه این نقض خارج از محل نزاع است . محل نزاع که قائلان ملازمه می گویند مستقلات عقلیه است . کلما حکم به العقل مستقلا ، حکم به الشرع . در حالی که مثال های شما از این قبیل نیست . مستقلات عقلیه مانند مساله حسن صدق ، عدل ،‌وفای به عهد و قبح ظلم و مانند اینها از اموری است که به هر عقلی داده شود درباره آن حکم می کند .
  2. مرحوم شیخ در پاسخی نقضی به این اشکال می فرماید اگر این اشکال بر ما وارد باشد بر شما نیز وارد خواهد بود . زیرا شما هر چند ملازمه میان حسن فعل و حسن تکلیف شرعی را قبول ندارید اما ملازمه میان حسن تکلیف و وقوع آن را قائل هستید. حال در تکالیف امتنانی این سوال را از شما می کنیم : آیا این تکالیف حسن دارد یا ندارد؟ اگر دارای حسن است قاعده ملازمه هم رد می شود و اگر بگویید حسنی ندارد در این صورت دیگر امتنانی نخواهد بود . زیرا رفع تکلیف از جایی که حسن ندارد، چه امتنانی خواهد بود ؟
  3. جواب سومی که مرحوم شیخ می دهند این است که می فرماید مشقت و عسر و مانند این عناوین ، صفات خود فعل است یعنی اگر فعل دارای مشقت یا تکلیف به آن دارای مشقت باشد تکلیفی به آن نمی شود . فیجوز ان یکون الفعل باعتبار الحسن قبیح . مثل صدق ضار که اگر چه صدق بما هو حسن دارد اما الان که این عنوان بر آن قرار گرفته ، حسن نخواهد داشت . در مورد بحث ما نیز مسواک زدن هر چند فی حد ذاته داری حسن است اما چون انجام آن با هر نماز دارای مشقت است دیگر حسنی نخواهد داشت. سخت گیری در دین، اقبال افراد را به آن کم کرده و مردم را طرد می کند .
 پاسخ به اشکال امتنان
 اما در مورد اینکه پس وجه امتنان چه می شود، مرحوم شیخ می گویند «ثم إن الإشكال الوارد في مقام الامتنان يمكن التفصّي عنه على المذهبين:
 أما على مذهب الناقض فبأن يقال إن التكليف و إن كان حسنا إلا أن ترك التكليف أحسن للامتنان و على نهج العفو فيمن يستحق العقوبة فإنها عدل لكن العفو أولى» بنابر دیدگاه صاحب فصول می گوییم تکلیف اگر چه حسن دارد اما ترک تکلیف احسن است . مساله ، مساله قبیح نیست بلکه امر دائر میان حسن و احسن است . بنابر این تکلیف دارای مشقت همچنان حسن است اما ترک آن به جهت مصالح کلی عباد احسن است .
 این مطلب بر طبق دیدگاه ناقض بود اما طبق دیدگاه خود می گوییم شارع مقدس از حسن این فعل غمض عین نموده است و آن را به وجه احسن و اکمل تدارک نموده است . مانند حکم به افطار صوم در سفر . زیرا اگر چه صوم فی نفسه دارای حسن است اما چون در سفر نوعا برای مسافرین دارای مشقت است ، شارع مقدس آن را برداشته است . این امر در بر دارنده مصلحت بالاتری است از جمله این که باعث می شود شکر گزاری بنده شده و خضوع او را در برابر مولا بالا می برود زیرا می بیند شارع مقدس نسبت به او چقدر دلسوز است. این حالت شکر گذاری و خضوع باعث ارتقاء معنوی او می شود در نتیجه آن کمالی قرار است که توسط روزه بدست آید به صورت دیگری تدارک شده است . در بحث ما نیز شارع مقدس تکلیف را برداشته است و این باعث شکر گزاری بنده شده و در او اشتیاق بیشتری برای اتیان سایر تکالیف ایجاد می کند .
 « و أما على مشرب التحقيق فبأن يقال إن حسن الفعل قد يتدارك بوجوه أخر و يحرز بجهات أخرى على الوجه الأتم الأكمل من غير تكليف إذا اقتضى المصلحة لذلك كما في الحكم بإفطار الصّائم في السفر فإن التنعم بنعمة في السفر عند المشقة قد يوجب شكر المنعم و الخضوع لوجهه الكريم المنان المشتمل على أكمل المصالح و أتم الفوائد فرفع التكليف و الإحسان بما لا يستحقه من مجازاته تعالى له بجزائه الجميل مما لا يقدر العاقل بإحصاء وجوه امتنانه عما قليل » [5]
 عقل نیز در اینجا می گوید هر گاه امر دائر بین مهم و اهم باشد، جانب اهم انتخاب برگزیده شود . بر این اساس دیگر قاعده ملازمه نقض نخواهد شد. زیرا آنچه شرع حکم نموده است مورد حکم عقل نیز می باشد . البته باید توجه داشت که این مساله را عقل به صورت مستقل نمی یابد بلکه آن را از فعل و گفتار شارع کشف می کند . عقل می گوید من از این دسته از روایات دو نکته را می فهمم :
  1. مسواک زدن داری حسن است .
  2. عدم حکم به مسواک زدن برای هر نماز اهم است .
 نکته : این جوابی که مرحوم شیخ در پاسخ به امتنان می دهند صحیح است نه جواب دومی که بیان کردند زیرا آن جا بیان کردند که این افعال مانند مسواک زدن داری مشقت است و لذا حسنی ندارد در حالی که اینجا بیان شد مسواک زدن مشقت ندارد و تکلیف به آن حسن است اما آنچه داری مشقت است حکم به آن است که مکلف بخواهد در هر صلاتی آن را انجام دهد و اینکه چرا به آن تکلیف نشده است ، وجود مصلحت اقوی است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مطارح الانظار ،‌ص 237
[2] همان
[3] همان
[4] همان، ص 237
[5] همان ، ص 238

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo