< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : مساله شرور و نظام احسن

 در جلسه قبل اشکال شرور در مورد نظام احسن و پاسخ آن از طرف فلاسفه بیان شد . همچنین اشکال دیگری طرح شد که در این جلسه به بررسی و نقد آن می پردازیم . آن اشکال این بود که گفته شده ما نظام عالم را دارای خیر کثیر نمی دانیم و معتقد هستیم اگر در آن توجه شود شر آن غالب است. زیرا انسان غایت این عالم و گل سر سبد هستی می باشد اما وقتی به زندگی انسان ها نظر می کنیم می بینیم که شر اخلاقی بر خیر اخلاقی غالب است . شرک بر توحید ، معصیت بر طاعت ، فجور بر تقوا غلبه دارد. بر اساس قاعده منطقی هم نتیجه تابع اخص مقدمتین است ،‌لذا آنچه در نظام عالم غلیه دارد شر است نه خیر ؟

 این اشکال توسط فلاسفه ای مانند ابن سینا و صدرالمتالهین و سایرین پاسخ داده شده است. ایشان فرموده اند انسان ها از نظر کمال و نقص اخلاقی به سه دسته تقسیم می شوند :

دسته ای از انسانها آنها هستند که از نظر کمال علمی و عملی در درجه عالی می باشند. نمونه فاخر انسان ها در این دسته جای می گیردند . گروه دوم کسانی هستند که فاقد هر گونه کمالی هستند و در نهایت سقوط به سر می برند . اشرار درجه اول عالم در این دسته می باشند. گروه دیگر افراد متوسط هستند که در میان این دو دسته قرار دارند. این دسته خود دارای مراتبی می باشد که به دسته اول یا دوم نزدیک می شود.

 در بررسی این سه گروه می گوییم تکلیف گروه اول معلوم است. آنان از جایگاه رفیعی برخوردار هستند . گروه دوم نیز بلا شک اهل شقاوت ابدی هستند.

 آنچه مهم است گروه سوم است زیرا تعداد دو گروه اول اندک است و اکثریت انسانها در گروه سوم جای می گیردند. آنچه درباره این گروه از دلیل عقل و نقل بدست می آید آن است که این گروه، بالاخره اهل نجات هستند. اگر سود و زیان را در آغاز و در میانه نبینیم و فقط حیات دنیوی را در نظر بگیریم به این نتیجه دست می یابیم که آنهایی که اهل نجات هستند اکثریت می باشند .

سخن ابن سینا در اشارات

 وی می فرماید : « (25) تنبيه [في تأييد أن الشقاء الأبدية يختص بالطرف الأخس‌]

 لا يقعن عندك [1]- أن السعادة في الآخرة نوع واحد- و لا يقعن عندك أن السعادة لا تنال أصلا- إلا بالاستكمال في العلم- و إن كان ذلك يجعل نوعها نوعا أشرف- و لا يقعن عندك أن تفاريق الخطايا باتكة لعصمة النجاة- بل إنما يهلك الهلاك السرمد ضرب من الجهل- و إنما يعرض للعذاب المحدود ضرب من الرذيلة- و حد منه- و ذلك في أقل أشخاص الناس- و لا تصغ إلى من يجعل النجاة وقفا على عدد- و مصروفة عن أهل الجهل و الخطايا- صرفا إلى الأبد و استوسع رحمة الله- و ستسمع لهذا فضل بيان يريد تقرير كون الشقاوة الأبدية مختصة بالطرف الأخس- و هو ظاهر- و قوله باتكة لعصمة النجاة أي قاطعة- و العصمة هاهنا اسم لما يعتصم به الإنسان- أي يتمسك به لئلا يسقط- و قوله بل إنما يهلك الهلاك السرمد- ضرب من الجهل و الرذيلة- دال على أن ما عداهما إما يقتضيان شقاوة منقطعة- أو لا يقتضيان شقاوة أصلا- و إنما قال و استوسع رحمة الله- ملاحظة لقوله عز من قائل- وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ- فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ- فإن فيه ما يدل على شمولها للعموم- و على تخصيص ما لأهل الطرف الأشرف به»[1]

سخن صدرالمتالهین در اسفار

 ایشان نیز می فرماید : «و أجيب عن هذا «1» بأن أحوال الناس في العقبى كأحوالهم في الدنيا و أحوالهم في النشأة الأولى على ثلاثة أقسام.

 الأول هم البالغون في الحسن و الصحة.

 و الثاني المتوسطون فيهما و هم الأكثر على تفاوتهم في درجات التوسط.

 و القسم الثالث البالغون في النقصان الممنوون بالقبح و السقم و العاهات- و هؤلاء أقل من المتوسطين و إذا نسبتهم إلى مجموع القسمين الأولين كانوا في غاية ما يكون من القلة و الحقارة بالنسبة إليهم فكذلك أحوال النفوس في الآخرة على ثلاثة أقسام.

 الأول الكاملون في القوتين البالغون في تحصيل الكمالات الحكمية النظرية- و اقتناء الملكات الكريمة العملية.

 الثاني المتوسطون في تحصيل ذلك و هم الأكثر و الأغلب على تفاوت مراتبهم في ذلك من القرب إلى الطرف الأشرف و البعد عنه إلى الأرذل.

 و الثالث هم البالغون في الجهالات البسيطة و المركبة الممعنون في رداءة أخلاق- فهؤلاء أقل عددا من القسم الثاني بكثير و إذا نسبتهم إلى مجموع القسمين الأولين كانوا في غاية القلة و الحقارة فلأهل الرحمة و السلامة غلبة وافرة في كلتا النشأتين»[2]

سخن استاد مطهری

 وی نیز در کتاب عدل الهی در فصل «عمل خیر از غیر مسلمان» به تفصیل به این مطلب پرداخته اند . ایشان می فرماید : از روایات و آیات استفاده می شود که کفر دو گونه است: کفر دنیوی که با انکار شهادتین و یا اقرار ننمودن آن ایجاد می شود و کفر اخروی که مساله ای کلامی است. آن کفری که مستوجب عقاب و خلود در نار است، شامل همه کافران دنیوی نمی شود لذا این گونه نیست که کفر دنیوی با کفر اخروی ملازمه داشته باشد بلکه عقاب اخروی مربوط به کافران عنود است . یعنی کسانی که حقیقت برایشان روشن شده و از روی عناد آن را قبول نمی کنند .

 « اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‌يابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيه‌شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‌آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‌بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى‌برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‌روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مى‌روند؛ و هم از روايات استفاده مى‌شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‌دانند.»[3]

سخن حاجی سبزوادی

 وی در حاشیه ای که بر سخن صدرالمتالهین دارد می فرماید : در مورد ظواهر قرآنی و روایی که بر خلاف این مطلب است، لازم نیست دست به تاویل ببریم . بلکه دو دسته وجود دارد مثلا در مورد آیه « وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ »[4] دو نکته قابل توجه است

در آیه کلمه «شکور» آمده است نه شاکر و کلمه شکور صیغه مبالغه است . مراد از آن کسانی است که در شگر کذاری سبقت دارند و مسلما سابقون در میان انسان ها قلیل هستند . در روایات هم آمده که عبادت کنندگان بر سه دسته اند: برخی به طمع بهشت عبادت خدای متعال را می کنند . برخی به خاطر ترس از جهنم عبادت می کنند و برخی که اندک می باشند و عبادتشان ناب است به خاطر شکر گذاری ، خداوند را عبادت می کنند . نکته دوم در مورد کلمه «عبادی» است . معنای آیه این است که بندگان خاص خداوند این ویژگی را دارند که در شکر گذاری سبقت دارند . حضرت امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید « و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلى ثلاثة أصناف‌: شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِي‌ءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَى الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَة» نهج البلاغه ، ص 58

نکته

 عبادت دو گونه است عبادت فطری و عبادت شرعی . اگر چه غالب انسان ها عبادت شرعی را انجام نمی دهند اما اکثریت آنها عبادت فطری را دارند. افرادی که فطرت خود را کاملا نابود کرده اند کم هستند .

 بر اساس آنچه گفته شد بدست آمد که این جهان چه بلحاظ طبیعی و چه بلحاظ اخلاقی مصداق خیر کثیر است.

طرح اشکال

 در پایان جلسه اشکال دیگری را طرح می نماییم تا در مورد آن اندیشه شود . این شبهه در مورد پاسخی است که به اشکال فوق داده شد. این سوال مطرح می شود که آیا امکان ندارد خداوند، عالم را به گونه ای خلق می نمود که وقتی موجودات در مسیر خیر حرکت می کنند بتوانند تاثیر و تاثر بگذارند اما همین که قرار است شر ایجاد شود مانع ایجاد شده و منع شوند؟ این امر در خوارق عادات رخ داده است مثلا آتش برای حضرت ابراهیم (ع) سرد شد و یا در روایات آمده که در زمان حضرت ولی عصر (عج) گرگ و میش در کنار هم زندگی می کنند.

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] شرح اشارات ، ج 3 ، ص 328

[2] اسفار ،‌ج 7 ، ص 79

[3] مجموعه‌آثاراستادشهيدمطهرى، ج‌1، ص: 324

[4] سباء ، 13

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo