< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی کلام مرحوم مظفر درباره حسن و قبح عقلی
 در جلسه قبل کلام مرحوم مظفر درباره حسن و قبح و نسبت قاعده ملازمه با آن نقل شد . گفته شد بر طبق نظر ایشان اگر فعلی از نظر قاطبه عقلا دارای حسن و قبح باشد از نظر شارع نیز قطعا چنین است زیرا شارع از عقلا و رئیس عقلا است . بیان شد که این دلیل ناتمام است و از این وجه نمی توان نظر شارع را کشف نمود زیرا چه بسا او چیزی را می داند که دیگران نمی دانند . اما اگر قید خالق العقلا آورده شود استدلال تام خواهد بود .
 بازنگری در کلام مرحوم مظفر
 آنچه به عنوان نقد بر کلام ایشان وارد شد در موردی است که سخن ایشان را بخواهیم بالجمله بپذیریم . یعنی بگوییم چون شارع من العقلا و رئیس العقلا است پس هر چه عقل حکم نماید، ‌شرع نیز نظرش همان است. اما معنای این نقد آن نیست که هیچ گاه نمی توان موافقت شارع را کشف نمود بلکه اگر آنچه عقلا درک نموده اند بدیهی باشد می توان حکم شارع را کشف نمود. بنابراین وجه من العقلا و رئیس العقلا در استدلال آنگاه ما را به مقصود می رساند که مراد احکام بدیهی عقلی باشد . اما در مسائل نظری چون ممکن است عقلا از امری غافل شده باشند ،‌ بالجمله کشف حکم شارع نمی شود.
 ممکن است گفته شود تفصیل به بدیهیات و نظریات خوب است اما با توجه به مبنای مرحوم مظفر در باب حسن و قبح، راهی ندارد . زیرا ایشان حقیقت حسن و قبح در افعال را ، تطابق آراء عقلا می دانند و معتقداند قضایای حسن و قبح عقلی، وراء تطابق عقلا، واقع و نفس الامری ندارد. ایشان قائل نیستند صفت حسن برای عدل و قبح برای ظلم دارای واقعیت نفس الامری است که عقل آن را کشف می کند. این مساله در عقل نظری وجود دارد مثلا آنگاه که گفته می شود «الکل اعظم من الجزء» چه عقلا درک نمایند یا نه، نفس الامری دارد و یا این مطلب که «حاجه المعلول الی العله ضروری » حقیقتی است خواه توسط عقل درک شود یا نه . اما نفس الامر قضایای حسن و قبح، که عقل عملی می باشد ، همان تطابق آراء عقلا است.
 از طرفی اگر عقلای بشر بر مطلبی توافق داشته باشند کاشف از بدیهی بودن آن است . بنابر این دو مطلب می توان گفت نظر مرحوم مظفر از قضایای حسن و قبح همیشه بدیهیات است. پس اشکال بر مبنای ایشان اصلا وارد نیست .
 بنابراین نقدی که بر مرحوم مظفر در جلسه قبل بیان داشتیم بازنگری نمودیم . بازنگری آن این شد که در قدم اول گفته شد اگر قضایای حسن و قبح که مورد توافق است از بدیهیات باشد، از این وجه که شارع را از عقلا و یا رئیس عقلا بدانیم می توان توافق او را با عقلا کشف نمود. اما اگر نظری باشد این کشف حاصل نمی شود زیرا احتمال دارد شارع که رئیس عقلا است به جهت درک بالاتری که داری امری را درک کند که عقلا در آن در اشتباه هستند.
 اما اگر شارع را از زاویه خالق العقلا بنگریم، چه در بدیهیات و چه نظریات، می توان حکم شارع را کشف نمود . زیرا در غیر این صورت با غرض او ناسازگار خواهد بود و اگر احکام عقل را تخطئه کند اساس دیانت زیر سوال می رود. پس خالق العقلا بودن دو جهت دارد. 1- با غرض شارع منافات دارد. 2- با درک شناخت شارع و اصل دین منافات دارد .
 دو نکته در سخن مرحوم مظفر :
  • اشکال مبنایی
 اما این مبنا در باب حسن و قبح که قضایای حسن و قبح را تنها جعل و اعتبار بدانیم صحیح نیست. زیرا درست است که قضای حسن و قبح عقلی دارای ماهیت ماهوی نیستند و ما بازاء خارجی ندارند اما از قبیل مفاهیم ثانویه فلسفی بوده و منشا انتزاع دارند . مفاهیم ثانویه فلسفی که از اعتبارات فلسفی است به این گونه حاصل می شوند که عقل ابتدا واقعیتی را مطالعه می کند. آن واقعیت به گونه ای است که مفاهیمی از آن انتزاع می شود. مثلا انگشتر مفهومی ماهوی در ذهن دارد که فلز و عقیق و مانند آن است. اما همین انگشتر دارای مفاهیم دیگری است که برای آن واقعیت دارد و جدایی ناپذیر است مانند شیئیت ، امکان ، تقرر و ثبات و ...اینها همه مفاهیمی حقیقی هستند که اگر عاقلی هم نبود برای انگشتر ثابت بودند . این جمله معروف است که می گویند « الشی قرر فامکن فحتاج فاوجب فوجب فاوجد فوجد فحدث » این هشت عنوان را هر شیئی دارد و امور اعتباری محض نیست بلکه امور واقعی هستند. اینها اعتبارات فلسفی هستند که بنای فلسفه بر آنها است مفاهیمی مانند وجود ، وحوت کثرت ، وجوب ، امکان و غیره .
 اینکه انسان وجود، قابلیت ها و استعدادهایی دارد واقعی است. فعلی که از انسان صادر می شود نیز واقعیت دارد. این فعل یا در راستای شکوفا نمودن استعداد های انسان و رسیدن او به کمال است و یا او را از هدف خویش دور می کند. اگر آدمی را به کمال برساند عدل است و حسن و اگر نمی رساند ظلم است و قبیح . این مطلب امری اعتباری صرف که ماورایی جزء تطابق عقلا داشته باشد نیست . بلکه امری حقیقی و نفس الامری است .
 دراینجا باید دانست هر چند غالب فلاسفه دیدگاه مرحوم مظفر را بیان کرده اند اما فلاسفه شاخصی همچون حکیم سبزواری و عبدالرزاق لاهیجی ،‌ حسن و قبح را امور واقعی دانسته اند و گغته اند در عین اینکه این قضایا از مشهورات است اما واقعیتی وراء آراء عقلا هم دارند . از معاصرین هم آیت الله سبحانی و آیت الله مصباح همین عقیده را پذیرفته اند.
  • کم اثر بودن
 کلام مرحوم مظفر طبق مبنای خودشان هر چند درست است اما کم اثر است. این به مانند سخن برخی اخباریون است که گفته اند حکم عقل معتبر است بشرط آنکه توافق عمومی در آن باشد .
 بنابراین در مورد حسن و قبح عقلی و نسبت آن با قاعده ملازمه یا باید از راه خارق العقلا وارد شد و یا استدلال کلامی که قبلا بیان شد مورد نظر قرار داد . استدلال کلامی که درباره حسن و قبح بیان شد بر سه پایه استوار است :
  1. افعال در ذات خویش دارای حسن و قبح هستند .
  2. عقل می تواند فی الجمله حسن و قبح افعال در درک کند .
  3. هر چه که فی حد ذاته حسن باشد ، مراد شارع و هر چه که فی حد ذاته قبیح باشد مورد کراهت شارع است .
 
 اشکال بر قاعده ملازمه
 بر قاعده ملازمه اشکالاتی وارد شده است از جمله سید صدر الدین رضوی شارح کتاب الوافیه بر قاعده ملازمه دو اشکال مطرح کرده اند که مرحوم شیخ انصاری آن ها را بیان و نقد نموده است . کتاب الوافیه نوشته فاضل تونی متوفی 1360 است . این کتاب توسط دو نفر شرح گردیده که یکی سید صدر الدین رضوی و دیگری سید محسن اعرجی استاد شیخ محمد تقی اصفهانی است . ایشان کتابی بنام الوافی فی شرح الوافیه نگاشته اند .
 اشکالاتی که سید صدر الدین بر قاعده ملازمه وارد نموده اند یکی مربوط به صغری و دیگری مربوط به کبرای استدلال است .
 1- اشکال صغروی
 ایشان می گویند آن گاه می توانیم از حکم عقل به شرع برسیم که عقل بتواند علت تامه حکم را کشف کند . اما عقلی که در این حوزه قاصر است چگونه می تواند علت تامه را کشف نماید؟ عقل هرگز نمی تواند حکم کند که همه زوایای مساله را در این مورد فهمیده است و به علت تامه دست یافته است .
 2- اشکال کبروی
 اشکال دیگری که مطرح می کند آن است که آیا از حکم عقل که می گوید این فعل حسن است می توان نظر شارع را نیز کشف نمود؟ در اینجا چهار امر متصور است :
 الف) آیا علم شارع توسط حکم عقل کشف می شود ؟ اما پی بردن به علم الهی در اینجا فایده ای ندارد زیرا بحث ثواب و عقاب مترتب بر علم الهی نیست .
 ب) آیا رضایت و عدم رضایت الهی کشف می شود ؟ پی بردن به این امر نیز در بحث ما فایده ای ندارد . زیرا ثواب و عقاب بر رضایت و عدم رضایت نیز متفرع نمی باشد .
 ج) آیا توسط حکم عقل به حسن و قبح ، اراده و کراهت الهی کشف می شود ؟ این کشف هم فایده ای ندارد
 د) در تکلیف علم لازم است اما کافی نیست. آنچه در تکلیف لازم است خطاب است. هرگاه شارع مقدس ما را مخاطب قرار دهد و امر و نهی نمود و این امر و نهی از طریق پیامبر به ما برسد ، مکلف خواهیم بود .
 عبارت ایشان چنین است «و بالجملة وجود الإضافة التي يعبر عنها بالخطاب معتبر في تحقق حقيقة الحكم و ليس مجرد العلم التصديقي من الشارع بأن شيئا خاصّا مما يحسن فعله أو تركه و كذا إرادته من المكلف أن يفعل أو يترك و رضاه من فعل و مقته لآخر حكما شرعيا من دون أن يصير المكلف مخاطبا بالفعل بأن يصل إليهم قول النبي صلى اللَّه عليه و آله أن صلّ و صم و كذا إخبار الشرع بأن هذا الشي‌ء واجب أو حرام أو طلبه قبل بلوغ الخطاب ليس حكما فعلى هذا يكون كل الأوامر و النواهي قبل علم المكلف بها خطابات بالقوة لا يترتب عليها آثارها من الثواب و العقاب ثم قال و حينئذ نقول إن أردت بقولك كل ما يحكم به العقل مطابق للواقع فقد حكم الشارع عليه بحكم مماثل له أنه علم و أذعن بأن هذا الشي‌ء بحيث لو نقل إلى المكلف الأمر به أو النهي عنه لكان مستحقّا للثواب و العقاب مع الامتثال و عدمه أو أراد به أن الفعل أو الترك مرضي عنده أو ممقوت له أو أخبر أهل بيته بالحكم أو قال لهم قولوا للناس افعلوا أو لا تفعلوا إن رأيتم المصلحة و هم ما رأوها فجميع ذلك لا نمنعه و نسلمه و لكن لا يترتب عليه الثواب و العقاب و إن أردت أنه طلبه فعلا أو تركا بحيث حصل التكليف و صرنا مكلفين فهو خلاف الفرض لأن المفروض عدم بلوغ الحكم إلينا بل نريد أن نثبت الحكم الشرعي بتوسط الحكم العقلي ثم إنه بعد ذلك أورد على نفسه سؤالا حاصله أنه بعد قطع العقل بالحكم الواقعي لا مجال لإنكار كونه حكم اللّه و هو المطلوب » [1]
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مطارح الانظار ، ص 232

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo