< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: نقد اندیشه شکاکیت در باب ایمان

 موضوع بحث بررسی نظریه ای بود که حقیقت ایمان را خطابی می دانست که از جانب خداوند توسط نبی بیان شده است و فرد آن خطاب را شنیده و جذب‌ آن می شود و در پی آن حرکت نماید . بر اساس این نظر، شک معرفتی آسیبی به ایمان وارد نمی کند و اساسا در باب ایمان ،‌یقین و معرفت لازم نیست . برای اینکه این نظریه به صورت مستند بیان شود باشد قسمتی از عبارات آقای شبستری در کتاب «تاملاتی بر قرائت انسانی از دین» را بیان می کنیم .

عباراتی از کتاب «تاملاتی بر قرائت انسانی از دین»

 وی در بخشی از کتاب می گوید « نکته اول این است که در ادیان وحیانی (یهودیت ، مسیحیت و اسلام ) محور الهیات، ایمان به یک خطاب است و نه صرف عقیده به وجود خداوند . تصور خداوند و توضیح و توصیف و جست و جوی او در میان ادیان بزرگ دنیا ( به استثنای بودیسم ) مشترک است . در جست و جوی خداوند بودن و از خداوند سخن گفتن، مخصوص ادیان وحیانی نیست و در ادیان بزرگ نیز هست. آنچه مساله محوری ادیان وحیانی را تشکیل می دهد، ایمان است . این موضوع محوری را در ادیان غیر وحیانی نمی یابیم . »[1]

 «نکته دوم این است که منظور از ایمان در ادیان وحیانی ، ایمان فطری یا طبیعی یا عقلی استدلالی به خداوند نیست. بلکه در این ادیان - آن طور که واقعیت ظهور و گسترش این ادیان نشان می دهد ایمان، یک واقعیت تاریخی است . به این معنا که بنیانگذاران این دین های سه گانه، در تاریخ معینی از دوره های بشری با دعوی نبوت، به گونه ای خاص از رابطه انسان و خدا دعوت کرده اند که مساله محوری آن، شنیدن پیام و خطاب خداوند است . »[2]

 حاصل سخن وی در این عبارات دو نکته می باشد :

ایمان اختصاصی به ادیان وحیانی دارد . وجه اختصاص ایمان به ادیان وحیانی آن است که در این ادیان مساله خطاب الهی توسط انبیاء مطرح است .

 ایشان در جای دیگر به آیه 193 سوره آل عمران استشهاد می کنند. « در قرآن می خوانیم که «ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا ...» من خیلی وقتها تحت تاثیر آهنگ خاص این آیه قرار می گیرم .«سمعنا » در این آیه به خوبی نشان می دهد که چگونه ایمان، خطاب محور است . بنابراین نظریه پردازی برای جهت گیری به سوی آن خطاب و ساختن فضای آن در حد امکان بسیار مهم است »[3]

 وی در فصل دیگری در کتاب می گوید « تعریفی که بنده از ایمان عرضه می کنم، تعریفی درون دینی است . به این معنا که سعی می کنم از ایمانی که در سنت ادیان وحیانی و خصوصا دین اسلام با فهم مومنان از آن شکل گرفته سخن بگویم . ایمان در قلمرو آن عده از ادیان پدید آمده است که خودشان را به نوعی به وحی مستند می دانستند . به همین دلیل در ادیان هند و خاور دور موضوعی به نام ایمان وجود ندارد »[4]

 « در مقام نظریه پردازی عرض می کنم که ایمان دینی در جایی پدید می آید که خطابی که آن را خطاب خداوند نامیده اند وجود داشته باشد . تا زمانی که انسان سخنی را نشنود یا چیزی را برای انسان آشکار نکند و از این طریق توجه و التفاط انسان را طلب نکند ایمان ظهور نمی کند . جوهره اصلی ایمان عبارت است از مجذوب شدن یا منعطف شدن یا تعلق خاطر پیدا کردن به یک مرکز خطاب کننده، به گونه ای که این تعلق ، واپسین دلبستگی یا همّ آدمی را تشکیل دهد ... ایمان یعنی همان اهتمام مجذوبانه . اگر شخص با خداوند در مقام دریافت شهودی روبرو شود حتی اگر این وضعیت به اعتقاد به خدا منجر شود شخص هنوز بیرون از ساحت ایمان اسلامی قرار دارد . ایمان اسلامی از هنگام رویارویی با نبوت یا خطاب خداوند به وسیله پیامبر اسلام آغاز می شود. »[5]

 «پس ایمان همانا شنیدن آن خطاب و پاسخ مجذوبانه دادن به آن و رفتن به دنبال آن است . و آینه را هم با امید نه با استدلال پر کردم . مساله معاد هم برای مومنان یک مساله فلسفی نیست بلکه امید است به اینکه صاحب و مبدا این خبر در نهایت ما را به جایی خواهد رساند. »[6]

 حاصل بحث این شد که حقیقت ایمان عبارت است از اهتمام مجذوبانه . ویژگی این اهتمام ،‌امید بستن و اعتماد کردن است . این اعتماد و امید نسبت به یک خطاب است که توسط پیامبر از جانب خداوند آمده است . بنابراین اگر عارفی در شهود عرفانی خود ، خداوند را شهود کند و بر آن اعتماد نماید ، به معنای اصطلاحی ایمان نیاورده است و یا اگر متکلمی با استدلال عقلی وجود خداوند را ثابت کند و به آن معتقد شود باز ایمان نیاورده است . همچنین اگر کسی به صاعقه و کشش فطرت ، مجذوب خداوند گردد باز ایمان خوانده نمی شود . ایمان تنها امید بستن به خطاب لفظی است که توسط پیامبر از جانب خداوند آمده است .

 سپس ایشان می گوید ایمان نه عین معرفت است و نه از ثمرات و فروع آن . زیرا جنس ایمان امید و اعتماد است. بر همین اساس ایمان با شک معرفتی سازگار است . چه بسا انسان مومنی که دستخوش شکاکیت معرفتی شود اما بر ایمان خویش باقی باشد . آن شکی که با با ایمان در تعارض است به معنای ناامیدی و یاس می باشد .

بررسی این سخن و نقد آن

 در بررسی این سخن چند نکته قابل توجه است :

آیا ایمان در اصطلاح قرآن کریم ، عبارت است از امید بستن به خطاب لفظی که از جانب خداوند و توسط پیامبر بیان شده است؟ خیر چنین قرآن چنین معنایی را از ایمان نگرفته است. زیرا اگر چنین بود سوال می شد که خود انبیاء - بخصوص انبیاء اولی العزم که شریعت مستقلی داشتند - قبل از مبعوث شدن، مومن بودند یا نبودند؟ حضرت آدم (ع) که اولین نبی بود آیا ایمان داشت یا نه ؟ آیا معیار شما در مورد ابلیس هم صدق می کند یا نه ؟ آیا ملائکه الهی مومن هستند یا نه ؟

 با معیاری که شما عرضه داشتید همه ایشان خراج از دایره ایمان هستند.لذا سخن شما در صورتی مورد پذیرش قرار می گیرد که تبصره ای در آن بیان شود و آن اینکه قائل شویم خطاب ، اعم از لفظی و غیر لفظی است . آن منادی که به ایمان می خواند اعم است از اینکه عقل باشد یا ندای فطرت باشد یا پیام شهود باشد . آیه شریفه مورد بحث نیز همین مطلب را بیان می کند . قرآن کریم می فرماید : « ربنا اننا سمعنا منادی ینادی للایمان » و نفرمود اننا سمعنا نبی ینادی للایمان . بنابراین حضرت آدم (ع) هم مومن بود . ملائکه الهی و انبیاء نیز همگان مومن بودند.

 مشکل ایشان و امثال ایشان این است که مساله را به صورت جامع در منابع دینی یا لا اقل قرآن کریم مورد تتبع قرار نداده اند .

وقتی انسان می خواهد امید ببندد و یا جذب شود به چه چیزی جذب شود ؟ به چه کسی اعتماد می کند؟ آیا می شود به مطلبس که شک دارد و متزلزل است اعتماد نمود و دل بست ؟ مسلما خیر . این مساله ای بدیهی است . در عرف رایج نیز وقتی فردی می خواهد به پزشکی اعتماد کند و به بهبودی خود امید داشته باشد به چه کسی اعتماد می کند ؟ قطعا به کسی اعتماد می کنند که او را بشناسند .

 به عنوان نمونه، قرآن کریم می فرماید « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ » قرآن می فرماید مایوس نشوید . اما چه دلیلی را بر آن می آورد ؟ قرآن غفاریت و رحیمیت الهی را به عنوان دلیل عدم یاس برای مومنان بیان می کند. اول باید به غفاریت الهی اعتقاد داشت سپس معلول آن که عدم یاس است تحقق یابد .

نکته جالب اینکه در آیات قبل از آیه 193 سوره آل عمران که ابشان مورد استناد قرار داده اند ، سخن از تفکر و تعقل می باشد. این آیات مجموعی را تشکیل می دهند که ابتدای آن آیه 190 است . قرآن کریم در این آیه می فرماید « إِنَّ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النهََّارِ لاََيَاتٍ لّأُِوْلىِ الْأَلْبَاب‌(190)» سپس می فرماید خردمندان اهل عبادت ، ذکر و تفکر هستند « الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(191)» در این آیه بیان می دارد که صاحبان خرد به این معرفت رسیده اند که جهان بیهوده خلق نشده است و معادی در کار است لذا آرزو می نمایند از آتش دوزخ نجات یابند. « رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ مَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(192) » بعد از اینکه نتیجه تفکر و تعقل به این جا رسید می گویند « رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِى لِلْايمَنِ أَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فََامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيَِّاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ(193) »

 اگر به سیاق آیات توجه شود معلوم می شود که اصلا خطاب در آیه لفظی نیست بلکه ندای فطرت و عقل است و این بر خلاف آن چیزی است که نویسنده بیان داشته اند .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] تاملاتی بر قرائت انسانی از دین ، ص 91

[2] همان ، ص 92

[3] همان ،‌ص 98

[4] همان ، ص 100

[5] همان ، ص 103

[6] همان، ص 110

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo