< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی نقش عقل در فهم معانی آیات قرآن کریم

 موضوع بحث، بررسی دو آیه 78 و 79 سوره مبارکه نساء بود که در آن سخن از حسنات و سیئات تکوینی آمده است. برخی از حوادثی که در طبیعت رخ می دهد، نعمت هایی هستند که انسان از آنها متنعم می شود و برخی به گونه ای است که انسان از آنها متضرر می شود. در آیه 78 آمده است که منافقان و مومنان سست ایمان به پیامبر اکرم (ص) می گویند «وَ إِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَاذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ » خدای متعال می فرماید « قُلْ كلُ‌ٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكاَدُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا » . سپس در آیه 79 خداوند روی سخن را به پیامبر اکرم (ص) نموده و می فرماید «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفَى‌ بِاللَّهِ شهَِيدًا »

 در نگاه ابتدایی در این دو آیه ناسازگاری دیده می شود. اما با اینکه می دانیم قطعا ناسازگاری در کار نیست پس معنای آیه چیست ؟ سیئه در آیه اول با آیه دوم چه فرقی می کند که یکی منسوب به خدای متعال است و دیگری به او نسبت داده نمی شود؟ سوال دیگر آن است که آیا پیامبر اکرم (ص) در آیه خصوصیتی دارد یا نه اصلا ایشان مخاطب آیه نمی باشند بلکه از باب «ایاک اعنی و اسمع یا جاره » مخاطب نوع انسانی است ؟ و یا شق سومی در کار است و آن اینکه سیئات از جهتی به پیامبر نسبت داده می شود و از جهتی نه؟

نسبت حسنه و سیئه به خدای متعال

 از مجموعه فرمایشات مرحوم علامه در المیزان می توان پاسخ این سوالات را دریافت. آن سخنان را در قالب نکاتی می توان بیان داشت :

بیان مفهوم حسنه و سیئه . در محاوره عقلایی آنجایی که امری وجودی برای انسان حاصل می شود حسنه و آنجا که سلب نعمت و جود است، سیئه می نامند . قرآن کریم در یک جا می فرماید خداوند متعال خالق کل شی است و در جای دیگر می فرماید هر آنچه ایشان خلق نموده است حسن است . پس هر چیزی بهره از خلقت دارد و اعطا وجود من جانب الله شده است، حسن است و هر چیزی داری حسن است مخلوق خدای متعال است. از اینجا معلوم می شود که آنجا که سیئات بکار رفته بحث عدمیات است. چون زیرا شیئیت ندارد. به این خاطر که اگر شیئیت می داشت مصداق حسن می بود. قرآن می فرماید « الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَه‌ » سجده ، 7 هر چه خلق و ایجاد شده است نیکوست. سیئه از این حیث که عدم است خالق نمی خواهد زیرا علت عدم، عدم الایجاد است نه ایجاد عدم . مثلا برای دانا شدن اسبابی لازم است اما برای جاهل شدن، فراهم نبودن اسباب علم کافی است.

 این جهت عدمی سیئه بود و از این جهت به خداوند نسبتی ندارد. اما از این باب که نظام عالم این گونه تقدیر شده است ، همه چیز به خداوند باز می گردد . خداوند متعال اینگونه عالم را طراحی نموده است که در شرایطی سلامتی است و در شرایطی بیماری است. در شرایطی پیروزی است و در شرایطی شکست است. همه طراحی خداوند است و یا مانند اینکه در صورت اتحاد، پیروزی حاصل می شود و در صورت اختلاف شکست. حضرت امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه می فرمایند « به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة «2» بر يمن تسلّط يافته، سوگند به خدا مى‌دانستم كه مردم‌ شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد. «1» زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند!. آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد، آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى، (آنقدر فرومايه‌ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مى‌ترسم كه بند آن را بدزديد.»

 این نکته که سیئات به انسان منسوب است اما تقدیر آن را خدای متعال نموده است در روایات نیز بیان شده است. زراره روایتی را از امام صادق (ع) نقل می کند « َ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَمَا أَنَّ بَادِيَ النِّعَمِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ نَحَلَكُمُوهُ فَكَذَلِكَ الشَّرُّ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ جَرَى بِهِ قَدَرُه‌ »[1] چنان كه آغاز نعمتها از خداى عز و جل است و آن را بشما عطاء فرموده همچنين بدى از نفسهاى شما است و هر چند كه قدر خدا با آن جارى و روان شده باشد.

شرور مساله ای چند وجهی

 در مساله شرور چند بحث مطرح است که باید مورد تفکیک قرار گیرد .

 الف) مبدا شرور چیست ؟ آیا شرور مبدا جداگانه ای دارد یا نه ؟

 ب ) نسبت مساله شرور با عدل الهی چیست ؟ (بهترین منبعی که در این زمینه می باشد کتاب عدل استاد مطهری است که هنوز هم در صدر قرار دارد )

 ج ) سوال دیگری که اخیرا غربی ها مطرح کرده اند این است که نسبت شرور با خیرمحض و

 قدرت مطلق الهی چیست؟ اگر خداوند خیر محض و قدرت محض دارد، چرا شر را ایجاد نموده است ؟

نکته سوم در کلام علامه عدم افاضه جود بر بندگان است. ایشان می فرماید امساک فیض بدان جهت است که در آن، قابلیت ها مطرح است. ویژگی انسان در میان سایر موجودات این است که اختیار او در افاضه فیض و قابلیت او تاثیر دارد. در جهان بینی قرآن، کارهایی ناروای انسان در حوادث جهان تاثیر می گذارد همان گونه که کارهای نیک او در نزول نعمت ها موثر است. خدای متعال می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‌» رعد ، و در جای دیگر می فرماید : « ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‌ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ » انفال ، 53

خطاب آیه قرآن به پیامبر اکرم(ص)

 درباره سوال دومی که در ابتدای بحث بیان شد باید گفت که در مورد آیه 79 سوره نساء سه فرض مطرح است :

آیا مراد پیامبر اکرم (ص) است ؟ مخاطب آیه پیامبر نیست زیرا ایشان معصوم هستند بلکه مراد نوع انسانیت است؟ و می توان گفت که سیئات از جهتی به پیامبر اسناد داده می شود و از جهتی نه ؟

 علامه می فرماید فرض دوم را برگزیده اند و می فرماید مراد نوع انسانیت است.

 اما اینکه چرا این مصائب دامن گیر پیامبر اکرم (ص) می شود مانند اینکه در جنگ بدر به ایشان جراحت وارد شد و دندان ایشان شکست ؛ دو وجه را می توان بیان نمود .

 الف ) یکی اینکه بگوییم از آنجا که ناملایمات انسان به جامعه باز می گردد ، این مصائب دامن گیر همگان می شود. پس چون دیگران خطا نمودند ، گرفتاری آن شامل حال پیامبر هم شده است.

 ب) دیگر اینکه بگوییم در اینجا جنبه فاعلی مطرح نیست بلکه جنبه قابلی مطرح است. پیامبر اکرم (ص) برای رسیدن به کمالات و مراتب بالای انسانی باید مصائبی را تحمل نماید. در جریان قیام امام حسین (ع) ، حضرت قبل از عزیمت به کربلا در کنار قبر پیامبر خوابی دیدند که در آن پیامبر اکرم (ص) به ایشان فرموند خدای متعال برای شما مقاماتی را در نظر گرفته است که جز با مصائب و سختی ها به آن دست نمی یابی . بنابراین بیانی که گفته شد می توان فرض سوم را برگزید و قائل شد که سیئات از جهتی می تواند به پیامبر اکرم (ص) نسبت داده شود اما از جهتی نه .

 علامه می فرماید : « فالمجتمع ذو كينونة يستهلك فيها الماضون و الغابرون من أفراده، و يؤاخذ متأخروهم بسيئات المتقدمين، و الأموات بسيئات الأحياء، و الفرد غير المقدم بذنب المقترفين للذنوب و هكذا، و ليس يصح ذلك في الفرد بحسب حكمه في نفسه أبدا، و قد تقدم شطر من هذا الكلام في بحث أحكام الأعمال في الجزء الثاني من هذا الكتاب.

 فهذا رسول الله ص أصيب في غزوة أحد في وجهه و ثناياه، و أصيب المسلمون بما أصيبوا، و هو ص نبي معصوم إن أسند ما أصيب به إلى مجتمعة و قد خالفوا أمر الله و رسوله كان ذلك مصيبة سيئة أصابته بما كسبت أيدي مجتمعة و هو فيهم، و إن أسند إلى شخصه الشريف كان ذلك محنة إلهية أصابته في سبيل الله، و في طريق دعوته الطاهرة إلى الله على بصيرة فإنما هي نعمة رافعة للدرجات.

 و كذا كل ما أصاب قوما من السيئات إنما تستند إلى أعمالهم على ما يراه القرآن و لا يرى إلا الحق، و أما ما أصابهم من الحسنات فمن الله سبحانه.» [2]

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] توحید صدوق ، ص 368

[2] المیزان ، ج 5 ، ص 14

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo