< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نقش عقل در عمق بخشیدن به معانی قرآن کریم

 در جلسه قبل پیرامون آیه 23 سوره انبیاء « لَا يُسَْلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسَْلُون‌ » بحث گردید . در این جلسه به دو نکته درباره این آیه اشاره می شود. سخن در آیه در این مورد بود که چه چیزی باعث می شود، وجهی برای پرسش از افعال الهی نباشد؟ در پاسخ به این پرسش چند وجه از طرف مفسرین بیان شده است :

کارهای خداوند حکیمانه است و به این جهت مورد سوال واقع نمی شود . پرسش، از غرض فاعل در فعلش است در حالیکه خدای متعال در افعال خویش غرضی جز ذات خویش ندارد. خدای متعال از نظر کبریایی به گونه ای است که همه موجودات نسبت به ایشان حقیر و خوار هستند و اصلا مجالی برای طرح سوال نیست . چهارمین وجهی که علامه طباطبایی بیان کرده و آن را برگزیدند این است که چون خدای متعال مالک مطلق و بالذات است ، امرش مطاع است. مالک بما هو مالک در تصرفات و امر و نهی خویش دیگر مورد سوال قرار نمی گیرد و الا اگر چنین نباشد دیگر چه فرقی است میان ملک و غیر ملک .

 مرحوم علامه درباره وجه چهارم دو شاهد از آیات قرآن بیان می کنند .

 الف) سیاق آیه قبل . قرآن کریم در آیه 22 سوره انبیاء می فرماید «... فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‌ِ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون‌ »

 ب) آیه مربوط به حضرت عیسی (ع) که فرمود «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ »[1] حضرت بیان می دارند که حق عذاب به خاطر بنده بودن موجودات و مالک بودن خداوند است.

نکته اول :

 علامه طباطبایی در جلد 8 المیزان ، ص 52 عبارتی را آلوسی نقل می کند که در آن اشکالاتی که شیطان بعد از رانده شدن از خداوند می کند بیان شده است. در آنجا جوابی از طرف خداوند نقل شده است که این اشکالات از طرف شیطان به خاطر عدم شناخت وی نسبت به خداوند است . اگر شیطان خداوند را به یکتایی می شناخت متوجه می شد که شأنیت الهی اقتضا می کند که مورد سوال واقع نشود.

 سپس مرحوم علامه می فرماید سوالی که از فاعل می شود یا از سبب فاعلی است و یا از سبب غایی و چون خداوند فاعل الفواعل و غایت الغایات است دیگر مورد سوال قرار نمی گیرد . « أنه تعالى لا يسأل في فعله عن السبب فإن سبب الفعل إما فاعل و إما غاية و هو فاعل كل فاعل و غاية كل غاية، و أما غيره تعالى فلما كان ما عنده من قوة الفعل موهوبا له من عند الله، و ما يكتسبه من جهة الخير و المصلحة بإفاضة منه تعالى بتسبيب الأسباب و تنظيم العوامل و الشرائط فإنه مسئول عن فعله لم فعله؟

 و أكثر ما يسأل عنه إنما هو الغاية و جهة الخير و المصلحة، و خاصة في الأفعال التي يجري فيه الحسن و القبح و المدح و الذم من الأفعال الاجتماعية في ظرف الاجتماع فإنها المتكئة على مصالحه، فهذا بيان تام يتوافق فيه البرهان و الوحي.»

 اما مرحوم علامه در ج 14 که اقوال مختلف درباره آیه 23 سوره انبیاء بیان می کنند وقتی به همین قول که چون خداوند متعال غایت الغایات و فاعل الفواعل است دیگر از او سوال نمی شود، می رسند در مورد آن سکوت کرده و قول چهارم را می پذیرند. از کنار هم گذاشتن این دو عبارت علامه روشن می شود که ایشان وجه سوم را نیز پذیرفته اند. لذا می توان گفت خدای متعال چون کمال محض است در افعال خود غیر از خیر محض، غرضی ندارد و چون چنین است و در افعال او عیبی نیست دیگر جایی برای سوال باقی نمی ماند .

نکته دوم :

 مالکیتی که علامه به عنوان وجه «لایسال عما یفعل» بیان می کند یک جهت مساله را حل می کند اما همه جوانب را در بر نمی گیرد. زیرا هر فاعلی که کاری را انجام می دهد دو سوال نسبت به او صورت می گیرد :

به چه دلیل این کار از طرف او صورت گرفته است؟ آیا اساسا مجاز به انجام این کار بوده است یا نه ؟ آیا فعلی که از طرف او صادر شده خوب است یا نه ؟

 مانند فردی که نه از طرف شرع منصوب شده و نه منتخب مردم می باشد، به تصرف در اموال مردم بپردازد. او در اصل تصرف مجاز نمی باشد خواه عمل او حسن باشد یا قبیح .

 در مورد خدای متعال نیز این دو سوال مطرح است . سوال می شود که چرا خداوند جهان را خلق کرده است ؟ و اینکه خلق نموده است برای چه خلق کرده است؟ در مورد سوال اول سخن علامه بیان می شود که چون خداوند مالک بالذات است سوال نمودن در مورد فعل او معنا ندارد زیرا خلق الهی مقتضای جود و کمال محض بودن اوست. اما سوال دوم باقی است که آیا مالک، هر تصرفی را می تواند انجام دهد یا نه ؟ در پاسخ این سوال باید از راه حکمت و مصلحت وارد شد . به عبارت دیگر ما باید این مطلب را دو مرحله ای کنیم . در مرحله اول از طریق بحث فلسفی که علامه بیان نموده اند وارد می شویم و در مرحله دوم از راه حکمت و مصلحت وارد می شویم . اگر پرسیدند که خدای متعال چرا تصرف می کند و چرا خلق و ایجاد می نماید؟ پاسخ آن است که او مالک بذات است و سوال در اینجا وجهی ندارد و اگر سوال شود که آیا تصرف او عادلانه است یا نه ؟ پاسخ این است که هر آنچه خدای متعال انجام می دهد از روی حکمت و مصلحت است .

 اما درباره دو شاهدی که علامه بیان کردند : در مورد اول یعنی سیاق آیات قبل گفته می شود که درست است که در آیه قبل به «رب العرش » اشاره شده و مراد مالکیت الهی است اما کلمه سبحان را نیز بکار برده که اشاره به حکمت باری تعالی دارد .

 در مورد شاهد دوم هم که کلام حضرت عیسی (ع) را قرآن نقل می فرماید « ان تعزبهم فانهم عبادک »گفته می شود که آیه در مقام بیان حق عذاب است که به ید خدای متعال است اما اینکه عذاب او عادلانه است یا نه را قسمت دوم آیه بیان می کند « وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ »

بیان روایتی درباره آیه

 موید آنچه گفتیم روایتی است که علامه در ذیل آیه مورد بحث بیان نموده اند .

 « و فيه، بإسناده عن عمرو بن جابر قال: قلت لأبي جعفر محمد بن علي الباقر ع: يا بن رسول الله- إنا نرى الأطفال منهم من يولد ميتا، و منهم من يسقط غير تام، و منهم من يولد أعمى و أخرس و أصم، و منهم من يموت من ساعته إذا سقط إلى الأرض، و منهم من يبقى إلى الاحتلام، و منهم من يعمر حتى يصير شيخا فكيف ذلك و ما وجهه؟

 فقال ع: إن الله تبارك و تعالى- أولى بما يدبره من أمر خلقه منهم- و هو الخالق و المالك لهم فمن منعه التعمير- فإنما منعه ما ليس له، و من عمره فإنما أعطاه ما ليس له- فهو المتفضل بما أعطى- و عادل فيما منع و لا يسأل عما يفعل و هم يسألون.

 قال جابر: فقلت له: يا بن رسول الله- و كيف لا يسأل عما يفعل؟ قال: لأنه لا يفعل إلا ما كان حكمة و صوابا، و هو المتكبر الجبار و الواحد القهار، فمن وجد في نفسه حرجا في شي‌ء مما قضى كفر- و من أنكر شيئا من أفعاله جحد. »[2]

 سپس علامه در توضیح این حدیث می فرماید :

 «أقول: و هي رواية شريفة تعطي أصلا كليا في الحسنات و السيئات و هو أن الحسنات أمور وجودية تستند إلى إعطائه و فضله تعالى، و السيئات أمور عدمية تنتهي إلى عدم الإعطاء لما لا يملكه العبد. و ما ذكره ع أنه تعالى أولى بما لعبده منه وجهه أنه تعالى هو المالك لذاته و العبد إنما يملك ما يملك بتمليك منه تعالى و هو المالك لما ملكه و ملك العبد في طول ملكه.

 و قوله: «لأنه لا يفعل إلا ما كان حكمة و صوابا إشارة إلى التقريب الأول الذي قدمناه، و قوله: «و هو المتكبر الجبار و الواحد القهار» إشارة إلى التقريب الثاني الذي أوردناه في تفسير الآية. »[3]

 حاصل سخن این شد که سائلین از خدای متعال ممکن است در مواضع مختلفی باشند و سوال آنها می تواند دارای منشا های مختلفی باشد. گاه جبهه گیری در مقابل خداوند است و سائل تفرعن دارد . در اینجا پاسخ این است که ان الله قاهر جبار . گاه سوال می شود آیا خداوند غرضی در این کار خود دارد یا نه؟ پاسخ آن است که خداوند غرضی زائد بر ذات ندارد. گاه سوال از عادلانه بودن فعل الهی دارد . پاسخ داده می شود که خدای متعال حکیم است و همه کارهای او بر اساس حکمت و مصلحت است . لذا با جدا نمودن شقوق مساله می توان پاسخ های مناسبی را بیان نمود و آیه شریفه نیز این پاسخ ها را در بر دارد که توسط عقل فهمیده می شود . در روایتی که بیان شد نیز به همین صورت پاسخ داده شده بود .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

[1] مائده ، 18

[2] الميزان في تفسير القرآن، ج‌14، ص: 282

[3] همان

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo