< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : دیدگاه عالمان شیعه درباره سایر مذاهب

 سخن در حکم مخالفین امامت بود . این سوال مورد بررسی قرار گرفت که آیا حکم اسلام بر آنها جاری می شود یا نه ؟ آنچه از سخن متفکران اسلامی از قدیم تا کنون بدست می آید این است که احکام ظاهری اسلام بر همه کسانی که اقرار به شهادتین دارند و آن را اظهار می کنند بار می شود . این امر در روایات معصومین و سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار نیز مشاهده مس شود .

 در ادامه به سخن چند تن دیگر از علمای شیعه در این باره می پردازیم .

سخن مرحوم حکیم

 مرحوم حکیم صاحب کتاب مستمسک عروه می فرماید : استدلال کسانی که به نجاست غیر شیعه حکم کرده اند، نادرست است. آنان دو دلیل بر مدعای خود اقامه نموده اند یکی اینکه قول خود را مستند به قدمای شیعه مانند ابن نوبخت صاحب الیاقوت نموده اند . دیگر اینکه به نصوص و روایات در این باب استناد نموده اند. مرحوم حکیم می فرماید هر دو دلیل مخدوش است اما بطلان دلیل اول « اذ الکفر المدعای علیه اجماع فی کلام الحلی [ابن ادریس حلی ]و غیره ان کان المراد منه ما یقابل الاسلام فهو معلوم الانتفاع فان المعروف بین اصحابنا، اسلام المخالفین و ان کان المراد به ما یقابل الایمان لم یجد فی اثبات النجاست لان الکافر الذی انعقد الاجماع و دل الادله علی نجاسته ما کان بالمعنی الاول » آنچه ادله دلالت بر نجاست آن دارد کافر به معنای در مقابل اسلام است نه کفر به معنای مقابل ایمان .

 سپس مرحوم حکیم در رد دلیل دوم ایشان می گوید « و اما النصوص فالذی یظهر منها انها فی مقام اثبات الکفر للمخالفین بالمعنی الایمان و یشهد لذلک النصوص الکثیره الشارحه لحقیقت الاسلام (مثل روایت صحیح حمران ابن اعین که خواند شد ) » همچنین ایشان به سیره خود ائمه طاهرین استشهاد می کنند . در روایت آمده، نیم خورده و سور این افراد و لو مایع باشد نجس نخواهد بود . ایشان در نهایت می فرماید « و بالجمله فالقرائن الداخلیه و الخارجیه قاضیه بکون المراد من الکفر فی النصوص السابقه ما لایکون موضوعا لنجاسه و الظاهر انه هو المراد من الکفر فی کلام اصحابنا »[1]

نکته : در بررسی چاپ کنونی کتاب الیاقوت عبارتی از ایشان یافت نشد که ادعا نموده باشند جمهور از اصحاب قائل به نجاست مخالفین شده اند .

سخن مرحوم آیت الله خویی

 آیت الله خویی در کتاب التنقیح ، تحقیق زیبایی نموده اند. ایشان ابتدا اسلام و ایمان را تعریف نموده اند « الایمان فی لسان القرآن هو الاعتقاد القلبی و العرفان و الایقان بالتوحید و نبوه و المعاد و ان یکفی فی تحققه مجرد الاظهار بالسان لان النبی انما بعث لان یعرف الناس وحدانیته سبحانه و النبوه نفسه و الاعتقاد بیوم الجزاء . و اما الایمان فی لسان الائمه علیهم السلام و روایاتهم هو الاخص من المصطلح فی الکتاب و هو الظاهر و اما لاسلام فیکفی فی تحققحه مجرد الاقرار و اظهار الشهادتین بالسان ان لم یعتقد ها قلبا بان اظهر خلاف ما اضمره و هو المعبر عنه بالنفاق و یدل علی ذالک الاخبار الوارده بان الاسلام اظهار الشهادتین و ان به حقنت الدما و جاز النکاح کما ورد ذلک فی جمله من اخبار النبوی ایضا مضافا الی السیره القطعیه الجاریه الی الزمان النبی (ص) علی قبول اسلام کفره بمجرد اظهارهم الشهادتین مع القطع بعدم کونهم معتقدین بالاسلام حقیقتا لان من البعید جدا لو لم یکن مستحیلا عادتا ان یحصل الیقین للکفره بمجرد مشاهده غلبه الاسلام

 فتلخص ان الاسلام لایعتبر فیه سوی اظهار الشهادتین و لا بعث بتسمیته الایمان »[2] حاصل سخن این شد که ایمان در روایات دارای سه کاربرد است :

ایمان بالمعنی الاعم که همان اظهار شهادتین و مرادف با اسلام است. ایمان بالمعنی الاخص که تصدیق قلبی به ما جاء به النبی است . ایمان بالمعنی الاخص الاخص که علاوه بر تصدیق قلبی، تصدیق به امامت هم داشته باشد .

سخن آیت الله تبریزی

 ایشان فرمودند « عدم الالتزام الغیر الشیعه من المسلمین ای العامه بالولایه التی عند الشیعه و انها بنی علیه الاسلام لایوجب الکفر خلافا لصاحب الحدائق حیث التزم بکفرهم و نصبه الی السید المرتضی و المشهور من المتقدیمن و الوجه فی ذلک الروایات المستفیضه الوارد فیها کفر من انکر ولایتهم بدعوا ان الانکار المذبور من موجبات الکفر علی ما یستفاد منها و لان مساله ولایتهم علیهم السلام ثبت ببیان النبی (ص) بالضروره فیکون انکارها من انکار ما ثبت من الشریعه بالضروره و لکم شی من الامرین لایثبت کفرهم فان الکفر الوارد فی الروایات الکفر فی مقابل الایمان للاسلام لصراحت بعض الاخبار الصحیحه علی ان جماعه الناس علی الاسلام الموجب لحقن الدم و المال فثوبت التوارث و التناکح فحل ذباححهم فراجع موثقه السماعه و صحیحه... »[3]

سخن فاضل مقداد

 «و نزيد نحن، دافعي النصّ على أمير المؤمنين عليه السّلام، فإنّهم كفرة عند جمهور أصحابنا، و يقوى عندي أنّ ذلك حقّ في دافع النصّ المتواتر و «7» ما ثبت عنده بطريق يعتقد صحّته. و أمّا المقلّد الذي سبقت إليه الشبهة و هو عاجز عن النظر في الأدلّة غير المعاند، فيقوى الحكم بفسقه و عدم تخليده‌ »[4]

سخن استاد شهید مطهری

 ایشان در کتاب عدل الهی می گویند « اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‌يابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيه‌شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‌آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‌بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى‌برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‌روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مى‌روند؛ و هم از روايات استفاده مى‌شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‌دانند.»

 سپس استاد مطهری چند روایت را بیان می دارد که از جمله آنها این روایت است

 « در كافى نقل مى‌كند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت:

 من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است. ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‌شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.

 موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.

 جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:

 هنگامى ميان شما قضاوت مى‌كنم و به اين سؤال پاسخ مى‌دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‌گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.

 شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:

 - چه مى‌گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‌دهند؟

 من گفتم: چرا.

 - آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‌دهند؟

 - چرا.

 - آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‌شناسند؟

 - نه.

 - پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟

 - عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.

 - سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‌اى، سقّاها را نديده‌اى؟

 - چرا، ديده و مى‌بينم.

 - آيا اينها نماز نمى‌خوانند؟ روزه نمى‌گيرند؟ حج نمى‌كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‌دهند؟

 - چرا.

 - خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‌شناسند؟

 - نه.

 - پس وضع اينها چيست؟

 - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.

 - سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‌بينى؟ هيچ نمى‌بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‌هاى كعبه مى‌چسبند؟

 - چرا.

 - آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‌خوانند؟ روزه نمى‌گيرند؟ حج نمى‌كنند؟

 - چرا.

 - خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‌شناسند؟

 - نه.

 - عقيده شما درباره اينها چيست؟

 - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.

 - سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.

 امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟

 هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‌دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت:

 نه.

 امام فرمود:

 بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‌ايد از پيش خود بگوييد.

 هاشم بعدها به ديگران چنين گفت:

 گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‌كند و مى‌خواهد ما را به سخن او برگرداند «1»»[5]

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] مستمسک ا، ج 1 ، ص 294

[2] التنقیح ، ج 4 ، ص 233

[3] التنقیح المبانی العروه ، ج 2 ، ص 211و 212

[4] اللوامع الالهیه ، ص 440

[5] مجموعه‌آثاراستادشهيدمطهرى، ج‌1، ص: 326

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo